چهارشنبه 17 خرداد 1402 , 09:35




همسر شهید باکری: وقتی شنیدم حمید شهید شده گفتم بهتر!
فاش نیوز - همسر شهید حمید باکری میگوید: مدتها بود دیگر سفیدی چشم حمید را ندیده بودم. همیشه چشمانش سرخ بود. وقتی هم که خبر شهادتش را دادند گفتم بهتر، الحمدالله!
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، حمید دومین شهید خانواده باکری بعد از علی بود. نان حلال پدر انگار آنطور بر نهاد پسرها نشست که همه را عاقبت بخیر کرد. حمید و مهدی (سومین شهید خانواده) هر دو در جزیره مجنون سال ۶۲ به شهادت رسیدند و پیکر هیچکدام هم به عقب برنگشت. بسیاری از نزدیکان حمید میگویند او لحظهای از پا نمینشست و چشمانش دائم از خستگی قرمز بود.
فاطمه چهل امیرانی همسر شهید حمید باکری میگوید: مدتها بود دیگر سفیدی چشم حمید را ندیده بودم. همیشه چشمانش سرخ بود. وقتی هم که خبر شهادتش را دادند، گفتم بهتر، الحمدالله! اطرافیان تعجب کردند. گفتم بالاخره خوابید. حمید خستگیاش در رفت. وقتی هم پشت بیسیم آقا مهدی اعلام میکند که بیسیم را دست حمید بدهید، اما بچهها برای آنکه دشمن متوجه شهادت آقاحمید نشود، میگویند: حمید خوابیده. آقا مهدی با عصبانیت میگوید: الان چه وقت خوابیدن است، بیدارش کنید. میگویند: آقا حمید راستی راستی خوابیده.
سهرابی فرد، لحظه شهادت حمید باکری را اینطور روایت میکند: او خسته بود. چند روزی میشد که چشم روی هم نگذاشته بود. ولی سرپا بود و نیروهای خط مقدم نبرد را در جزیره مجنون جنوبی هدایت میکرد. دشمن فشار زیادی میآورد تا ما را از پل عقب براند. کنارش ایستاده بودم که خمپارهای پشت سرمان اصابت کرد و دهها ترکش در بدنش نشست. زخمهای حمیدآقا به قدری کاری بود که نتوانست روی زمین بنشیند. روبهروی ما برکه کوچکی وجود داشت و روی آب، جعبه مهمات چوبی خالی بود. حمیدآقا که نتوانست خودش را سرپا نگه دارد، هنگام افتادن، متوجه برکه و جعبه مهمات روی آب شد. در حالی که به رو میافتاد، هر دو دستش را روی جعبه مهمات گذاشت تا داخل آب نیفتد. دست انداختم زیر بغلش و نگذاشتم داخل آب بیفتد؛ دیدم از دهانش باریکه خون میآید. فهمیدم ترکشها کار خودشان را کردهاند.
من فکر می کنم شما کلا عجول و اهل سوء ظن و با توقع بالا هستید.
هرکدام از ما یک نفریم که با فاش نیوز در ارتباطیم ول از آن طرف ببینید که فاش نیوز با تعداد زیادی مثل ما مواجه هستند و باید فرصت بکنند تا به همه جوابگو باشند.
خوب است برادری مانند شما که لابد از ایثارگران عزیز هستید برای قضاوت عجله نکنید و ابتدا خود را جای طرف مقابل بگذارید بعد قضاوت کنید.
واقعیتش این است که ماها متأسفانه در مورد همه چیز و خصوصا خیلی از مسئولان و امور کشور هم چنین قضاوتی داریم و این در حالیست که چه بسا اگر ما خودمان جای آن فرد و مسئولی که او را یزید و شمر قلمداد می کنیم باشیم صد پله از او بدتر رفتار خواهیم کرد و تنگ نظری و بی جنبگی از خود بروز خواهیم داد. این مسئله اگر برای عموم مردم بد است از قشر فرهیخته ایثارگر بسیار ناپسندتر است ......



