شناسه خبر : 31795
شنبه 25 بهمن 1393 , 08:12
اشتراک گذاری در :
عکس روز

مردی که فقط درتکرار یک واژه می گنجد!

من از سه جانباز عضو انجمن جانبازان نخاعی استان خوزستان ، درخواست گفت وگو کرده بودم. اما آنها هر کدام اصرار داشتند اول دیگری …

وقتی در مقابل جانباز 70% نخاعی "فریدون غلامی حاجی آباد" نشستم تا با بیان دیدگاه هایش ما را با تکریم واقعی از فرهنگ ایثار و شهادت بیشتر آشنا کند با تمام وجود درک کردم او به راستی مصداق "ما می توانیم" است . نورانیت چهره اش مرا به یاد شهید حاج علی نصرالهی می اندازد!
 
وقتی از او خواستم برای گفت وگو در خدمتش باشم ، جوری برخورد کرد که به یاد داستان آن سه شهید در جنگ احد و آن دو عالم برجسته دینی افتادم .
 
من از سه جانباز عضو انجمن جانبازان نخاعی استان خوزستان ، درخواست گفت وگو کرده بودم. اما آنها هر کدام اصرار داشتند اول دیگری … و در این بین جانبازغلامعلی ذاکری به قدری مصر بود، که تا این خواسته اش را درباره دو جانباز دیگر محقق نکردم راضی به گفت وگو با من نشد . جالبتر آنکه جانباز غلامی نیز در وقت ناهار روز گفت وگو متوجه شده بود من هنوز با جانباز ذاکری صحبت نکرده ام و مدام تکرار می کرد اگر می دانستم قبول نمی کردم که اولی باشم. چون ایشان در شهرستان دیگری ساکن هستند. به هرحال با جانباز نخاعی فریدون غلامی حاجی آباد هماهنگ کردم که سه شنبه آخر دی وقتی به اهواز آمدند در خدمتشان باشم . روز موعود فرا رسید. حسن خلق ذاتی او باعث شد که من بدون هول شدن برای اولین بار در تمام عمرم ، در یک جلسه گفت وگوی دو ساعت و نیم ، کار یک گزارشگر را انجام دهم بدون آنکه تجربه این کار را داشته باشم. درباره خصوصیات بارز جانباز غلامی فقط  می توانم بگویم او در تکرار یک واژه می گنجد : فعال فعال فعال...
 
او به قدری بر رنج ها و دغدغه های همرزمان جانبازش اشراف دارد که هرچه بپرسی باز هم سؤالی دیگر باقی می ماند. جانباز غلامی حاجی آباد با وجود نارسایی قلبی که بعد از جانبازی به آن دچار شده است، از دستگاه ICD ( پیس میکر) یا به عبارت ساده تر، باتری قلبی استفاده می کند تا از صدمه بیشتر به قلبش جلوگیری کند. با این حال همچنان به طور خستگی ناپذیر و خوش اخلاق از وجودش در اعتلای فرهنگ ایثار و شهادت مایه می گذارد.
 
حرفش را با معرفی خودش شروع کرد:
 
- من فریدون غلامی حاجی آباد متولد اول شهریور ۱۳۴۳ هستم . حاجی آباد نام روستایی از توابع بخش مرکزی شهر دزفول است . بخش مرکزی ۶۵۰ کیلومترمربع وسعت دارد و شامل ۵ شهر و ۳۸ روستا و ۱۱۰ هزار نفر جمعیت می باشد . من در یک خانواده  مذهبی متولد شدم و شغل پدر و پدربزرگ و اجداد من کشاورزی بود. دوران ابتدایی را تا کلاس چهارم در همان روستای حاجی آباد گذراندم . بعد از تاسیس شرکتهای سهامی زراعی در رژیم پهلوی و گرفتن زمینهای کشاورزی از دست کشاورزان و با زمینه سازی این شرکت ها با دولت وقت، روستانشین ها را به شهرکی انتقال دادند و اقدام به تجمیع آنان نمودند. اهالی ۱۴ روستا سهامداران شرکت بودند که 9 روستا در این شهرک تجمیع شدند.اسم این شهرک، شهرک زراعی شوش بود که بعد از پیروزی انقلاب به شهرک شهید محمد منتظری تغییر نام داد. من دوران راهنمایی را هم در این شهرک سپری کردم .


فاش نیوز -  با وجود اینکه در دوران انقلاب شهرک شما از شهر دور بود آیا صدای انقلاب به گوش شما هم رسید ؟

- بله . اصلا اولین بار در سال ۵۶ قبل از انتقال به شهرک ، در پای منبر یکی از روحانیون که در ایام محرم به روستای حاجی آباد آمده بود ، جان و دلم با نوای انقلاب آشنا کرد . برای من حرفهای این روحانی تازگی داشت،حرفهایش به دلم نشست و مرا با حضرت امام ره آشنا کرد . من از این طریق با ماهیت نهضت امام تا حدودی آشنا شدم و به نوعی در نخ جریان انقلاب قرار گرفتم . بعد از انتقال به شهرک ، در اوایل سال ۵۷ با اوج گرفتن انقلاب ، من در کنار برادران و دوستانم وارد تحرکات متناسب با انقلاب شدم . من تا لحظه ورود امام به کشور در تظاهرات شرکت می کردم . حتی یک ساواکی هم در شهرک بود که خیلی آزار و اذیت داشت ولی با این حال ما فعالیت خود را داشتیم و حتی آخرین ماههای منتهی به پیروزی انقلاب کارهای ما بیشتر هم شده بود . البته باید بگویم آن فرد ساواکی یک فرزند انقلابی هم داشت اما متآسفانه انقلابی باقی نماند..

فاش نیوز -  بعد از پیروزی انقلاب فعالیتهای شما سر چه موضوعاتی متمرکز شد؟

- شهرستان دزفول در انقلاب خیلی پیشرو بود  و خیلی افراد انقلابی شاخص خواستگاه شان دزفول بود: ازجمله آقای آوایی و عیدی فعال که آزاده می باشد. شهید سبحانی که روحانی هم بودند . شهید عزیز صفری از انقلابیون مطرح دزفول با آقای شمخانی و رضایی تشکیل یک گروه به نام گروه منصورون داده بودند که بر علیه رژیم کارهای انقلابی می کردند . ما هم  با وجود اینکه روستای ما با مرکز شهر ۱۵ کیلومتر فاصله داشت و حتی از رسانه و جراید خبری نبود ، برق نبود که از تلویزیون استفاده کنیم اما از اخبار انقلاب اسلامی و دیدگاه های حضرت امام با خبر می شدیم  . در سال ۵۷ من نوجوان ۱۴ ساله ای بودم که در کنار بزرگترها در مراسمات و راه پیمایی ها شرکت داشتم و برای تشکیل کمیته های محلی فعالیت می کردم  . با فرمان امام (ره)مبنی بر تشکیل بسیج ، به همراه جوانان و نوجوانان شهرک عضو بسیج شدیم . چند روز قبل از شروع جنگ ، بسیج مستضعفین در شهرک شهید منتظری تاسیس شد و با شروع جنگ ما جزء اولین گروههایی بودیم که آموزش نظامی دیدیم  .


فاش نیوز -  اعزام شما به منطقه از چه زمانی صورت گرفت ؟

- من در همان ماههای اول جنگ به جبهه اعزام شدم . اولین جایی که اعزام شدم غرب کرخه بود که تحت عنوان نیروی بسیجی حضور داشتم . در عملیات طریق القدس ، در آزاد سازی بستان نیز بودم، البته بعد از هر بار مراجعت به شهرک سر کلاس درس حاضر می شدم و به تحصیلم ادامه می دادم ولی در عملیات فتح المبین به دلیل مخالفت فرمانده وقت پایگاه بسیج شهید کاوندی حضور نداشتم  .

فاش نیوز -   نقش مردم شهرک شهید منتظری در دفاع مقدس تا چه اندازه بود ؟

- همین قدر بگویم شهرک شهید منتظری در ۱۱ مهر ۵۹ مورد تهاجم هواپیماهای عراقی قرار گرفت و بمباران شد . چون آشپزخانه صحرایی ارتش در این شهرک مستقر شده بود . لذا عراقی ها بعد  از این بمباران اعلام کردند ما شهرکی که از رزمندگان ایرانی حمایت می کرد بمباران کردیم . مردم شهرک واقعا فعال بودند .

فاش نیوز -   شما همیشه به عنوان نیروی بسیجی به جبهه ها اعزام می شدید ؟

- خیر . در اواخر سال ۶۰ از نیروی انسانی سپاه دزفول فردی به نام شهید بهمن درولی با هدف جذب نیرو برای سپاه از پایگاه ما دیدن کرد . بهمن درولی از شهدای برجسته ای است که شاخصه اش در بین شهدای دیگر این است که او وصیت کرده بود اگر شهید شد روی سنگ مزارش هیچ چیز ننویسند الا آنکه بنویسند :« پرکاهی تقدیم به آستان قدس الهی » .

ایشان نام مرا در لیست جذب شدگان قرار داد . من برای مصاحبه به دزفول رفتم و فرم هایی نیز پر کردم . قرار شد که بعد مرا خبر کنند . وقتی عملیات بیت المقدس شروع شد من منتظر سپاه نماندم . برای شرکت در این عملیات خودم را به پایگاه معرفی کردم . در مرحله اول و دوم عملیات حضور داشتم ولی در مرحله سوم و چهارم یعنی در آزادسازی خرمشهر نبودم . وقتی به شهرک برگشتم ، متوجه شدم سپاه دنبال من فرستاده بود. پس به سپاه دزفول رفتم که در آنجا فهمیدم  مرا گزینش کرده اند . در پادگان غیوراصلی دوره آموزشی خود را سپری نمودم و عملأ از تاریخ ۱۵/۳/۶۱ عضو رسمی سپاه شدم  .

فاش نیوز -   یک بار اشاره کردید چند وقت زندان بودید !  لطفا این موضوع را کامل توضیح بدهید ؟

- بله . من همیشه به شوخی به دوستان می گویم من چند وقتی در زندان هم بودم . حقیقتش این است به محض اینکه استخدام شدم مرا به قسمتی داخل شهر فرستادند . به آنها گفتم من می خواهم به عنوان نیروی رزمی باشم و به همین دلیل عضو سپاه شدم . ولی جواب شنیدم حالا یک چند وقت اینجا باش تا بعد . زندان ها یکی از نهادهایی بود که بدست سپاه اداره می شد . در دزفول زندانی بود به نام یونسکو که زیر نظر دادستانی دزفول محل نگه داری زندانیان ضد انقلاب بود ولی دیگر زندانیان هم در بین آنها حضور داشتند . اما اداره زندان از نظر امنیتی و مدیریتی به عهده سپاه بود . من برای مدتی به عنوان زندانبان و نیروی حفاظتی در این زندان انجام وظیفه می کردم ...

فاش نیوز -  به غیر از اداره زندان مذکور ، آیا مسئولیتی دیگر در داخل شهر تجربه کردید ؟

- بعد از مدتی که از فعالیتم در زندان گذشت ، با دستور فرمانده سپاه پاسداران دزفول به عضویت تیم حفاظت از شخصیت ها درآمدم  . در سال های  59 و 60 و 61 اوج ترورهای شخصیت ها بود . در این راستا مأموریت حفاظت از آیت الله قاضی دزفولی نماینده امام و امام جمعه فقید دزفول به من داده شد که پس ازحدود 6 ماه مسئولیت تیم حفاظت ایشان به بنده محول شد که به همراه بیش از 10 نفرازهمکاران و به مدد خداوند متعال حفظ جان حاج آقا را عهده دارشدیم . گرچه من دلم می خواست در جبهه ها باشم اما این وظیفه نیز برای من تجربه خوبی بود و توفیقاتی کسب کردیم . زیرا حاج آقا یک شخصیت معنوی خاصی داشتند .


فاش نیوز -  با این توضیحات شما تا مدتی از فضای جبهه دور شده بودید ؟

- خیر . اولا که شهر دزفول و حومه اش خودش یک جبهه بود از بس که بمباران و موشک باران می شد . بعد موقعیت استان خوزستان به جهت وجود پادگانها و لشکرهای مختلف سپاه و ارتش و بسیج که عمدتا در دور و اطراف دزفول بودند ، ایجاب می کرد که برای سرکشی به این مناطق برویم . دید و بازدیدهای زیادی به همراه حاج آقا داشتیم .ذکر یکی دو خاطره ازاین سرکشی ها و همراهی باحاج آقا خالی از لطف نیست. یکبار که به اتفاق حاج آقا از این مناطق دیداری داشتیم و درجمع پرشور رزمندگان لشکر 10  سیدالشهدا حاضرشدیم هجوم رزمندگان برای زیارت و دیده بوسی با حاج آقا چنان سنگین بود که ما علی رغم میل باطنی وبه جهت حفظ سلامتی حاج آقا ناچار به برخورد فیزیکی بارزمندگان شدیم و از محل مراسم در پادگان دوکوهه خارج بشویم . روز بعد از این قضیه وقتی حاج آقا داشت وضو می گرفتند من متوجه کمبودی بر روی پای ایشان شدم وعلت را جویا شدم که مرحوم آیت الله قاضی فرمودند: این جای پای رزمندگان است که برایم تبرک است، یا ایشان در جای دیگراصرار داشتند که دست یکی از رزمندگان را ببوسند . ایشان اظهار کردند وقتی امام فرموده من از راه دور دست و بازوی شما رزمندگان را می بوسم ، حالا من که در پیش این رزمنده ها هستم باید دست آنها را ببوسم . گرچه کسی راضی به این امر نمی شد اما لاجرم  حاج آقا خواسته خود را انجام داد،درجایی دیگر این عالم وارسته ومجاهد نستوه جهت بازگشایی مجدد بخشی از شرکت قند دزفول که بر اثر بمباران هواپیماهای بعثی عراق تخریب و آسیب دیده بود دعوت شدند . ایشان آنجا نیز مصر شدند که باید دست یک کارگر را ببوسند و برای این خواسته خود به عمل پیامبر اکرم ص تأسی جستند که دست کارگر را بوسیده بود . کارگران نیز حاضر نبودند ولی به هرحال مسن ترین فرد را پیدا کردیم تا حاج آقا دستش را ببوسد ومعظم له این کار را انجام دادند که جو مراسم فوق العاده منقلب شد . متاسفانه دربهمن ۶۴ آیت الله قاضی رحلت کردند و به جای ایشان آیت الله اراکی که امروز رییس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی است ، به امامت جمعه دزفول منصوب شدند و من حدود یکسال هم در خدمت ایشان بودم که در اوایل دی ماه سال 65  اجازه حضور در جبهه ها را پیدا کردم . در این راستا آموزش تخصصی فرماندهی دسته را گذراندم و بعد به گردان عمار لشکر ولی عصر عج که مقرش پادگان کرخه بود ، اعزام شدم . مدتی در جبهه های جنوب که عمدتا شلمچه بود حضور داشتم و مدتی به کردستان رفتم و بعد دوباره به جنوب برگشتم تا زمان مجروحیتی که منجر به قطع نخاعی من شد در منطقه عملیاتی شلمچه بودم .

فاش نیوز -  درباره نحوه جانبازی خود توضیح بدهید .

- من در تاریخ ۲/۶/۶۶ قطع نخاعی شدم که این زمان با شهادت زائران ایرانی در مکه همزمان بود . اما یکبار هم در سال ۶۰ به علت برخورد ترکش به پایم در جبهه شوش و یکبار هم دو هفته قبل از نخاعی شدنم یعنی اواسط برج 5 سال 66 مجروح شدم . آخرین بار در اثر اصابت یک خمپاره ۶۰ که بر روی سنگر من اصابت کرد ،  آسیب بسیار جدی دیدم  .ابتدا مرا به بیمارستان صحرایی علی بن ابی طالب (ع ) فرستادند . گرچه  تقریبا بیهوش بودم ، اما وقتی صدایم می کردند جواب می دادم  . بهرحال مرا به بیمارستان گلستان اهوار انتقال دادند و بعد هم به بیمارستان کاشانی اصفهان وسپس بیمارستان شریعتی تهران بردند . موضوع قطع نخاع شدنم را پرستاری در بیمارستان کاشانی اصفهان برایم توضیح داد چه شده و قطع نخاعی یعنی چه ؟ حدود 6 ماه در بیمارستان شریعتی تهران بودم و بعد به جهت ادامه معالجه به کشور آلمان غربی رفتم و تا پایان جنگ در کشور آلمان بودم .

فاش نیوز -  وقتی متوجه شدید قطع نخاع هستید و دیگر نمی توانید بر روی پای خود بایستید واکنش شما چه بود ؟

- با شنیدن این خبر شوکه نشدم و واکنش خاصی نداشتم . بهرحال فکر اینکه دیگر نمی توانم به جبهه بروم و توفیق ادامه حضور در جبهه ها از من سلب شده بود مرا ناراحت می کرد ولی با خود موضوع قطع نخاعی کاملا راحت بودم ، به نحوی که حتی وقتی خانواده ام با دیدن من بی تابی می کردند من آن ها را دلداری می دادم .  .

فاش نیوز -  منظورتون از خانواده یعنی پدرو مادر دیگه؟

- هم پدر و مادر وسایر اقوام و بخصوص همسرم . من در نیمه شعبان سال ۶۲ در سن ۱۸ سالگی ازدواج کردم . حاصل ازدواج ما سه فرزند پسر متولد در سالهای ۶۳و۶۴و ۶۶ هستند . بچه سومم در شرایطی به دنیا آمد که من نمی توانستم زیاد به خانه سر بزنم . وقتی من در بیمارستان تهران بستری بودم او ۶ ماهه بود و اصلا مرا نمی شناخت و غریبی می کرد . خلاصه زمانی طول کشید تا بابای خود را بشناسد!


فاش نیوز -  وضع خدمات درمانی آن سالها برای مجروحین چگونه بود؟

- ببینید یک عده از پرستاران وکادر پزشکی بودند که واقعا مخلصانه خدمت می کردند وتعدادی از آنها جانانه در بیمارستانهای صحرایی واقع در مناطق عملیاتی حضور داشتند که جا دارد از همین جا از آنها تشکر و قدردانی کنم،عده ای هم از پرستاران  هلال احمر آمده بودند که آنها هم بسیارزحمت می کشیدند، اما یک اتفاقاتی رخ می داد که در شأن نظام جمهوری اسلامی و دفاع مقدس و رزمندگان و جانبازان نبود . کم توجهی بعضی از پزشکان و پرستاران باعث می شد که مخصوصا مجروحین نخاعی در اثر زخم بستر شهید شوند و اگر مثلا خانواده من به داد من نمی رسیدند کار من نیز تمام می شد .پزشکانی بودند که با ما مثل یک سرباز عراقی رفتار می کردند . البته  تلاش شده بود در هر بیمارستان بخش ویژه ای با کادر درمانی ویژه را برای مجروحین اختصاص بدهند اما وقتی کم لطفی ها زیاد شد یک گزارش ویژه برای رییس جمهور وقت که مقام معظم رهبری بودند ، ارسال کردیم و می دانم از جاهای دیگر هم گزارشاتی خدمتشان رسیده بود . آقا این موضوع را دریکی از نماز جمعه های تهران مطرح کردند و شدیدا به این مسأله اعتراض نمودند . بعضی پرستارها همان جا معترض شدند که آقا در خطبه هفته های بعد فرمایش کردند : من منکر خدمات شما نیستم اما بدانید این اتفاقات و کم لطفی ها در حق مجروحین در بیمارستانها هست (قریب به مضمون) . لازم به بیان است من به غیر نخاعی شدن ، مشکل ریه هم داشتم چون ترکش هایی به این ناحیه اصابت کرده بود و هنوز هم هست . مشکل طحال و روده هم داشتم . ۶ ماه کلستومی بودم که بعد جراحی کردم و به لطف خدا مشکلی برایم دیگر پیش نیامد . لذا امثال من به مراقبت خاص و بیشتری نیاز داشتند . بهرحال بعد از اعزام من به آلمان می شد تفاوت رفتارهای کادر درمان آنجا را حس کرد  .
فاش نیوز -  پایان جنگ با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بود . شما با شنیدن این خبر آن هم در کشوری که تسلیحات جنگی  به دشمن ما داده بود چه حسی داشتید؟

شنیدن این خبر واقعا ما را شوکه کرد . ما اخبار را از رادیو در ساعت ۲ بعدازظهر به وقت تهران و 30: 12 به وقت آلمان غربی در شهر کلن گرفتیم . ما را در ساختمانی به نام خانه ایران سکنی داده بودند . شنیدن این خبر بعضی جانبازان را ناراحت و بعضی را عصبانی کرده بود . تا اینکه امام آن پیام را دادند و ما آرامش پیدا کردیم .

اما بعد ازخبر پذیرش قطعنامه توسط جمهوری اسلامی سیل خبرنگارها به خانه ایران سرازیرشد وشبکه های تلویزیونی معروف آلمان یعنی شبکه 1 و شبکه ZDF برای مصاحبه باجانبازان اقدام کردند . جانبازان درمقابل پرسش خبرنگارها که می پرسیدند : شما که می گفتید جنگ جنگ تا پیروزی پس چی شد ؟ …جانبازان عزیز قوی و محکم دفاع می کردند و چنین پاسخ دادیم که ما به فرمان امام در جنگ برای دفاع از اسلام و انقلاب و مملکت شرکت کردیم و حالا آن امام دستور داده که جنگ باید متوقف شود وما مطیع امر رهبر وفرمانده خود هستیم . من بعد که معالجات مؤثر واقع نشد ، یعنی معالجه ای دیگر نبود به ایران برگشتم .

فاش نیوز -  وقتی به ایران برگشتید اولین الویت شما چه بود ؟

- مایل بودم بعد از دوران نقاهت خودم موضوع ادامه تحصیل را پیگیری کنم که به اصرار مردم شهرک و درخواست فرمانده سپاه و معاونش در سال ۶۸ مسئولیت پایگاه بسیج  شهرک شهید منتظری را به عهده گرفتم  . کارهای ارزشمندی با کمک بسیجیان در حوزه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و امنیتی و انتظاماتی انجام دادیم . از آنجایی که در روستاها و شهرکهای خارج از شهر نه کلانتری بود و نه دادگاه و نه سازمان های ارشاد و تبلیغات در حوزه فرهنگی کاری انجام می دادند ، لذا همه کارها به عهده بسیج بود . با کمک بسیجیان چندین بار فرمانده پایگاه نمونه استان و شهرستان شدیم . یک تحول خوبی در حوزه قرآنی ایجاد کردم که امروز بزرگترین و بی نظیر ترین مسابقه قرآنی در سطح دزفول برگزار می شود . بیش از ده مورد یادواره شهدا در حوزه ایثار و شهادت برنامه ریزی کردم .

در ادامه فعالیت هایم باز هم با درخواست مردم در انتخابات دورسوم وچهارم شوراها شرکت کردم . در هر دو دوره با اکثریت آراء مردم انتخاب و توسط سایر اعضای محترم شورا به عنوان رییس شورا انتخاب شدم . باز هم با کمک دوستان کارهای عمرانی خوبی انجام دادیم . اعتبارات خوبی جذب کردیم برای احداث مجموعه ورزشی ، جوی و جدول ، اصلاح معابر ، مرکز بهداشتی ، دبیرستان و هنرستان .. البته به دلیل کافی نبودن اعتبارات بعضی کارها هنوز به اتمام نرسیده است . از آنجایی که من همیشه نگاهم فرهنگی است با کمک سردار شاهوارپور و جمعی از فرماندهان و پیشکسوتان جهاد و شهادت و بسیجیان و سایرارگانهای فرهنگی هیئت رزمندگان اسلام در بخش مرکزی دزفول را تشکیل دادیم . بنده بعنوان مدیریت اجرایی هیئت رزمندگان بخش مرکزی  به مدت ۵ سال است که خدمت می کنم . رییس هیئت امنا سردار شاهوار می باشد . ضمن آن امروز توفیق دارم که در واحد ۱۶۷ شورای حل اختلاف به عنوان رییس این واحد در دادگستری دزفول نیز خدمت کنم .

بعدها که جانبازان نخاعی تشخیص دادند برای حل مشکلات باید خودمان دست بکار شویم گروه پیگیری جانبازان نخاعی خوزستان را به همراه سایردوستان وزیر نظر انجمن جانبازان نخاعی ایرانیان راه اندازی نمودیم که دبیری این در پنج دوره از این شش دوره به عهده بنده گذاشته شده است. .


فاش نیوز -  به نظر می رسد این مجموعه فعالیتها با یک هدف متعالی صورت گرفته است که من آن را الگوگیری جامعه از امثال  شما می دانم . مایلم خودتان در این خصوص توضیح بدهید  .

- ضمن تشکر از نظر شما ، برداشت شخصی من این است که قاطبه جانبازان بر این اعتقاد هستند که رسالت آنها با جانبازی یا اسارت پایان نیافته است بلکه شروع ایثار دیگر در عرصه جدید است . آن اعتقادی که با حضور در نبرد نابرابر در هشت سال برای حفظ انقلاب داشتیم و بعد تبعیت از فرامین رهبری ، مختص به یک زمان خاص نیست . در هر زمان متناسب با شرایط جسمانی این مهم را برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی ، باید به نحو احسن انجام بدهیم . بلاخره تأثیر معنوی آن روی مردم خیلی زیاد است . وقتی مردم مشاهده می کنند که یک جانباز با وضعیت سخت جسمانی در عرصه های مختلف حضور دارد و با توان فعالیت می کند باعث انگیزه خدمت بیشتر برای آنان می شود و شاید تلنگری هم باشد برای مسئولین !!

چندبار سردار میرزاده و سردار گرجی فرماندهان قبلی سپاه خوزستان لطف کردند در جمع پاسداران اشاره نمودند فلانی به اندازه ده نفر پاسدار سالم کار می کند در حالی که از نظر قانونی میتواند درخانه استراحت کند . لذا باید شما از ایشان تبعیت کنید . بنابراین این جمله درستی است جانباز می تواند نیرو و موتور محرکه ای برای دیگران باشد و حتی تأثیر حرفش هم بیشتر است . در زمان بحران اگر یک جانباز به مردم بگوید باید برای حفظ ارزشها تا پای جان دفاع کنید اثر این حرف خیلی بیشتر از توصیه ی کسی است که فقط شعار می دهد . زیرا جانباز ادعایش را عملا ثابت کرده و واقعا بذل جان نموده است . کلا حضور جانباز در جامعه دارای یک تاثیر دو سویه است . هم برای جانباز خوب است هم برای مردم . ببینید ما دوستان زیادی داریم که در عرصه علمی چه پزشکی و چه غیر پزشکی با وجود مشکلات جسمی خود به مدارج بالایی رسیده اند و حتی کارگشای مردم هم هستند . لذا مردم این افراد را می بینند و بی شک از آن ها الگو هم می گیرند . از طرفی اگر به این مهم درست پرداخته شود حضور جانباز یک اثر مهم دیگر هم دارد . هیچ کس نمی تواند منکر نقش خانواده جانباز و شهدا بشود . نقش همسران و حضور آنها فوق العاده تأثیر گذار است . حضور آنها این پیام را به مردم می رساند که ببینید کسانی که فرزند از دست داده اند ، کسانی که سلامتی خود را از دست داده اند ، همسرانی که با مشکلات زیاد باز هم کانون خانواده را گرم نگه داشته اند و کسانیکه سالها اسیر بوده اند اما در مقابل مشکلات خم نمی شوند . تحمل می کنند و سکوت اختیار می کنند حتی اگر مشکلات او همچنان باقی بماند صبر می کنند پس همین نوع نگاه باعث افزایش قدرت صبر و تحمل مردم می شود تا در مقابل فتنه ها و دسیسه های دشمنان که یکی از آنها تحریم است مقاومت کنند .


فاش نیوز -  این توضیح شما این را می رساند که دید مردم نسبت به ارزش ایثار جانباز کامل است ؟

- خیر . ببینید مسئولین نسبت به ترویج فرهنگ ایثار و شهادت خیلی سست عمل کردند و می کنند . بعضا یک حرکات نمایشی اجرا می کنند اما آنچه مهم است عمل قابل قبول می باشد ولی ما از عمل چیزی در خور توجه ندیدیم ،انصافا بیشتر مردم به خاطر وجود پاک خودشان احترام می گذارند . در مراسمات شرکت می کنند . به استقبال شهدا می روند . یک نمونه آنکه ما در هفته دفاع مقدس مراسمی گرفته بودیم که با سالگرد شهدای گمنام در شهر امام دزفول تقارن پیدا کرد . ما برای ۲۰۰۰ نفر تدارک دیدیم اما حدود ۴۰۰۰ نفر آمدند،لذا در اینجا خطاب و عتاب ما با مردم نیست . بهرحال این واقعیت هم وجود دارد که گروهی از مردم که کم نیستند بعضا فکر می کنند خانواده شهدا و جانبازان وآزادگان خوردند و بردند ! مقصرش هم مسئولین هستند . چون ارزش کار شهدا و ایثارگران به درستی گفته نشده است این حرفها پیش می آید که بگویند رفتند جنگیدند که جنگیدند ! به نظر من اگر ارزش کار جانباز ، شهدا ، آزادگان و رزمندگان به درستی از طریق هنر ، فیلم ، کتاب و با تکریم واقعی از جامعه ایثارگر گفته می شد این حرفها نه تنها نبود بلکه همین مردم هر کجا می دیدند مسئولین کوتاهی می کنند خودشان در مقابل مسئولین قد علم می کردند و حتی اگر واقعا احساس می کردند دولت ندارد از مال خودشان می دادند.  

فاش نیوز -  منظور شما از تکریم واقعی چیست ؟

- ببینید در آلمان هرجا که می خواستم برم راحت بودم . نگاه مردم بسیار احترام آمیز بود . یک فرهنگ در آنجا نسبت به معلول نهادینه شده است چه برسد به معلول جنگی اش . برای نمونه عرض کنم در شهر کلن آلمان من حدود ۱۵ متر مانده به در ورودی یک فروشگاه بودم وقصد ورود داشتم ،دیدم خانمی به سرعت ازکنار ویلچر من رد شد . وقتی به محل رسیدم ، ایشان را دیدم که درب را برای من باز کرده و منتظر مانده تا من بیایم و وارد شوم . در فرودگاه آلمان من طوری از هواپیما پیاده شدم  با همین ویلچرم براحتی وبا احترام تمام  . آن وقت در فرودگاه اهواز یاتهران یا ...! با اینکه قانون مشخص کرده اول معلول باید وارد هواپیما شود ، اما شرایط به گونه ای است که اول مردم عادی هجوم می آوردند تا وارد هواپیما شوند . آن وقت جلوی چشم زن و مرد ، کوچک و بزرگ و در حضور افراد آنچنانی ، یک جانباز ۵۰ ساله را بغل می کنند تا روی صندلی بگذارند آنهم با زحمت فراوان برای جانباز یا معلول ! واقعا شخصیت ما لگد مال می شود ! این فقط یک کار کوچک است که نتوانسته اند انجام بدهند و ما جانبازان نتوانسته ایم این حقمان را به آن ها حالی کنیم . حالا بروید تو بقیه مسائل !

بنیاد نمی تواند همه مشکلات جانبازان را حل کند ولی به عنوان متولی باید یقه همه را بچسبد و این قدرت را نیز دارد . من یکبار به خود آقای زریبافان گفتم : بنیاد شهید مثل یک پتک می ماند . هر وزارتخانه یا نهاد یا ارگانی که در قبال جامعه ی ایثارگری کوتاهی کرد باید آن پتک را به سرش بزنید تا تکونی بخورد تا کارشان را خوب انجام بدهند . خود بنیاد در تبیین وترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تکریم از ایثارگران جانباز قصور فراوان داشته است . اگر نبود این یادواره ها که توسط خود رزمندگان اداره می شوند ، خیلی از شهدا گمنام بودند . بنیاد شهید یک دستی در کار دارد اما باز هم رزمندگان دفاع مقدس در جبهه جنگ نرم وترویج فرهنگ ایثار و شهادت سخت تلاش می کنند .


مسئولین تو کار خودشان هستند . ناراحتی ما از این است که متوجه نیستند ما دشمنان قسم خورده زیادی داریم . اگر دشمنان تا به حال حمله نکردند به خاطر ترس از مسئولین یا طرز حرف زدن یا طرز لباس پوشیدن رییس جمهور این دولت یا هر دولت دیگری نیست . بلکه آنها از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس ترس دارند از فرهنگ عاشورایی آنان واهمه دارند .  ..

مسئولین باید جوری عمل کنند که این ترس و واهمه همچنان در دل دشمنان باقی بماند و اگر احیانا جنگی شروع شد بازم افراد ۱۴-۱۳ ساله ها وسایر جوانان در عرصه دفاع حاضر شوند . ولی وقتی کار فرهنگی نشد  به تبع آن نسل ما استحاله شد ، دشمن بدون جنگ با یک فشار مضاعف کاری می کنند که مسئولین  کشوررا به دشمنان  واگذار کنند .

فاش نیوز -  شما بی توجهی جامعه به مشکلات جانبازان را ناشی از چه چیزی می دانید؟

- از مردم نمی شود توقع زیادی داشت . چون آنها هم الان به هزاران مشکل گرفتارند و مبتلا هستند و روز به روز هم زیادتر می شود . اما مسئولین ! وقتی خود مسئولین یک سری اصول را رعایت نمی کنند پس از مردم هم نمی توان انتظار داشت . حضرت آقا بارها از مسئولین و روحانیون خواسته از تولیدات داخلی استفاده کنند تا اقتصاد کشور رشد کند . اما ببینید این آقایان چطور سوار ماشین های آنچنانی می شوند ! در خانه های آنچنانی زندگی می کنند ! و الی آخر .. این جور می شود که ما دچار مشکل می شویم . یعنی این ها خود مروج یک سبک زندگی خاص هستند . حالا ما این مسأله را به موضوع توجه و تکریم ایثار و شهادت از سوی مسئولین تعمیم دهیم . مسئولین باید برای رفاه حال جانبازان تدابیری بیندیشند . اما چون سرگرم زندگی خودشان هستند گوششان به هیچ حرف حقی بدهکار نیست . ببینید بعد سالها که از جنگ می گذرد هنوز معابر ما برای تردد یه جانباز مناسب سازی نشده است . اصلا به جز جانبازان ما مقوله معلولین و سالمندان را هم داریم . یک جمعیت ۱۵-۱۴ درصدی برای تردد مشکل دارند . البته پارکها را به آن اضافه کنید . زمانی که در حال بازسازی خیابان سلمان فارسی بودند ، جانباز نخاعی آقای نکونام چندین بار با شهردار و معاونانش صحبت کرد که آنها را متقاعد کند سطح شیبدار مناسب بزنند . آن موقع توجه نکردند حالا بعد اتمام کار باز دارند تخریب می کنند و می سازند . این یعنی هدر رفت سرمایه استان  !!

ما جانبازان نخاعی به علت عدم مناسب سازی معابر نمی توانیم همراه خانواده به اماکن عمومی برویم . مثلا من نوعی دوست دارم همراه بچه ها به بازار بروم و در انتخاب مایحتاج آنها نظر بدهم . ولی واقعا نمی شود ! برای ما یک شرایط متوسط به پایین هم وجود ندارد  .

در موضوع سیاحت و زیارت جانبازان هم مشکلاتی وجود دارد . اول آنکه خانواده راضی نمی شوند بدون جانباز به سفر بروند و اگر هم بخواهند با هم بروند شرایط مناسب نیست . اگر بخواهیم شرایط را مناسب کنیم هزینه ها گزاف می شود . لذا ما جانبازان از یک تفریح سالم یا زیارت هم محروم هستیم . سفر عتبات عالیات که ما را اصلا نمی برند . هیچ مسئولی تا به حال به ما نگفته است شما بودید که راه کربلا را باز کردید و چون شما بودید که گفتید تا کربلا فقط یک یا حسین ع دیگر مانده است پس شما را باید به کربلا بفرستیم . چند سال است که کربلا رفتن آسان شده ؟ ولی هنوز مسئولی برای اعزام جانبازان کاری انجام نداده است ! امسال خود جانبازان در تهران یک اتوبوسی را مناسب سازی کردند ، با سازمان حج و زیارت هماهنگی نمودند که جانبازان را به کربلا فرستادند . حتی خودم و همسرم مثل همه مردم به سوی کربلا راه افتادیم . آویزان ماشینها شدیم و رفتیم . بدون آنکه بنیاد یا سپاه برای ما کاری انجام دهد . خیلی سخت بود ولی تحمل این سختی ارزش داشت و واقعا خوب بود .


یکی دیگر از نکاتی که باید در حق جانباز فرهنگ سازی شود این است که جانبازان مخصوصا جانبازان نخاعی با توجه به شرایط سنی و جسمی نیاز به ماشینی با شرایط استاندارد و مقاوم دارند . از جمله امکانات ضروری یک ماشین در استان خوزستان با این هوای گرم  ، کولر است . من قبلا یک رنو داشتم که وقتی خانواده را به بازار می بردم مجبور بودم خودم در ماشین بمانم . درجه حرارت داخل ماشین به ۴۰ درجه می رسید و من از شدت گرما و ریزش عرق خیلی اذیت می شدم . حالا که ۵۰ ساله هستم درجه حرارت هم ۵۰ درجه شده است . من واقعا نمی توانم این شرایط را تحمل کنم . امروز ماشینهای داخلی ما دارای کولرهایی هستند که با روشن ماندن بیش از ده دقیقه ، آمپر ماشین سریع بالا می رود . اگر فرهنگ تکریم جانباز به درستی تبیین شده بود و مردم ما کاملا واقف بودند که گرما و تعرق زیاد باعث ایجاد مشکل زخم بستر در جانباز می شود یا یک جانباز شیمیایی به خاطر مشکلات تنفسی که دارد نمی تواند از این ماشین های معمولی استفاده کند ، آن وقت آنها با دیدن یک ماشین مدل بالا زیر پای جانباز نخاعی دچار تصورات خاصی نمی شدند !

در موضوع استخدام و اشتغال جانبازان و ایثارگران واقعا کم لطفی می کنند ! به بنیاد می گویم : خیلی از استخدام ها در روند استخدام های سراسری نمی آیند ! شما منتظر می مانید تا کی اعلام کنند و بعد هم مثل موضوع استخدام شرکت نفت زیرش می زنند و سهمیه هفتصد نفر را به  ۲۸۰نفر تقلیل می دهند ! این موضوعات خیلی اذیت کننده هستند و نگرانی ایجاد می کنند . آیا این شأن ماست که برویم جلوی مسئولین سر و صدا راه بیندازیم تا حق خودمان را بگیریم ؟ ؟؟

فاش نیوز -  من مایلم بدانم نگاه شما به مقوله درصد بندی جانبازان از ۵% تا ۷۰% چیست ؟

- اعتقاد بنده به طور عام این است : هر کسی که در جبهه حضور داشته چه سرباز و چه داوطلبانه باید به آنها احترام گذاشته شود . اینکه می گویند در زمان جنگ همه مردم ایران درگیر جنگ بودند حرف درستی است اما اگر ما یک محاسبه کنیم ، از کل جمعیت حدود 15میلیونی واجد شرایط و توانمند برای جنگیدن در سال 59  ، فقط حدود سه میلیون نفر در جبهه ها حضور داشتند و الان به دلیل جراحات و صدمات جنگ نیاز به خدمات ویژه دارند . توجه کنید بسیار اتفاق افتاد که یک رزمنده به محض ورود به خط مقدم شهید شد ولی یک رزمنده ای که در اکثر عملیاتهای هشت سال دفاع مقدس از جمله کربلای ۴ و ۵ ، والفجر ۸ ، بیت المقدس ، رمضان و سایر عملیاتهای دیگر بود الان کارگر ساده شهرداری است . آن وقت پسر یک فرد که اصلا خارج بود و صدایی از جنگ هم به گوشش نرسید الان سر کار است و بهترین مسئولیت را هم به او می دهند . حتی افرادی بودند که حتی یک ریالی در جنگ کمک نکردند ولی الان بیشترین استفاده را از امکانات این مملکت می برند .

من بالاتر از آن معتقدم در زمان جنگ عده ای بودند در جبهه حضور نداشتند و شاید کمک هم نکردند ولی نق هم نزدند ، شورش نکردند مثل سال ۸۸ .. پس آنها هم به نسبت خودشان باید ارزش بندی شوند .

حضرت آقا در کلامی می فرمایند : خدمات رسانی باید به تمام ملت ایران صورت پذیرد اما باید اولویت به توده مردم باشد . معظم له بعد توضیح می دهند : توده مردم کسانی هستند که در موقع خطر سینه سپر می کنند و در تمام عرصه ها و مخاطرات حضور دارند .

پس باید به همه رزمندگان و جانبازان و آزادگان حتی آنهایی که سالم هستند به طور عام توجه ویژه داشته باشند . مجروحیت به هرحال باعث ایجاد یک سری محدویت ها در زندگی اجتماعی جانباز نخاعی ، شیمیایی ، اعصاب و روان می شود . حالا متناسب با نوع مجروحیت باید به جانبازان خدمات دهی شود . بنابراین هدف از درصد بندی باید این باشد که مسئول بنیاد بداند مثلا ۲۰۰۰ نفر نخاعی وجود دارد که نیازمند ویلچر مرغوب و سبک هستند ، ۵۰۰ نفر جانباز به پروتز نیاز دارند و الی آخر …پس این درصد بندی باید برای این باشد که بدانند جانبازان به چه نوع خدماتی نیاز دارند ولی از نظر ارزشی کارشون یکی است . یکی از مسئولین بنیاد در مرکز تعریف می کرد همایشی در یکی از کشورهای اروپایی برگزار شد که شرکت کنندگان آن کشورهای درگیر جنگ بودند . ایشان تعریف می کند : خانمی ۷۰ ساله وارد سالن شد که همه مدعوین اروپایی به احترامش بلند شدند . ما فکر کردیم او چه کسی می تواند باشد ؟ بعد فهمیدیم این خانم ، دختر یک رزمنده است که پدرش ۳ ماه در جنگ حضور داشته است . ببینید احترام مردم سرزمین کفر را به رزمنده خود و احترام خودمان را به رزمنده هایمان !؟ وقتی خداوند قسم می خورد به جرقه سم اسبان ، یعنی ارزش یک رزمنده را توجیه می کند ، آن وقت ما می خواهیم چه تفسیر دیگری داشته باشیم !

لیکن به نظر می رسد کمبود امکانات مقوله درصد بندی را توجیه می کند و یکی از راههای دادن خدمات مؤثرتر به جانبازان است . اما باید دقت شود که این تدبیر مورد سوء استفاده فرصت طلبان قرار نگیرد . شاید افرادی در جامعه به این درصدها هم انتقادی داشته باشند ! اما آیا خداوند در دادن درجات بهشت و جهنم متناسب با اعمال بندگانش مراتب را رعایت نمی کند ؟


فاش نیوز -  به عنوان آخرین سؤال بفرمایید به نظر شما مظلومانه ترین وجه زندگی یک جانباز نخاعی ۷۰% که کمتر به چشم می آید چیست ؟

- یک ایثارگر در یک زمان خاص به خاطر اعتقاداتش با بذل سلامتیش ایثاری کرده است و حالا باید مشکلات جسمی را تحمل کند . اما همسران جانبازان با همراهی ایثارگونه خود با به دوش کشیدن بار زندگی خانواده و مشکلات همسر جانبازش این ایثار را ادامه داده است . اکثر جانبازان متاهل همان ابتدای جانبازی به همسرانشان گفتند : شما می توانید ما را ترک کنید، اما اکثرا ماندند و امروز عمدتا دچار مشکل شده اند . این مشکلات به دنبال بلند کردن ویلچر جانباز در بلندیها ، خارج کردن جانباز از ماشین و انتقال او به ماشین ، جابه جایی جانباز روی تخت و بالعکس به وجود آمده است حتی مایلم بدانید خانه های اکثر جانبازان واقعا برای زندگی آنها مناسب سازی نشده است . یک پرستار که حقوقی دریافت می کند باز هم روز استراحت دارد . او به مرخصی می رود و چند روز کارش تعطیل می شود، اما همسران و خانواده یک جانباز اصلا مرخصی و استراحتی ندارد ،او تنها زمانی می تواند استراحت کند که جانباز در خانه نباشد . مثلا امروز که من به اهواز آمده ام همسرم ساعاتی و شاید یک روز استراحت کند اما او برای خاطر من متحمل سختی های زیادی شده است . بنابراین آنها مظلوم ترین لحظات زندگی یک جانباز هستند  . سزاوار است من در همین جا اول از صبر و ایثار همسر خودم تشکر کنم که به پای من ماند و بعد از همه ی همسران جانبازان نخاعی و شیمیایی و اعصاب و روان و همسران شهدا و پدرو مادرهای آنها تشکر می کنم .

فاش نیوز -  آخرین توصیه شما به مسئولین چیست ؟

- من هر چه گفتم برای تعریف از خودم نبود . حرفهای من صرفا برای تأکید بر موضوع ما « می توانیم » است . ما می گوییم ما جانبازان هنوز هم توانمان زیاد است . افراد بسیار نخبه ای در جامعه جانبازان وجود دارد پس چرا از وجود آنها برای پیشبرد اهداف انقلاب استفاده نمی کنید ؟

فاش نیوز -  در دقایق پایانی گفت گو با جانباز غلامی حاجی آباد ، موبایل ایشان به صدا درآمد، از لحن جانباز متوجه شدم که همسر ایشان است . او جویای حال همسر خود بود و من به عینه دیدم : همسران جانبازان حتی آن لحظاتی که از جانباز دور هستند نیز آرامش ندارند ! زیرا این نگرانی و دغدغه آزارشان می دهد که مبادا جانباز در شرایطی باشد که نیاز به کمک او داشته باشد … درود درود درود بر جانبازان سختکوش و همسران و خانواده های مهربان و وفادارشان ... یاحق

گزارش از محمد جعفری

کد خبرنگار: 17
اینستاگرام
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
................................ٔ...........................
الحمدلله حمدا کثیرا طیبا مبارکا
..........ٔ.................................................
الحمدلله لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا لله
باسلام
باتشکر از سایت فاش نیوز بخاطر معرفی این جانبازان سرافراز و تقدیر ویژه از جانباز غلامی
درودبردلیرمرد غیور حاج آباد(منتظری) زنده وسلامت باشید
سلام و تشکر از گزارش جالب شما جناب آقای جعفری
و تشکر از حاج آقا غلامی عزیز ، بابت همه چیز
سلام درود بر تمامی غیورمردان پاک سرزمین ایران که حقیقتا جانفشانی کردن و سلام و درود ویژه به رزمندگان شهرک شهید محمد منتظری -دزفول و به طور خاص تشکر از سردار حاج فریدون
دورود بر جانبازان عزیز بخصوص حاج فریدون
سلام و تشکر از گزارش جالب شما و تشکر از حاج آقا غلامی عزیز
سلام
سردار غلامی در تاریخ ۱۶ بهمن ماه پس از ۳۶ سال جانبازی و تحمل درد و رنج های بسیار زیاد به همرزمان شهیدش پیوست، نام نیک ایشان تا ابد خواهد ماند.
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi