شناسه خبر : 30753
دوشنبه 22 دي 1393 , 11:09
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گزارشگر شهید غلامرضا رهبر

اولین گزارشگر شهید صدا و سیما

تاریخ تولد: 1336

محل تولد: آبادان

شغل شهید: خبرنگار

وضعیت تاهل: متاهل

نحوه شهادت: اصابت ترکش

محل شهادت: منطقه عملیاتی کربلای 5

تاریخ شهادت: 1365

زندگی نامه شهید:

شهید غلامرضا رهبر به سال 1336 در خانواده مذهبی در آبادان دیده به جهان گشود. وی تحصیلات خود را در تهران به پایان رساند و با شروع نهضت امام خمینی و دفاع از انقلاب و امام (ره) مجاهدتهای فراوانی از خود به جای گذاشت و پس از پیروزی انقلاب به همکاری با نهادهای انقلاب پرداخت و جهت ادامه فعالیت به صداوسیما درآمد و در دوران جنگ تحمیلی به ثبت جانبازیهای امت فداکار پرداخت.

هیچ گزارشی از شهید رهبر بدون ذکر آیه ای از قرآن به گوش نمی رسید . بچه فقیر کوچه های آبادان در دشوارترین شرایط جنگ ، در ابری ترین هوای تجاوز و در سلطه لحظات قساوت ، که ترک شهر توصیه عین شریعت بود ، رادیو آبادان را از نفس سینه بهاری اش گرمی می داد . اینجا آبادان است! و برای اینکه تجاوز پیشگان نیز دل برنامه های او را بفهمند به لسان عربی می گفت : «هنا آبادان

ابداع شهید رهبر در ارائه سبک تازه برای روایت دفـــاع مقـدس منجر به رشد و بلوغ تفکری به نام «خون نگاران جنگ» شد .  او صنعت دست ساز بشر را تا مرز بهشت پایداری ملتی بزرگ و فداکار پیش برد و هنگامی که جان پر مقدار بر سر آرمان و افکار خود نهاد صدها قطعه عکس و دهها حلقه فیلم به عنوان ثمرۀ دفاع مقدس بر جای گذاشت .

غلامرضا رهبر اولین گزارشگر شهید صدا و سیما است که در در سال 1365 در عملیات شلمچه به شهادت رسید و در کنار شهیدان غرقه به خون ایران اسلامی به خاک خفت.

همرزمان شهید رهبر ایشان را فقط به همگامی بارز با رزمندگان نمی شناسند وی همچون تفکر آسمانی اش پیشگام و جلودار سایرین بود.اغراق و صحنه آرایی یا نادرستی و اغواگری که لباس روز عده ای از شهروندان جامعه خبری امروز است، دستمایه کار او نبود. آنچه در کارگاه خیال وی می گذشت، جدا از ذوق و هوش و خلاقیت، پایبندی به اصول و پا فشاری بر دیانتی بود که دفاع اسلامی در راستای آن شکل گرفت.

«فرهاد رهبر»، برادر شهید غلامرضا رهبر که در زمان جنگ به عنوان عکاس همدوش برادر در جبهه شرکت داشته در بیان خاطراتش می گوید :

شهید غلامرضا در سال 1336 مصادف با روز تولد حضرت رضا(ع) در آبادان به دنیا آمد. از همان کودکی علاقه خاصی نسبت به گویندگی داشت . در همان کودکی برای اولین بار «برنامه کودک» رادیو نفت آبادان را اجرا کرد. در آن موقع پدر ما به عنوان خبرنگار سیار «اطلاعات » در استان خوزستان بود و چندین سال گویندگی برنامه های رادیو و تلویزیون آبادان را برعهده داشت ، اما «غلامرضا» جدا از این موقعیت خود استعداد خاصی در زمینه گویندگی و خبر داشت به طوری که در مسابقات گویندگی آموزشگاه های خوزستان در سال پنجم دبیرستان مقام اول را برای دومین سال به دست آورد و به عنوان گوینده برتر استان شناخته شد. بعد از پایان تحصیلات به خدمت سربازی اعزام شد و در دوران سربازی ضمن مطالعات متعدد اقدام به نشر افکار خود در پادگان کرد و به همین علت چندین بار توبیخ شد و در جریان پیروزی انقلاب به همراه عده ای از دوستان بنا به دستور امام (ره) پادگان را ترک کرد و به مردم پیوست . شهید غلامرضا از سال 1358 فعالیت خود را در صدا و سیمای مرکز آبادان رادیو نفت آغاز کرد و در سمت «مدیر خبر» رادیو آبادان و نماینده صداوسیما در قرارگاه خاتم الانبیأ (ص) در مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور شروع به انعکاس پیروزهای رزمندگان اسلام نمود.

هر وقت به «غلامرضا» می گفتم که آیا خسته نشده ای؟ شش سال است که در جبهه هستی! می گفت : « تا زمانی که در ایران جنگ هست از آبادان قدمی به عقب نمی گذارم  .»

فرهاد از خصوصیات اخلاقی برادر شهیدش چنین می گوید : او اهل خدا بود و همیشه می گفت فقط خدا را عبادت کنید و فقط او را بپرستید، مبادا نمازتان ترک شود.

او مهربان بود و با دلسوزی رفتار می کرد و علاقه عجیبی به مستضعفین و محرومان داشت .

فرهاد با خنده ای به یاد خاطره ای از دوران کودکی خود با شهید غلامرضا می افتد و می گوید: در زمان بچگی یک دوچرخه داشتم که به آن خیلی علاقه داشتم یک روز دیدم دوچرخه ام نیست ، گفتم : کسی آمده و دوچرخه ام را دزدیده است . غلامرضا گفت : ناراحت نباش ، دوچرخه ات را دادم به کسی که نیاز داشت . او مرا قانع کرد که کار خوبی انجام داده است .

همیشه می گفت : به مستضعفین ، به افرادی که نیاز دارند کمک کنید؛ زیرا ممکن است از روی نیاز به انحراف کشیده شوند.

از ازدواج شهید رهبر می پرسم و او پاسخ می دهد: غلامرضا همیشه می گفت : تا زمانی که به حج نروم ازدواج نمی کنم . سال 60 زمانی که از مکه با موهای تراشیده برگشت خودش به خواستـگاری رفت و از خانواده ای مذهبی و متدیـن همسـر خود را انتخاب کرد. به او گفتیم : صبر کن تا موهـایت درآید، می گفت : فرقـی نمی کند و « فاطمه » فرزند او یادگار آن دوران است .

او ادامه می دهد: برادرم علاقه زیادی به حضرت امام (ره ) داشت و چندین بار ایشان را ملاقات کرد.

غلامرضا در بیشتر عملیات ها شرکت داشت تا آن طور که شایسته است خبرهای پیروزی لشکریان اسلام را به اطلاع امت مسلمان ایران برساند. او از نادر افرادی بود که از شروع جنگ تحمیلی در جبهه ها به طور فعال حضور گسترده ای داشت .

یک روز با غلامرضا به خط مقدم جبهه رفته بودیم شاید باورتان نشود بیش از چهار یا پنج بار دیدم که پای غلامرضا روی مین های مختلف رفت ، ولی عمل نکرد. ترسیدم ، گفتم : غلامرضا مواظب باش !

خندید و گفت : فرهاد: ترکش به نام می آید، مثلاً روی یک ترکش نوشته غلامرضا رهبر. یا فرهاد رهبر، اگر بخواهیم شهید بشویم خدا خودش می داند. با وجود اینکه غلامرضا بارها مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و زخمی شد، اما هیچ زخمی نتوانست او را از جبهه دور کند.

برادر شهید رهبر از لحظه شهادت برادرش می گوید: درست 21 دیماه سال 65، ساعت هشت صبح ، وقتی که به اهواز رسیدم ، از صداوسیمای مرکز اهواز با من تماس گرفتند که غلامرضا ، شلمچه در عملیات کربلای پنج کنار دریاچه ماهی ترکش خورده است . به شلمچه رفتم و در آنجا به دنبال برادرم گشتم ولی اثری از جنازه او نبود. یکی می گفت : چون خبرنگار معروفی بوده به انگلستان برده شده ، دیگری می گفت : او را به مرز عراق بردند و خلاصه هر کس چیزی می گفت ، یک سال و نیم به دنبال جنازه برادرم گشتم کل بیمارستان های ایران ، جای جای ایران را گشتم ولی نتوانستم آن را پیدا کنم .

مادرم هنوز که هنوز است منتظر غلامرضاست . بعد از شهادت برادرم ، خدمت حضرت امام خمینی (ره ) رسیدیم و امام ما را دلداری دادند و از برادرم تقدیر کردند. حتی در مراسمی که با حضرت آیت الله خامنه ای دیدار داشتیم ، ایشان به خانواده ما، نشان افتخار اهدا کردند.

از شهید رهبر دست نوشته ای به جا مانده که خیلی خواندنی است. او نوشته است که:

ما پیروان نسل زینبیم(ع) غیرت زینب در رگ های ماست و قدرت حسینی در دست هایمان؛ قلبمان از علی(ع) است، خلقمان از محمد(ص) و زبان ما از فاطمه(س) . این قلم ها امانتند و روزی بابت این امانت از ما سوال خواهند کرد .

فرازی از وصیت نامه شهید:

دنیای آبادان با دنیای خارج از آن تفاوت دارد . آبادان برای ما دنیای معنویات و الهیات و این جنگ برای ما کلاس درس است .

این راه الهی است که خود انتخاب کرده ام و از خدا می خواهم که اگر کشته شدم و یا زخمی گشتم فقط به خاطر او و در راه او بوده باشد .

خدا را فراموش نکنی ، نماز ، عبادت ، تقوا را پیشه راه خود کنید . کمی به درون خود بنگریم و از زندگی پست مادی و لنجنزار و غرب گرایی بیرون آییم  و ببینیم آنچه را که اسلام حکم کرده چقدر به نفع ماست و بنگریم که ما چقدر در اشتباهیم و متوجه نیستیم . وصیت نامه های شهیدان را بخوانیم و بخود بیائیم و درس زندگی را از علی(ع) و درس شهادت را از حسین(ع) بیاموزیم

اینستاگرام
بنازم به غیرت بچه ابادان غلامرضا رهبر روحش شاد.
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi