شناسه خبر : 32511
چهارشنبه 13 اسفند 1393 , 08:04
اشتراک گذاری در :
عکس روز

کمی باران ندارید؟

م.ر.ک. جانباز - شرمنده ام قربان! کمی باران ندارید؟

در خود پلاسیدم؛ شما گلدان ندارید ؟

اینقدر بد اخمید! پس لبخندتان کو؟ 

جز ای نگاه سرد ؛ یخ بندان ندارید ؟

قربان ! چرا وقتی که می بینید مارا در ذهنتان تصویری از انسان ندارید ؟ گیرم که ما زشتیم ؛ این آغازمان نیست باشد ؛ شما زیبا ! ولی پایان ندارید ؟

آه این تکبر.... این تکبر ؛ شرک محض است در خود مگر ؛ یا نوح ؛ یا توفان ندارید ؟

البته می بخشید ؛ اما مطمئنید ؟ مخلوط با ایمانتان ؛؛؛ شیطان ندارید ؟

دستتان بریده باد ای تاریخ نویسان ... اگرننویسید بر فرزندان خمینی (ره) چه می گذرد .

والسلام .

کد خبرنگار: 18
اینستاگرام
سلام .جانباز م ر ک ... به سر مبارکت قسم اگه فکر می کردم این مطلب مال شماست عمرا اونو باز می کردم ... آخه هنوز یه جور دل آزردگی بین حرفای ما از هم هست که باید گذر زمان به رفع آن کمک کنه و لطف خدا ..
یه چیز بهت بگم ... این حرفا که نوشتی خیلی دو پهلو بود .. باشه قبول نکن ....!!
فقط بدون اون یادداشت که داده بودم من رفتم سر قرار و حرفامو گفتم اما بعد فکر کردم قربونش برم فاش که به حرف ما گوش می کنه ازش بخوام نذاره تا چند تا دیگه مطلب از شما ببینم ایمانو یقینم که نسبت به شما کامل شد دوباره عین همونو می نویسم و درخواستمو میگم ... فاش هم خواهش منو قبول کرد ...
اخوی این جمله آخر شما رو دوسال پیش من به یه جانباز عرض کردم ... که تاریخ رنج و مظلومیت ما رو خوب در خودش ثبت می کنه بعد یه جایی و یه روزی ....سیلی محکم تاوان مومنانی است که به اسم دین قدر عاشقی ما رو ندونستند ...
اخوی امروز با طلوع آفتاب یه حس و حالی در ما ایجاد شد که می خواستیم به شهید گمنام دردمونو بگیم اما حالا که جمله آه این تکبر این تکبر شما رو دیدیم و اونم ایمان مخلوط با شیطانتونو ... شرح درد می کنم محضر شما ...
اخوی ما نماز صبحو خوندیمو امروز رفتیم به مرکز MRI... من تو ماشین موندم و در حالی که به افق چشم دوخته بودم فکر می کردم خدا قربونت برم داری چکار می کنی .. تدبیرت چیه ؟
چند ماه بیشتر نمونده به روز سرنوشت ساز من و این همه فرزندان خمینی مظلومانه هی به من میگن این مظلومتره درباره اش بنویس ... حتی از اون سر ایران میان سراغ من ..!!
اخوی به خدا از مدیر سایت خجالت می کشم آخه چقدر شماره به دفترش بفرستم نا بررسی کنه صحت عرایض ما رو ... تو هم باورت بشه دیگه ؟!
خلاصه چی بگم همون که خودت گفتی گاهی جفت طاق آید و گاهی طاق جفت ... همین بود دیگه ؟؟
اخوی من حتی یه بلای سرم اومد که فکر کردم تاوان اونه که گفتم خدا دیگه منو بکش ؟
خدا یه جور بهم گفت اگه به دیگران بگی چی بکن چی نکن اشکال نداره من تازه به کلامت قدرت می دم که اثر بذاره ولی غلط می کنی که به من ... بی جا می کنی تو این مظلومیت بچه ها که مقدر کردم از مظلومیت اونا بنویسی بخوای بمیرم ؟؟؟
تو ذهنم الهی العف الهی العف می گفتمو و شاکر بودم به این طی طریق معنوی پر رنج و بلا که احساس کردم همین طور که خورشید داره بالا میاد و گرماش منو گرم می کنه ییاد یه خاطره دردناک داره وجودمو گرم می کنه آنقدر گرم کرد گرم کرد که حس کردم جگرم تاول زد از این گرمای زیاد ... !!
اخوی می دونی تا دو سال پیش هیچ کس نمی دونست که من به عشق فرزندان خمینی دست به قلم دارم و عضو کانون حق نویسان هستم ..خب کسی که حق می نویسه با دیدن ناحقی ها که به اسم دین می شه یه ذره کوتاه نمیاد.دیگه !!
. به خاطر همین عده ای دور هم جمع شدند ... فکر بکرشون این بود که برای اینکه روحیه من عوض بشه به خاطر این توانایی من. فرصتی ایجاد کنند که من سرگرم !!!!!؟ نوشتن بشم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جالب اینه که من قریب چندین ماه بود که فاش نیوزی هم شده بودم !
وجدانا به من جانباز میاد که برای اوقات فراغت و گذر وقت ....!! خدااااااااااااااااااا تموممکن !
آخ آخ آخ آخ آخ آخ ... چه روزگاری شد بعد جنگ تحمیلی !!! نوشتن از فرزندان خمینی شد وسیله سرگرمی ؟؟؟ اونم برای کسی که حقشو می خواد !!؟
اندوه این یادآوری باعث شد که همراه جاری شدن اشکام نه تنها ده تا انگشتمو گاز بگیرم بلکه یه گاز بزنم به فرمون ماشین که الان احساس می کنم فکم درد می کنه !!
اخوی با این حال به خاطر حس و حال اولم تو دلم این بود .. باشه خدا باشه دل خون تر از اینم بشم دست از نوشتن مظلومیت فرزندان خمینی بر نمی دارم اگه شده همه وقتمو صرف این می کنم که برکت تو این کاره .........................
اخوی خداییش با این توصیفات خنده و لبخند برای آدم میمونه ؟ ها ....!
اخوی اگه شما هم فکر می کنید درصد اعصاب ما کمه ... به خدا ما دلمون می خواست به پایان برسیم اما چه کنم که خدا به این آرزومون می فرماید غلط کردی............ ؟؟
سر در گم سرّ سحرم مادر گلها
دل مرده ي اسرار درم مادر گلها
اي محور درد همه ي عالم وآدم
اي هاله ي احساس و کرم مادر گلها
هم اسوه ي مهر و مدد و گوهر علمي
هم سوره ي طاهاي حرم مادر گلها
علامه دهري و سراسر همه عدلي
اي حامي و امدادگرم مادر گلها
در معرکه گل کرده همي آه کلامي
گاهي سر و گاهي کمرم مادر گلها
اي ماه دل آراي علي در دم مرگم
دل گرم طلوعي دگرم مادر گلها
.الان لبخند بر لب دارم اما لبخند تلخ !! حتی تو هم !!!!!!
در اولین روز شهادت مادر گلها شرح دردی کردم که .....
می دونم انصاف داشته باشی یه رنج نامه در شانم و حالم هدیه می کنی ... نداشته باشی هم گله ای نداریم هیچ طلبی هم نداریم ... که هر چه از دوست رسد نیکوست اونم از دوستی که فرزند خمینی ره است .... !!
ای حامی و امداد گرم مادر گلها
ای حامی و امداد گرم مادر گلها
ای حامی و امدادگرم مادر گلها....ماددددددددررررررر ..
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما حاط به علمک و سر المستودع فیها ...

باسلام .

آن درشتی کیفر خود کامهاست
ورنه بهر نامجویان نامهاست
زارع ما خوشه را خروار کرد
هر چه کم کردند او بسیار کرد
تو براه من بنه گامی تمام
تا منت نزدیک آیم بیست گام .
آنکه جان کرده است بی خواهش عطا
نان کجا دارد دریغ از ناشتا .
تا تاریخ را که بنگارد فغلا در همین روزگار هزاران دروغ از رسانه ملی علیه ما پخش میشود وکسی جلودارش نیست وای به حال تاریخ
جانباز عزیزم ... قسم به اسم قشنگت ... به مرامت ..، به جوانمردی تو .. مبادا فکر کنی که واکنش من به عرایض شما بعلت ... نمی دانم چی بنویسم !!
فقط بدان تنها کسی که می تواند بعد از این باز هم مرا حذف کند فقط فاش است و فاش ....
که صاحب دکمه خارق العاده حذف کردن است ! والا بعد ازاین محال است در مقابل کسانی که راه و فکرشون با برداشت های اشتباه امتزاج یافته ... از تذکر کوتاهی کنم .......چون می دانم. بعد از صباحی و سالی رنج اشتباه دیگران را من باید تحمل کنم ؟؟؟ و همه با زیرکی از زیر بار پذیرفتن اشتباه خود در می روند ... اگر شما هم فکر می کنی اشتباه می کنم بدان راضی شده ام با همین زبان شعر!!! جوابم را بدهی .. فقط فقط فقط !؟
نه اول بذار بگم الهی همیشه حالت خوب باشه ...سالم و سرحال باشی ... آمین
ولی گفته باشم وای به حالت اگر بعد از .... بیایی و بگویی حق با تو است و مابقی حرفها که هر جانباز به ما می رسه می گه ...!؟
اخوی دونسته باش شعری که در وصف حال من می گنجد فقط این است و بس ...
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از وای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به ره درنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت ........
ﻫـــــــــــــــــﯽ ﮔﻨــــــــــــــﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﯿـــــــــﻢ ﺧــــــــــــــﺩﺍ
ﻣﯽ ﺑﺨﺸــــــــــﺪ...
ﻋﺬﺭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺧـــــــــــــــــﺪﺍ ﻣﯽ ﺑﺨـــــــــــﺸﺪ...
ﺁﺧﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺨﺸـــــــﺶ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻋﻔـــــــــــﻮ ﻭﮐﺮﺍﻣــــــــﺖ ﺗﺎ ﮐــــــﯽ !...
ﺍﻭ ﺭﺣﯿﻢ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻧﻨــــــــــﮓ ﻭ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺗﺎ ﮐــــــــﯽ !...
ﺑﺨﺸﺸﯽ ﻫﺴﺖ ﻭﻟﯽ ﻗﻬــــــــــﺮ ﻭﻋﺬﺍﺑﯽ ﻫﻢ ﻫﺴـــــــــﺖ...
ﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧــــــــــــــﺩﺍ ﺭﻭﺯ ﺣـــــــــﺴﺎﺑﯽ ﻫﻢ ﻫﺴــــــــﺖ ...
ﺯﻧــــــــــﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﮔـــــــــــــﺬﺭ ﺍﺳﺖ ...
ﺁﺩﻣــــــــﯽ ﺭﻫـــــــــــﮕﺬﺭ ﺍﺳﺖ ...
ﺯﻧـــــــــﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﺳـــــــــﻔﺮ ﺍﺳﺖ ...
ﺁﺩﻣـــــــﯽ ﻫﻤـــــــــــﺴﻒﺭ ﺍﺳﺖ ...
ﺁﻧﭽﻪ ﻣــــــــــــــﯼ ﻣﺎﻧﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺭﺳــــــــــــــــــﻢ ﺳــــــــــﻔﺮ
ﺍﺳـــــــــــــــﺖ.....
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi