شناسه خبر : 32112
یکشنبه 03 اسفند 1393 , 13:41
اشتراک گذاری در :
عکس روز

شهید محمدتقی مددی

به یاد شهید "محمدتقی مددی"

مادرشهید می گوید:

یک روز پسرم محمدتقی در موقع برگشت از مدرسه دیرکرد. زمانی که به مدرسه‌اش رفتم متوجه شدم او از صبح به مدرسه نرفته است. وقتی محمدتقی به خانه آمد به او گفتم: مادرجان، خدا مرگم بده، تو از صبح به مدرسه نرفته‌ای؟ پس کجا رفته بودی؟

گفت از صبح در خیابان راه می‌رفتم و در موقع تعطیل شدن مدرسه از مردم ساعت می‌پرسیدم و بعد به خانه آمدم.

گفتم: برای چه به مدرسه نمی‌روی؟

گفت: چون خانم معلممان بی‌حجاب است، چادر سرش نمی‌کند، من هم بدم می‌آید، شما بیایید و به معلممان بگویید چادر سرش کند.

- آن زمان کسی جرأت نداشت در این زمینه صحبتی بکند -

گفتم: مادرجان تو به مدرسه برو و فقط درست را بخوان و به خانم معلمت سعی کن کمتر نگاه کنی.

 

مادر شهیدمی گوید:

یک روز شوهر خواهر محمّدتقی به او گفت: محمّدتقی، بیا به جای اینکه به جبهه بروی، به شهرستان تربت‌جام برو و فرماندهی کمیته آنجا را به عهده بگیر.

محمدتقی لبخند شیرینی زد و گفت: فرماندهی بار سنگینی است. فرماندهی همانند یک باری است که بر دوش آدمی سنگینی می‌کند، امّا اگر از اوّل بسیجی باشی سبک‌تر هستی. پس چنین کاری را هیچ‌گاه به عهده نمی‌گیرم.

 

هم رزم شهیدمی گوید:

فصل خرماپزان در منطقه اندیمشک تازه نهار را که از آغوز (کشک و بادمجان) بود خورده بودیم.

سنگینی غذا و گرمی هوا باعث شده بود که ما چفیه هایمان را خیس کرده روی صورت هایمان بیاندازیم و در سایة خاکریز استراحت کنیم.

ظروف نشسته غذایمان نیز همچنان در کنارمان روی‌هم چیده شده بود.

تقریباً خوابمان گرفته بود که برادری از راه رسید و گفت: برادرها برخیزید ظروف غذایتان را بشویید وگرنه حشرات دور آن جمع می‌شوند و منطقه کثیف می‌شود.

و ما بی‌آنکه بلند شویم یا چفیه هایمان را برداریم گفتیم: (حالش نیست! باشه بعد!)

من غرغرکنان گفتم: دلمان نمی‌خواهد، خیلی ناراحتی، خودت بشور!

آن برادر بدون درنگ ظرف‌ها را برداشت و به راه افتاد.

در همین لحظه یکی از بچه‌ها گوشة چفیه اش را بلند کرد و مثل برق گرفته‌ها گفت: مقدس نیا می‌دانی که بود؟

گفتم: ولش کن بابا!

گفت: بیچاره، آن حاجی مددی بود.

هر شش نفر از جا پریدیم و به دنبالش دویدیم و عذر خواستیم و هر چه تلاش نمودیم ظروف را از دستش بگیریم موفق نشدیم!

حاج مددی گفت: من کاری را که قصد کرده‌ام نیمه‌کاره رها نمی‌کنم. ضمناً شما که برای جنگ در راه خدا آمده‌اید، این وظیفه کوچک را فراموش نکنید یعنی رعایت نظافت و بهداشت را.

 

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi