شناسه خبر : 30715
یکشنبه 21 دي 1393 , 12:57
اشتراک گذاری در :
عکس روز

تیغ های گل رز

بعد از تألیف کتاب "تنفس طلایی" این انگیزه در من به وجود آمد که خاطرات جانبازان و آزادگانِ جانبازان استان اصفهان را هم مکتوب نمایم. کار تدوین کتاب «تیغ¬های گل رُز» دو سال طول کشید. توانستم در مهر ماه امسال(1393) آن را در حوزۀ هنری اصفهان و انتشارات سورۀ مهر به زیور چاپ آراسته کنم.

کتاب تیغ¬های گُل رُز، به بیان ایثار و فداکاری جانبازان هفتاد درصد و آزادگانِ جانباز می¬پردازد. ایثاری که به زعم رهبر معظم انقلاب، به¬خاطر رنج¬هایش و مشکلاتش، وزنه¬ای سنگین¬تر از ایثار شهدا دارد.

کتاب تیغ¬های گل رز حکایت ایثار و فداکاری انسان¬های درد کشیده¬ایست که برای حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی روی صندلی¬های چرخدار تکیه زده اند. تیغ¬های گل رز از جانبازانی هم روایت می¬کند که ضمن قطع نخاع شدن، اسیر دژخیمان بعثی هم شده اند.

هدفم از تألیف کتاب این بود که به نسل نو و نسل های بعدی بگویم که با دست خالی مقابل دنیا ایستادن یعنی چه؟ به جان خریدن یک عمر ویلچر نشینی و نابینایی به چه قیمتی؟ تا پایان عمر تنفس با کپسول اکسیژن برای کدام هدف؟ اسارت با بال و پری زخمی و نخاعی قطع شده و شکنجه های جسمی و روحی بعثی¬ها یعنی چه؟

هدفم از نگارش این کتاب، بیرون کشیدن کلمات از درون وجود عزیزانی بود که با اکراه تن به این کار دادند و اگر لطف آنها نبود، شاید این خاطرات هرگز بر روی کاغذ سپید نقش نمی بست و کسی از آن آگاهی نمی یافت. با این که خودم نیز جانباز قطع نخاعی از ناحیۀ گردن هستم و نوشته هایم را با زحمت و تنها با انگشت سبابۀ دست چپ تایپ می¬کنم؛ اما این کتاب را تدوین کردم که آیندگان مرز بین جنگ طلب بودن و دفاع کردن را بدانند و شاید با بی¬انصافی انگشت اتهام به سمت پدرانشان نگیرند و جنگ طلب نخوانندشان.

نوشتم تا آیندگان با مظلومیت ملت ما در جنگ تحمیلی، آشنا شوند و بدانند؛ اگر نبود این شهامت¬ها و سینه¬های سپر شده در جنگِ تن با تانک، شاید چکمۀ بعثی ها هنوز، بیخ گلوی ناموسمان را می فشرد.

نوشتم تا آیندگان بدانند، تنها راه باقیمانده برای ما دفاع بود. ما چارۀ دیگری نداشتیم؛ اگر نمی‌جنگیدیم، همه چیز نابود می‌شد. دشمن به خاک کشور ما تجاوز کرده بود.

نوشتم تا تمام دانش مردم کشورم در بارۀ جانباز، به سهمیۀ دانشگاه و شاید نام یک کوچه یا خیابان خلاصه نشود. نوشتم تا آیندگان بدانند برای بعضی از رزمندگان، جنگ در سال 1368 تمام نشد و هنوز ادامه دارد. نوشتم تا مردم بدانند، عده ای از زخم خوردگان جنگ مجبور شدند با خوابیدن روی تخت و نشستن روی ویلچر، مبارزۀ دیگری را با درد و رنج و مشکلات گوناگون آغاز کنند؛ مشکلاتی که قلم نیز از نوشتن آن به¬ دلیل نارسایی واژه¬ها عاجز است و گاهی مجبور است دم فرو بندد.

 

این کتاب را تقدیم کردم به:

آنهایی که سال ها به صورت خمیده دویدند تا ما بتوانیم، امروز راست قامت بمانیم.

به تمام شیر زنان و شیر مردان دفاع مقدس.

به آنهایی که اگر نبود ایثار و صبرشان، نامی از ایران و ایرانی باقی نمی ماند.

آنها که خاطراتِ کُنج سینه شان، تا همیشه خواندنی است و ستودنی.

به مادران و همسران جانبازان، که دردِ مردان خدا را به جان خریدند، شاید که ساعاتی در شب خواب راحت، میهمانِ عزیزشان شود.

"تیغ های گل رُز" سیاهه است، نه چیزی از رشادت ها و ایثارشان.

امید که مقبول افتد.

متذکر می¬شوم دو کتاب دیگر با عنوان «روزهای جانبازی» که به خاطرات خودم از عملیات محرم و نحوۀ جانبازی¬ام و اتفاقات بعد از آن می¬پردازد و کتاب دیگری با عنوان«پرواز با بال شکسته»، شامل خاطرات فرماندۀ جانباز شهرضا سردار شهید آقاجمال طباطبایی، در دست تألیف دارم. برایم مایۀ بسی افتخار است که خوانندگان سایت فاش نیوز این کتاب را مطالعه فرمایند.

با احترام

جانباز قطع نخاع رمضانعلی کاوسی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi