06 ارديبهشت 1403 / ۱۶ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 31729
دوشنبه 20 بهمن 1393 , 10:23
دوشنبه 20 بهمن 1393 , 10:23
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ولی فقیه عروةالوثقی و رمز پیروزی
امانالله دهقان فرد
صد رحمت به توپ میرزا آقاسی!
حسین شریعتمداری
۴۰ دستاورد عملیات تاریخی «وعده صادق»
ابراهیم کارخانهای
وعده صادق، سقوط اسرائیل و حکومت های وابسته
امانالله دهقان فرد
باید جریان داشته باشیم!
علیرضا رجایی
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
اشتباهی پشت اون میز نشستی
حمید - من دانشجوی دوره دکترای تخصصی هستم. افتخار می کنم تو این دو سال که با سهمیه وارد دانشگاه شدم بیش از 20 مقاله در حیطه شهرسازی و توریسم دارم که اکثرا" هرجا فرستادم برای سخنرانی دعوت شدم و در مجلات بین المللی هم چاپ شده. از چندین پروفسور شناخته شده لوح تقدیر دریافت کردم و الان جزو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان هستم. البته حتما باید ذکر کنم که بیش از ده گواهینامه بین المللی در حیطه مدیریت بحران، شهرسازی، توریسم و.... نیز دارم. افتخار می کنم فرزند جانباز 70 درصد هستم و هنوز ندیدم افراد بدون سهمیه ای که در این دو سال تحصیل دوره دکترای تخصصیم بتونن با من رقابت کنن. آقای فرماندار محترم شما اشتباهی پشت اون میز نشستی.
018
پاسخ
باسلام . احسنت دکتر حمید عزیز شما نه تنها افتخار پدر ت هستی افتخار قشر ایثارگران نیز هستی چون از مایی جانم . ماشااله .
با عرض سلام خدمت برادر عزیزم جناب دکتر حمید
جناب دکتر بنده بعنوان فرزند شهید به داشتن برادری همچون شما افتخار میکنم وشما خاری در چشم دشمنان این خانواده هستید با اراده ی مضاعف به تحصیل خود ادامه دهید تا همه ی مخالفین بدانند که این خانواده ی از پیشرفت جا نمانده اند جناب فرماندار خجالت بکش این حمید آقای ما نمونه ای از این قشر مظلوم هستن بمیر و از مردنت مارا خوشحال کن
جناب دکتر بنده بعنوان فرزند شهید به داشتن برادری همچون شما افتخار میکنم وشما خاری در چشم دشمنان این خانواده هستید با اراده ی مضاعف به تحصیل خود ادامه دهید تا همه ی مخالفین بدانند که این خانواده ی از پیشرفت جا نمانده اند جناب فرماندار خجالت بکش این حمید آقای ما نمونه ای از این قشر مظلوم هستن بمیر و از مردنت مارا خوشحال کن
داستان شیر و آبدار چی”
بیشترشان اشتباهی هستند !!
زمانیکه ادارات و مؤسسات دولتی در برزیل از ناکارآمدی و بی مسٔولیتی، شدیدا در رنج بودند، لطیفهای شنیدنی
میان مردم آن کشور رواج داشت که بی شباهت به شرایط امروز کشور ما نیست.
دو شیر از باغ وحش شهر میگریزند و هر یک راهی را در پیش میگیرند. یکی به پارک جنگلی شهر پناه
برده و پس از حمله به رهگذری به علت گرسنگی، به دام افتاده همان روز به باغ وحش باز گردانده میشود.
شیر دوم اما پس از یکماهی در حالیکه حسابی چاق و چلّه شده بود، به باغ وحش برگردانده میشود.
شیر اولی میپرسد، به کجا پناه برده بودی که در این مدت ترا نیافتند؟
شیر دومی میگوید، به ادارهای دولتی! هر دو سه روز در میان، یکی از کارمندان را میخوردم و کسی متوجه نمیشد.
شیر اولی میپرسد، پس چگونه به دام افتادی؟ پس از حدود یک ماه، اشتباها آبدارچی اداره را خوردم و از آنجائیکه
او تنها کسی بود که کاری انجام میداد، غیبت او را متوجه شدند!
بیشترشان اشتباهی هستند !!
زمانیکه ادارات و مؤسسات دولتی در برزیل از ناکارآمدی و بی مسٔولیتی، شدیدا در رنج بودند، لطیفهای شنیدنی
میان مردم آن کشور رواج داشت که بی شباهت به شرایط امروز کشور ما نیست.
دو شیر از باغ وحش شهر میگریزند و هر یک راهی را در پیش میگیرند. یکی به پارک جنگلی شهر پناه
برده و پس از حمله به رهگذری به علت گرسنگی، به دام افتاده همان روز به باغ وحش باز گردانده میشود.
شیر دوم اما پس از یکماهی در حالیکه حسابی چاق و چلّه شده بود، به باغ وحش برگردانده میشود.
شیر اولی میپرسد، به کجا پناه برده بودی که در این مدت ترا نیافتند؟
شیر دومی میگوید، به ادارهای دولتی! هر دو سه روز در میان، یکی از کارمندان را میخوردم و کسی متوجه نمیشد.
شیر اولی میپرسد، پس چگونه به دام افتادی؟ پس از حدود یک ماه، اشتباها آبدارچی اداره را خوردم و از آنجائیکه
او تنها کسی بود که کاری انجام میداد، غیبت او را متوجه شدند!
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب