شناسه خبر : 32216
سه شنبه 05 اسفند 1393 , 09:15
اشتراک گذاری در :
عکس روز

توبه نامه شهید نوجوان


مادر شهید علیرضا محمودی پارسا در این رابطه نقل کرده است:

... تا رسیدیم بیمارستان دیدیم یکی صدا می‌زنه مامان، مامان. برگشتم به طرف صدا. اول صورتش رو نشناختم از صداش فهمیدم پسرمه. حالا شما حساب کنید صورت زخم و زیلی شده و خون لخته شده و دکتر هم یه سوتک مانندی به گلوی علیرضا وصل کرده تا بتونه راحت نفس بکشه. تا نزدیکش شدیم گفت تو رو خدا بگذارید من برگردم به جبهه من باید برگردم. بابا رو راضی کن بگذاره من برگردم جبهه ...

علیرضا محمودی پارسا در سن ۱۳سالگی و در تاریخ ۲۹ بهمن سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید.

شهید علیرضا محمودی پارسا در روز ۲۷ بهمن ماه بر اثر اصابت خمپاره و گلوله از ناحیه شکم و سینه به شدت مجروح شد و نیروهای امدادی وی را به بیمارستان آیت‌الله کاشانی در اصفهان منتقل کردند.

وی پس از تحمل دو روز درد شدید در نیمه شب جمعه ۲۹ بهمن سال ۶۱ در حالتی که حضور مقدس ابا عبدالله را بربالین خود احساس می‌نمود و بر ایشان سلام می‌داد جان خود را تقدیم جانان کرد.

 اینجا فقط چند فراز از توبه نامه ایشان ذکر می شود. باید قبل از خواندن، یادمان باشد که این توبه نامه ی کسی است که هنوز به سن تکلیف نرسیده ؛

ولی نگران ترک اولی هایی است که از او سر زده :

بارخدایا ! از کار هایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :

از این که حسد کردم

از این که تظاهر به اطلاع از مطلبی کردم که اصلا نمی دانستما

ز این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم

از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم

از این که مرگ را فراموش کردم

از این که در راهت سستی و تنبلی کردم

از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم

از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم

از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند

از این که شب ، بهر نماز شب بیدار نشدم

از این که دیگران را به کسی خنداندم غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم

از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم

از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود

از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم ، غافل از اینکه تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری

از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند

از این که (خدا می بیند) را در همه کارهایم دخالت ندادم.

اینستاگرام
سلام آفرین بر این مادر با این فرزند.
خداوند به مادرت سلامتی بدهد علیرضا جان انشاالله و طول عمر با برکت .
بنام خدا
خدا اینگونه بندگان خاص را تربیت می کند

گفتم دل و دین بر سر کارت کردم
هرچیز که داشتم نثارت کردم

گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی
این من بودم که بیقرارت کردم

خدایا خودت همه دوستدارانت را مستقیما به راه راست هدایت (ایصال علی المطلوب )گردان
این شهید نه سیزده سال، بلکه صدو سیزده سال سن داشته. وجود این همه حکمت در وجود یک نوجوان اثبات این حقیقت است که جنگ ما جنگ نبود. یک اتفاق الهی بود که در ظاهری به شکل جنگ نمود پیدا کرد. امیدوارم همه ما به جایی برسیم که قدر عزیزانی را که بازماندگان این اتفاق هستند ( جانبازان و آزادگان و خانواده هایشان) بدانیم.
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi