شنبه 20 دي 1393 , 10:13
به یاد ۶۸ شهید دانشآموز
به یاد ۶۸ شهید دانشآموز حمله موشکی رژیم بعث عراق در بروجرد
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از لرستان، امروز 20 دی، سالروز شهادت 68 دانشآموز دبستان شهید فیاضبخش و مدرسه راهنمایی امام حسنمجتبی(ع)شهرستان بروجرد است که در حمله موشکی رژیم بعث عراق به بروجرد در سال 65 به شهادت نائل آمدند.
علیرضا ارجمندی در بخشی از خاطرات خود در رابطه با این روز مینویسد: سال 1365 یکی از پر تلفاتترین سالهای تاریخ دفاع مقدس محسوب میشود. در این سال حدود 40 هزار نفر از رزمندگان اسلام و مردم شریف و غیرتمند ایران در جریان عملیاتهای نظامی و بمبارانهای ناجوانمردانه مناطق مسکونی توسط دشمن به شهادت رسیدند و فرماندهان بزرگی چون شهید حسین خرازی، اسماعیل دقایقی، عبدالله میثمی و بسیاری دیگر از فرماندهان نظامی سپاه اسلام در سطح تیپ و لشکر جان خود را بر سر پیمانی که برای استقلال ، عزت و سربلندی این ملت با امام خویش بسته بودند نهادند.
در این سال ایران تلاش داشت تا پس از یک دوره رکود در میادین جنگ، که بهدنبال فشارهای اقتصادی و سیاسی ناشی از تحریمها و حمایت کشورهای غربی از عراق بهوجود آمده بود، با کسب یک مزیت نظامی مانند؛ فتح بصره، جنگ را به نفع ایران خاتمه دهد؛ لذا دو عملیات نظامی کربلای چهار و پنج را طراحی و به ترتیب توسط ارتش و سپاه اجراء کرد.
این دو عملیات بهخاطر جغرافیای محل عملیات و استحکامات دشمن و تفاوت فاحش در توان نظامی طرفین جزء پیچیدهترین وسختترین عملیاتهای نظامی ایران در دوره هشت ساله دفاع مقدس و یک ریسک بزرگ نظامی محسوب میشد که ایران ناچار بود برای گشایش و خاتمه دادن جنگ، آنان را اجرا کند.
عراق برای مهار این عملیاتها که میتوانستند طومار رژیم بعثی را در هم بپیچند با انتقال دو- سوم از توان نظامی خود به منطقه عملیاتی و دست زدن به جنایات بزرگی چون بمبارانهای مکرر شیمیایی در مراکز تجمع نیروهای ایرانی و بمباران و موشکباران شهرهایی مانند؛ میانه و بروجرد که منجر به شهادت 33 دانشآموز در مدارس زینبیه و فاطمه الزهراء(س) شهرستان میانه از توابع استان آذربایجان شرقی و تخریب دو مدرسه و شهادت 68 شهید از نوباوگان دانشآموز در مدارس امام حسنمجتبی(ع) و شهید فیاضبخش در شهرستان عالمپرور بروجرد، تلاش کرد به مقابله با رزمندگان ایران بپردازد .
رهبر معظم انقلاب اسلامی در ملاقات با گروهی از خانوادههای معزز شهداء در تاریخ ۱۳۷۶/۰۲/۱۷فرمودند: «گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست». دوستی ازاهالی میانه میگفت؛ مردم و بزرگان شهرستان میانه در یازدهم بهمنماه هر سال با برگزاری همایشهای ملی و منطقهای یاد 33 شهید دانشآموز دو مدرسه زینبیه و فاطمةالزهراء میانه را گرامی میدارند و ددمنشی دشمنان اسلام را متذکر میشوند.
در بروجرد نیز شاهدیم، انسانهای دردمند، فهیم و فرهیخته، گاهگاهی شنائت دشمن وعزت و سربلندی ایران عزیز را با بزرگداشت این دُرهای کمیاب که چون ستارگان درخشان راههای خدایی را به انسانهای آسمانی مینمایانند، نشان میدهند .
نگارنده این سطور در وقت نماز یک ظهرعاشورایی روز بیستم دیماه 1365 هنگامی که صدای آژیر وضعیت قرمز، فضای شهر بروجرد را در هم پیچید وغرش هواپیماهای بعثی آرامش شهر را بر هم میزد و انفجار موشکهای هوا به زمین اهدایی مدعیان حقوق بشر ساختمان مدارس امام حسن مجتبی(ع) و شهید فیاضبخش را با گوشت و پوست دانشآموزان شهید در هم میآمیخت و بوی خاک، خون، کاغذ، مداد، ناله معصومانه کودکان، آب ، آتش و دود به هوا برخاسته بود؛ در چند صد متری قتلگاه دانشآموزان شهید قرار داشت.
اول فکر میکردم که قبرستان بهشت شهدای بروجرد هدف ددمنشیهای دشمن قرار گرفته است و چون چند ماه بیشتر از تدفین برادر و دایی و تعدادی از دوستانم که در عملیات کربلای چهار و پنج شهید شده بودند در آنجا نگذشته بود.خیلی نگران شدم، ولی وقتی نزدیکتر شدم و به مقابل مدارس راهنمایی امام حسن مجتبی(ع) و ابتدایی شهید فیاضبخش رسیدم و در واقع به قتلگاه دانشآموزان شهید وارد شدم، با دهها جسم بیجان و نیمه جان و تکهتکه شده دانشآموزان به خاک و خون تپیدهای مواجه شدم که ترجمان معصومیت و مظلومیت مردم این سرزمین بودند.
با ورود به مشهد دانشآموزان شهید، گروهی از ساکنین محل و خانواده دانشآموزان مدارس شهید فیاضبخش و امام حسنمجتبی(ع) و نیروهای امدادی به محل آمدند و کار امدادرسانی آغاز شد. من چون آموزش بهیاری دیده بودم و در چندین عملیات شرکت داشته و بارها لذت جراحت ناشی از تیر و ترکش را احساس کرده بودم و همچنین در امر امدادرسانی درمناطق جنگی تجربه داشتم، تلاش کردم تا ابتدا بچههایی را که مجروح بودند شناسایی کنم و کارهای ابتدایی را برای زنده ماندنشان انجام دهم .به سراغ هر کدامشان که میرفتم، تمام اندامشان از هم گسیخته بود و فاجعه بیش از آن بود که بشود بدون امکانات کاری کرد. آنجا بسان قتلگاهی بود که هر کسی بنا بر وظیفه و توانایی کاری میکرد. تعدادی خودرو شخصی فریاد میزدند بچهها را بیاورید اینجا.
یکی از جگرگوشههایمان را که دیگر نای ناله کردن نداشت در آغوش کشیدم و دوان دوان به سمت ماشین رفتم از او بهجای بوی خون و خاک و باروت، بوی سیب را استشمام کردم .او را با کمک راننده روی صندلی عقب گذاشتم ودوباره برگشتم تا به بقیه کمک کنم. به یاد نمیآورم چند نفر از مجروحین و شهدا را به سمت خودروهای شخصی و آمبولانس انتقال دادم که یک نفر آمد دستم را گرفت و بهزور تلاش میکرد که من را سوار آمبولانس کند به او گفتم چهکار بهکار من داری؟ گفت خودت را نگاه کن، لباسهاتو ببین، وقتی نگاه کردم دیدم تمام لباسهام خون آلود شده، بالاخره او را راضی کردم که با آمبولانس راهی بیمارستان نشوم.
بعد از سالها که از آن عروج آسمانی میگذرد؛ گرمی دستی قلم شده و خون شکمی شکاف برداشته و جسمهای بیرمق کودکان استثنایی شهر را که از میان کیفهای پاره شده گِلآلود و کتابهای برگ برگ شده خون آلوده جمع کردهام در دستهایم احساس میکنم، کودکانی که با آغشتن گرد گچهای سفید و تابلوی سبز رنگ کلاس به خون خود، اقتدار علمی کشور را برای آینده مردم غیرتمند سرزمین خود تضمین کردند.
حال 28 سال از آن فاجعه انسانی میگذرد، اما هنوز بسیاری از مردم ما در سراسر ایران اسلامی از آن جنایت هولناک بیخبرند و اگر همت انسانهای دردمند و بصیر در برگزاری اینگونه بزرگداشتها نبود، یاد این عزیزان به مروراز خاطرهها محو میشد.
جا داشت مسئولین شهری در طول 28 سال گذشته با ایجاد یادمانی در مشهد 68 دانشآموز شهید بروجرد یاد آنان را ماندگار میکردند؛ اما حال که بهخاطر توسعه فضای ترافیکی شهر، مدرسه شهید فیاض بخش در مسیر پل هوایی تقاطع بلوار بسیج و خیابان رودکی قرار گرفته است بیاییم در شهرمان، یادمانی در خور این فاجعه انسانی ایجاد کنیم تا همچو یادمان شهدای گمنام تپه چُقا (تپه شهداء) محفلی برای راز و نیاز عاشقان و دلسوختگان و دارالشفاء آزادگان گردد.