پنجشنبه 18 خرداد 1402 , 09:56




به یادسردار گمنام شهید، عبدالصمد امیریان و یارانش
جسم خاک از عشق بر افلاک شد!
تانکهای دشمن از سمت شرق دجله هجوم آوردند تا مواضع تصرف شده را از رزمندگان پس بگیرند. عبدالصمد روی خاکریز مستقر شد و شروع به شکار تانکها کرد. او را رزمندگان با عنوان شکارچی تانک میشناختند...
فاش نیوز - عشاقی که درس و مشق را رها کردند و راهی دفاع مقدس شدند و سر انجامشان ابدیت ماندگاری شد که ما امروز حسرت جایگاه آنها را که «عند ربهم یرزقون» را می خوریم اما شوق وصالشان آرزوی دیرینه ماست؛ هرچند که این خواسته هنوز محقق نشده است.
جوانانی که وقتی امام راحل ندای "هل من ناصر ینصرنی" را سر داد و فرمود "رفتن به جبههها واجب کفایی است" کتاب را زمین نهادند و سلاح جنگی بدست گرفتند و در مدرسه عشق فارغ التحصیلانی شدند که امام راحل فرمودند شهدای ما ره صدساله را یکشبه طی نمودند و در حقیقت همینطور بود. شهدای ما عاشقانی بیبدیل بودند که برای دفاع از ناموس و خاک این سرزمین بدون چشمداشتی جانشان را فدای ارزشها کردند.
بچههای فارسان را همه فرماندهان جنگ میشناختند. سردار حاج غلامرضا سلیمانی که تصویرش کنار همین شهدا هست و امروز فرمانده سازمان بسیج است، همراه همین شهدا از مدرسه راهی جنگ شد. اما همه آنها نزد ما تا امروز گمنام مانده اند! اگر چه گمنامی آرزو، خصلت و مرامشان بود.
اما ما هم بعد از شهدا کم کـــــاری کردیم تا به حدی که جوانان این سرزمین هنوز خیلی از این رادمردان را به خوبی نمیشناسند.
سردار شهید عبدالصمد امیریان فرمانده گردان حضرت امیر،گردان خط شکن از تیپ قهرمان و همیشه پیروز قمر بنیهاشم بود. سرداری که وقتی ۱۷سال بیشتر نداشت حاج احمد کاظمی، فرمانده وقت تیپ نجف اشرف گاهی وقت ها برای همفکری با او، به سراغش میآمد. سرداری که در ۱۹سالگی برای گردانش هم فرمانده و هم پدر بود و هم نقش مادری دلسوز را برای رزمندگان گردانش داشت.
آخرین لحظات عملیات بدر بود و باید رزمندگان مقاومت می کردند تا پیروزی بدست آمده تثبیت می شد. تانکهای دشمن از سمت شرق دجله هجوم آوردند تا مواضع تصرف شده را از رزمندگان پس بگیرند. عبدالصمد روی خاکریز مستقر شد و شروع به شکار تانکها کرد. او را رزمندگان با عنوان شکارچی تانک میشناختند.
آنقدر گلوله آرپی جی شلیک کرد تا اینکه لایههای گوش میانیاش متورم شد و خونریزی کرد؛ اما رسالتش را زمین نگذاشت. بیش از ده تانک را شکار کرده بود که یکی از تانکها سینه مطهرش را هدف گرفت و همزمان با صمد، تانک هم شلیک کرد. گلوله آرپیجی تانک را زد و گلوله مستقیم تانک هم بر سینه این سردار دلاور نشست و پیکرش چو گردی از میان او و خدایش برخاست!
اما این نوع شهادت در جایی درج نشده و هیچ رسانهای نیز به رشادت های این سردار رشید اسلام اشارهای نکرده است و شهدا در مظلومیتی گمنام مانده اند.
گردان حضرت امیر گردانی بود که در عملیات بدر نقشی اساسی و کلیدی داشت. مقاومت این گردان تثبیت کننده فتوحاتی بود که در عملیات نصیب رزمندگان شده بود. سردار داستان ما ۱۹ساله بود که گردانی خط شکن را هدایت میکرد.
او که از ابتدای انقلاب پای در عرصه جهاد و شهادت نهاده بود، توانست در کمترین زمان ممکن به فرماندهی گردانی برسد که چهارصد رزمنده تکتیرانداز و آرپیجی زن تحت فرماندهی اش باشند. سردار قصه ما با ۱۹سال سن برای چهارصد نفر حکم پدر را داشت مهربانی و رأفت بیش از حد او برای بچههای جنگ ماندگار است.
عبدالصمد قاری قرآن هم بود و صوت قرآنش همه وجود انسان را می لرزاند. این سردار عاشقپیشه به قدری به امام راحل عشق می ورزید که وقتی صدای امام را می شنید و یا تصویر امام را میدید ارادتش به آن پیرفرزانه را هر کسی در سیمای نورانیش مشاهده میکرد.
اسفند۶۳ وقتی قطعهای از پیکر مطهرش برای عیدی روانه شهر ما شد، برادر رزمنده ای با نام مستعار برادر مظلوم، قطعهای از اشعار صادق آهنگران را در میدان امام شهر فارسان خواند و همه مردم شهر در پرواز عاشقانه آن سردار دل ها گریان و اشکریزان بودند.
تثبیت فتوحات عملیات بدر که از عملیاتهای پیروزمندانه دفاع مقدس بود، مدیون این ابرمرد تکرار نشدنی می باشد.
حاج غلام، یکی از دوستان صمیمی و رفیق شفیق سردار شهید عبدالصمد بود و در همه جریانات انقلاب، این دو بزرگوار حضوری فعالانه داشتند. حاج غلام علاقه وافری به سردار عبدالصمد داشت چرا که خضوع و افتادگی عبدالصمد همه رزمندگان را مجذوب خود کرده بود.
رزمندهای نداریم که نام شهید عبدالصمد را بیاد بیاورد و اشک نریزد. محاسن خرمایی رنگ شهید را گویی چندین آرایشگر آرایش کرده بودند. ترسیم کرنج زیرچانه عبدالصمد و پیچش همان کرنج زیر چانهاش را صادقانه، بجز خدای سبحان که برترین نقاش جهان است هیچ نقشگری قادر نیست. چهره شاداب و لب های متمایل به تبسم او و سربزیری او مخاطب را مجذوب میکرد.
شهادت عبدالصمد ضربه سنگینی را به فامیل امیریان و بسیحیان و پاسداران استان چهار محال و بختیاری و بخصوص شهرستان فارسان وارد کرد. اگر چه شهادت، آن هم از نوع خاصش آرزوی دیرینه عبدالصمد بود اما این هجرت و این پرواز عارفانه همه فامیل امیریان را داغدار کرد.
فرمانده و امیری که در سن جوانی توانسته بود فرماندهانی مانند حاج احمدکاظمی و حاج حسین خرازی را مجذوب خویش کند، یقینا اگر شهید نمیشد امروز یکی از سپهسالاران این سرزمین بود.
دعا و تواضع وخشوع، به خصوص در وقت قنوت نماز، از خصوصیات او بود. اتاقی که عبدالصمد در آن اوقات فراغت میگذراند اتاقی پنج دری بود. در حالی ک پنج دری اتاقی بوده که در ساختمانهای قدیمی مخصوص پذیرایی بزرگان و مهترها بوده، اما آن اتاق این گونه نبود و محل حضور بچههای بسیج و همرزمانش بود.
گردان حضرت امیر به فرماندهی سردار عبدالصمد امیریان. همان گردانی است که در عملیات بدر، بیست و پنجم اسفند۶۳ فرماندهاش وقتی در حال شکار تانکهای دشمن بود، گلوله تانک وسط سینه مطهرش خورد و همه پیکر پاکش را در شرق دجله با خاک این سرزمین عجین کرد و تنها کف دستش و ساعد پایش شب عید برای اقتدار این سرزمین تشیع شد.
متاسفانه رشادتهای این ابرمرد و سردار دلهای عاشق در هیچ جایی بازگو نشده است. چه خوب است جوان امروزی ما بداند که اگر آرامش و اقتداری داریم به واسطه همین خونها و جانهای اهدا شده است.
هیچ امنیتی بدون هزینه نبوده و نخواهد بود و ما امروز مدیون خونهای بر زمین ریخته شهدا هستیم. ما نمیتوانیم عقبنشینی کنیم و نمیتوانیم برگردیم و این راه باید با صلابت ادامه یابد و پاسدار خون این مردان بیبدیل و تکرارنشدنی باشیم.
از راست سردار سرتیپ حاج غلامرضاسلیمانی فرمانده سازمان بسیج کشور. سردار شهید عبدالصمدامیریان فرمانده گردان حضرت امیرعلیه السلام حاج داود بابایی رزمنده پیشکسوت دفاع مقدس.
سردار شهید عبدالصمد امیریان فرمانده گردان حضرت امیر بود.
بچههای فارسان که اکثرا شهید شدند ایستاده سردار شهید عبدالصمدامیریان
رزمندگان تیپ قمر بنیهاشم
نشسته دومین نفر شهید حسین کارگر، ملحفه قرمزرنک بدوش شهید سیاوش اسدی. شهید حبیبالله معین. شهید سعیدیدالهی. شهید فرود نصیری.
|| رضا امیریان فارسانی



