شناسه خبر : 32904
یکشنبه 24 اسفند 1393 , 10:35
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گفت و گو با قهرمان جانباز

در حمایت از نامه جانبازان به رییس بنیادشهید

بعضی وقت ها اتفاقاتی می افتد که شرح آن سخت است . حکایت این روزهای دیدار من با جانبازان شهرم ، در همین مقوله می گنجد .

جعفری -  بعضی وقت ها اتفاقاتی می افتد که شرح آن سخت است . حکایت این روزهای دیدار من با جانبازان شهرم ، در همین مقوله می گنجد .  

چند روزی است که در سایت فاش نیوز نامه ی تعدادی از جانبازان ورزشکار خطاب به مسئول محترم بنیاد شهید دیده می شود . من در میان امضا کنندگان نامه  ، چشمم به اسمی خورد که مشتاق شناختن و یافتنش شدم  : «سید علی موسوی، جانباز 70 درصد از خوزستان »

از سوی دیگر ، یکی از همکارانم به نام خانم عفراوی سعی می کرد واسطه آشنایی من با یک جانباز ورزشکار بشود که روزی همسایه آنها بوده است. هفته گذشت ، در یکی از روزهایی که صبحکار بودم ، دوان دوان نزد من آمد و گفت : جانبازی که می خواستم به شما معرفی کنم خودش به محل کار ما آمده است. با خوشحالی  به دیدنش شتافتم. ابتدا از پشت سر که او را دیدم . به نظر می رسید از ناحیه یک پا جانباز است. خدمت ایشان رسیدم و عرض ادب کردم. وقتی اسمش را پرسیدم ، گفت : من سید علی موسوی هستم و بعد توضیح داد که در حال حاضر ورزشکار و مربی معلولین و جانبازان می باشم.  به یکباره توی دلم آشوبی شد. چه بگویم که باور کردنش برای شما سخت است!



صبحکار باشم ! جانبازی بیاید ! ورزشکار باشد ! آنهم سید علی موسوی ! آنهم مربی ورزش معلولین و جانبازان ! ...خدا چه می کنی !!!!

به هر حال با این دیدار غیر مترقبه ، جانباز موسوی افتخار داد که عصر همان روز ایشان را در زمین جانبازان باشگاه تختی اهواز ، هنگام آموزش بانوان معلول ورزشکار  ، ملاقاتش کنم .

تا آمدن آقای موسوی دقایقی وقت داشتم . از آقایی درباره کار و منش این جانباز سوال کردم . نامش آقای طرفاوی بود . با توضیحاتی که داد فهمیدم مربی فوتبال معلولین است . درباره اخلاق و همت جانباز موسوی نظر خوبی داشت و می گفت از دوستان خوب من است . بعد با دستش به خانم هایی که در انتهای زمین حضور داشتند اشاره کرد و گفت : آنها شاگردانش هستند. به سمت خانم ها رفتم  و بعد از احوالپرسی از نحوه آموزش های مربی شان سوال کردم .

خانم متقیان مدال آور مسابقات "لین چوان" بود که دو مدال نقره در پرتاب دیسک بدست آورده و رکورد مسابقات قطر را برای سال آینده کسب کرده است . می گفت موسوی در کارش خیلی جدیست و به وقت خیلی اهمیت می دهد و تا آخرین نفر بالای سر بچه ها می ماند.



خانم ابتسام حمادی در پرتاب نیزه کار می کند . نظرش درباره جانباز موسوی این بود که محیط آموزشی را دوستانه اداره می کند. به آموزش تا کسب موفقیت خیلی اهمیت می دهد. از نظر معلومات در سطح و بالاست و خوب آموزش می دهد. با وجود اینکه جانباز است ولی اصلا"  محدودیتی در کارش حس نمی شود و به عنوان یک مربی کم و کسری درکارش دیده نمی شود.

خانم امینه حمیدی هشت ماه است کار ورزش در حوزه پرتاب وزنه را شروع کرده است که با مربیگری آقای موسوی برای مسابقات جوانان در خرداد ماه سال آینده انتخاب شده است. درباره آقای موسوی می گوید: نمی دانم چه بگویم که در شأن ایشان باشد .فقط بگویم خیلی عالی هستند خیلی عالی ..

با آمدن آقای موسوی ، من فقط  فرصت داشتم از آنچه که می دیدم عکس بگیرم. لذا باز با جانبازموسوی هماهنگ کردم که ساعتی را برای استفاده از صحبت هایش برایم در نظر بگیرد. سه شنبه شب به منزل ایشان رفتم در حالی که دیگر می دانستم برادر سید علی موسوی جانباز 70 درصد دو پاقطع است.

 



هنگام خارج شدن از زمین خانم امینی را دیدم که صاحب مقام اول در مسابقات پارا المپیک آسیایی لین چوآن در پرتاب نیزه و وزنه است. اما بخاطر اینکه از مسائلی ناراحت بود ، دیگر از ایشان درباره آقای موسوی سوال نکردم .

مایلم بدانید تمام تلاشم برای سر گرفتن این گفت وگو ، اقدام صادقانه ای است  برای تایید نامه ی جانبازان ورزشکار به رئیس بنیاد شهید که ابتدای عرایضم به آن اشاره کردم . دلم می خواهد مسئول محترم بنیاد بداند جانبازی که با نشاط  و سر حال باشد همچنان در جامعه منشاء خیر و موثر خواهد بود حتی اگر دو پاقطع باشد. چه خوب است بدانیم و معترف باشیم که جامعه ی ما بیش از پیش به حضور معنوی و فیزیکی جانبازان دفاع مقدس در تمام عرصه ها نیاز دارد . لذا از همه شما استدعا دارم  با عنایت ویژه ای به عکس ها و حاصل تلاش من توجه فرمایید .

 وقتی به منزل جانباز موسوی رفتم ، وضع منزل نشان می دادکه تازه به خانه جدید نقل مکان کرده اند ولی در همان حال هم آنقدر استقبالشان صمیمانه بود که من بازهم بدون استرس با ایشان باب گفت وگو را باز کردم:



فاش نیوز - لطفا خود را معرفی کنید و بفرمایید قبل از جنگ مشغول چه کاری بودید؟

- من سید علی موسوی متولد 1/6/42 می باشم. قبل از جنگ یک مدت در یک تعمیرگاه کار می کردم و بعد هم مدتی در راه آهن مشغول شدم . اما به خاطر مشکل سربازی و نداشتن کارت پایان خدمت نتوانستم به کارم ادامه دهم . در گیر و دار این ممانعتها بودم که جنگ شروع شد .

فاش نیوز - چطور به جبهه اعزام شدید ؟

- در زمان جنگ ابتدا در مسجد محله همراه بقیه دوستان شروع به فعالیت کردم . کارهای پشتیبانی از رزمندگان را انجام می دادم . گاهی هم ما را به سمت شادگان و دب حردان می بردند که در کندن سنگر کمک کنیم . چند تا از دوستانم شهید و مجروح شدند . عکس شهدا در مسجد کوی پانزده خرداد نصب شده است .

شرایط اهواز که سخت شد ، پدرم ما را به قم برد . ما در آنجا هم در یک مغازه مکانیکی کار می کردیم . مدتی که گذشت به پدرم گفتم : من می خواهم خودم را به نظام وظیفه معرفی کنم . پدرم ابتدا باورش نشد . ولی من همراه دوستانم خود را معرفی کردیم . محل آموزش ما لشکر 84 خرم آباد پادگان بدرآباد بود . البته ما در پایگاه بسیج مسجد قبلا آموزشهای نظامی دیده بودیم و کمی با اسلحه و این جور چیزها آشنا بودیم . این باعث شده بود که خیلی مشتاق باشم که همراه مردم به جبهه بروم . بعد سه ماه آموزش ما را به منطقه اعزام کردند . من یک تفنگدار عادی بودم . در خط بین اول و سوم که پشتیبانی ارتش محسوب می شد خدمت می کردم . البته از طریق لشکر محمد رسول الله ص هم آموزشهایی دیدیم که بعد از مدتی تیپ 84 خرم آباد و لشکر محمد رسول الله با هم ادغام شد . من در عملیاتهای والفجر مقدماتی ، والفجر 2 و 3 حضور داشتم .

حقیقتا فضای جبهه یک فضای خاصی بود و من شاهد رشادتهای زیادی از جوانان ارتشی و بسیجی و سپاهی بودم . جوانهای زیادی را دیدم که وقتی به میدان مین می رسیدند ، پیشمرگ می شدند و داوطلبانه روی مین ها می خوابیدند . زمانی که به ما مرخصی می دادند ، دلمان تو منطقه بود و زود برمی گشتیم . پدر و مادر من همیشه اصرار می کردند من بیشتر پیش آنها بمانم ولی من طاقت ماندن در شهر را نداشتم .



فاش نیوز - واقعا ترس در شما وجود نداشت ؟

- ببینید انسانی که نترسد انسان نیست . همین حالا اگر کسی از پشت سرم یک فریاد بلند بزند من می ترسم . اما در جبهه ها فضا طور دیگری بود . من وقتی رشادتهای رزمندگان اسلام را می دیدم که برای ناموس و وطن خود چطور از جان خود می گذرند ، ترس را از وجود خود دور می کردم . باور داشتم هر کس طبق قسمتی که دارد مجروح یا شهید می شود .

فاش نیوز - شما کی و چطور مجروح شدید ؟

- در ماههای پایانی خدمتم دشمن پاتکی در سمت مهران زد که مناطق مختلفی را از جمله دشت عباس ، میمک ، سومار ، صالح آباد ، چنگوله و چند قسمت دیگر را هم درگیر کرد . مهران نزدیک مرز ضرباتیه و بدره عراق بود . فاصله ما با دشمن حدود 500 متر بیشتر نبود که حتی آنها را می دیدیم . گاهی دشمن ناجوانمردانه به خط ما نفوذ می کرد و سر رزمندگان ما را می برید و گاهی هم اشتباها به سنگر ما می آمدند و در کنار بچه ها می خوابیدند .

در همان شرایط پاتک ، در تاریخ 20/12/62 نزدیک اذان ظهر یک خمپاره 60 که نامردترین سلاح دنیاست در کنار من و دو نفر دیگر به زمین اصابت کرد . یکی از بچه ها به اسم مسعود بغلانی شهید شد . نفر بعدی دستش مجروح شد و من نیز قطع دوپا شدم .

با ماشینی که مخصوص حمل غذا بود بلافاصله ما را به صالح آباد بردند . بعد با هلی کوپتر به ایلام فرستادند . یک عمل بر روی پای من انجام دادند ولی باز هم مرا به کرمانشاه انتقال دادند و در نهایت به بیمارستان ایران شهر تهران ( شهید رهنمون ) اعزام کردند .

فاش نیوز - خانواده چطور از مجروحیت شما آگاه شد ؟

- من آن وقت یک نوجوان لاغر و سبزه رو بودم که کادر بیمارستان ابتدا فکر کرده بودند من عراقی هستم . اما بعد که حالم بهتر شد به آنها گفتم که من بچه جنوبم . دایی هایم در راه آهن کار می کردند . به آنها زنگ زدم و وضع خودم را به آنها گفتم البته بعد 25 روز خانواده ام از وضع من آگاه شدند ...

شش ماه در بیمارستان بستری بودم . ابتدا کمی برایم سخت بود . کمکم فهمیدم چه اتفاقی برایم افتاده است . بهرحال من هم آرزوهایی برای زندگی داشتم اما قسمت این بود که از صفر شروع کنم . مدتی هم در بیمارستان اعصاب بستری شدم . بلاخره بعد 9 ماه به اهواز برگشتم .



فاش نیوز -  تا به حال به خارج هم اعزام شدید ؟

- برای ساختن پروتز پا به آلمان اعزام شدم . در خانه ایرانیان مستقر شدیم . بعد از طی مراحلی ، یک پروتزی برای ما آماده شد . من در عرض یک ماه شروع به راه رفتن کردم . بعد از 7 سال آن پروتز خراب شد مخصوصا در استان خوزستان که هوا گرمتر است زودتر خراب می شوند و بچه ها نمی توانند زیاد از آن استفاده کنند ولی من تا جایی که امکان دارد استفاده میکنم . در زمان آقای رفیق دوست دوباره درخواست اعزام دادم و رفتم . الان باز هم پروتز من خراب شده ولی بخاطر شرایط اقتصادی نمی توانم دنبال کار را بگیرم . حتی الان ویلچرم خراب شده ولی من آن را با سیم بسته ام تا نوبت تحویل ویلچرم برسد ! وقتی ویلچر هم به دستم می رسد باید یک چیزی روی آن بگذارم و ویلچر جدیدی مناسب با کارم تهیه کنم .

فاش نیوز - چه شد به ورزش روی آوردید؟

- وقتی به خانه برگشتم دیگر نمی توانستم مثل سابق به کارهای مورد علاقه ام بپردازم . من حتی در محله فوتبال هم بازی میکردم . یکی از دوستان هم محله ام با تشویق هایش مرا به ورزش معلولین و جانبازان علاقه مند کرد و حتی خودش مرا معرفی نمود . در آنجا با خیلی ها آشنا شدم . یک معلول عادی بنام علی سمعک بود که فعالیتها و تمرین های خود را با هم انجام انجام  می دادیم . ما با هم شروع به کار کردیم . ما حتی با دیدن طرح های ویلچر خارجی ، سعی می کردیم چیزی شبیه آنها درست کنیم . یک بار طرح خود را در نمایشگاه هم عرضه کردیم و مورد پسند یک شرکت آلمانی هم واقع شد . چون مجوز نداشتیم فقط جایزه آن را گرفتیم .  به غیر از آقای سمعک ، من با خیلی از بچه های بهزیستی مثل آقای فرزادی و خانم شهریاری که نابینا هست آشنا شدم .



فاش نیوز - با معلولین ارتباط زیادی داشتید ؟

- من زندگی دوباره ام را با افراد معلول شروع کردم . من می دیدم آنها چطور خود را با زندگی وفق می دهند و به اینجا رسیدم که من نیز زندگی خودم را بسازم . الان هم با معلولین زیادی ارتباط دارم .

فاش نیوز - فکر می کنید ورزش چقدر در تغییر روحیه شما موثر بود ؟

- اول اینکه من سیگاری بودم باعث شد که سیگار را ترک کنم . ورزش زندگی مرا از این رو به آن رو کرد . اخلاقم بهتر شد . اعصابم به آرامش رسید . اتکا به خودم بیشتر شد . اعتماد به نفسم بیشتر شد تا در کارها به خودم متکی باشم .

 



فاش نیوز - ورزش قهرمانی را از کی شروع کردید ؟

- اولین بار در سال 64 در مسابقات ویلچر رانی شرکت کردم و مقام بدست آوردم . آن روزها در بسکتبال ، وزنه برداری ، پرتاب  و ویلچر رانی همزمان کار می کردم . اما الان کار تخصصی شده و باید معلول یا جانباز فقط در یک رشته فعالیت کند تا پیشرفت بیشتری داشته باشد .

فاش نیوز -  مربیان و مشوقان شما چه کسانی بودند ؟  

- آقای سرمدی خیلی برایم زحمت کشید که الان دستش از دنیا کوتاه شده است . آقای فهیمی هم همین طور .  مربیان من که بیشترشان استاد دانشگاه تربیت بدنی بودند خیلی زحمت کشیدند تا یک قهرمان به نام سید علی را تربیت کنند که در دنیا مطرح شود . البته مسئولین بنیاد هم مرا تشویق می کردند . بعد از ازدواج همسرم خیلی مرا تشویق می کرد . دوستان هم که جای خاص خودشان را داشتند . الان فرزندانم هم مشوق من هستند .



فاش نیوز -  نقش همسر شما در پیشرفتان چقدر بود ؟
- همسرم خانه دار است . اما یک زن با دیانت می باشد که هر جا مشکلی داشتم پا به پای من برای رفع آن تلاش کرده است . خانواده خیلی متدینی دارد که قسمت من این بود با ایشان ازدواج کنم و فقط او بود که قبول کرد با من ازدواج کند .



فاش نیوز - فرزندان شما به ورزش هم علاقمند هستند ؟
 -پسرم حسین قبل ترها در بدنسازی کار می کرد و در پرتاب ها هم فعالیت داشت . اما ادامه نداد و در حال حاضر یک فرزند دارد . دخترم فاطمه در حال حاضر ارشد می خواند و در کاراته فعالیت می کند و در مسابقات استانی مقام دوم را بدست آورده است . دختردیگرم ندا خانه دار است و یک فرزند دارد .

فاش نیوز -  چه مقام هایی در سطح قهرمانی بدست آوردید ؟
- در سال 1991 در مارتن ویلچر رانی ژاپن شرکت کردم . با اینکه ویلچر خوبی نداشتم در بین بیش از 500 نفر من نفر 61 شدم . البته جانباز چلداوی نفر 18 و علی سمعک نفر 26 شد . همه ما از اهواز بودیم .

در سال 1992 برای اولین بار در مسابقات پاراالمپیک بارسلونا در پرتاب شرکت کردم و نفر 5 المپیک شدم و دیپلم افتخار کسب کردم .

در سال 1993 اولین دوره مسابقات مجروحین جنگی ارتش های جهان برگزار شد .من چند مدال گرفتم ، در وزنه برداری نفر دوم و در پرتاب دیسک نفر اول و در پرتاب نیزه نفر سوم شدم .

در سال 1994 در مسابقات برلین بهترین رکورد را بدست آوردم . رکورد قبلی 32 بود ولی من رکورد 45 را به نام خود ثبت کردم و نفر اول جهان شدم .در مسابقات 1995 در سکمن ویل یک نقره و برنز کسب کردم . و در نیوکاسل در مرحله دوم مسابقات ارتشهای جهان یک طلا و یک نقره و یک برنز بدست آوردم و ستاره مسابقات شناخته شدم .

در مسابقات ورودی آتلانتا در سال 1996 بهترین رکورد را در ایران زدم ولی بنا به دلایلی اعزام نشدم . در کنار مسابقات جهانی ، همیشه در مسابقات داخل ایران مقام کسب کرده ام . پارسال در مسابقات جانبازان نفر دوم شدم  و در مسابقات رامسر امسال نفر چهارم شدم چون دستم آسیب دید . متاسفانه الان حکم ها و مدال هایم سر دست نیست که نشان بدهم .در حال حاضردر بسکتبال تمرین می کنم . همراه بچه ها در لیگ بودم . باید منتظر بمانم در سال آینده شرایط چه می شود . آیا در کنار دوستان می مانم یا نه !

 

 



فاش نیوز - کدام عزیزان معلول تحت آموزش های شما کسب مقام کرده اند ؟
- من ابتدا به آقای فهیمی کمک می کردم . از بچه ها می توانم خانم طرفی نژاد را نام ببرم که جانباز هستند . از بقیه بچه ها که با هم کار کردیم فاضلی ، جلیلیان ، چرخابی، نام آور، عارف حسینی ، علی بیت سیاه و صادق بیت سیاح ، آرش سلطانی ، علی پورهادی، چینی ساز ، مهناز امینی ، شهلا حدیدی ، شعیبی ، متقیان ، حمیدی را می توانم نام ببرم . در حال حاضر خانم امینی و متقیان و صادق بیت سیاح در عرصه ورزش از نام آوران هستند که در مسابقات پارا آسیایی مقام کسب کردند . در وزنه برداری در خدمت آقایان کرملا چعب ، داود زرگانی ، امین ساعده ، آقای مقدم و آقای ساعده بودم و سالها با آنها کار کردیم و آنها هم رکرد خوبی زده اند .

فاش نیوز - چه موانعی سر راهتون بوده ؟
- من 11 سال از طرف بنیاد مأمور به خدمت بودم و در کنار آقای شیروانی کار می کردم . مثلا مسابقاتی بود برای اعزام بچه های نابینا به آنها کمک کردم . هوای بچه ها را داشتم یا در استادیوم تمرین دادیم .

گاهی بعضی از دوستان یا مسئولین حرفهایی پشت سرم می زدند ولی من با همت زیاد کار خودم را انجام می دهم و به این حرفها توجه ندارم .

هیئت ما چون منبع درآمدی ندارد دچار مشکلات زیادی است . باید از ادارات کمک بگیرند یا تربیت بدنی یا فدراسیون کمک کند . لذا این مشکل مالی باعث مشکلات زیادی می شود . یکبار می خواستند زمین جانبازان را بگیرند ولی با همت بچه ها این امر واقع نشد . گاهی سالن تعطیل می شد که باز هم با بچه ها می رفتیم صحبت می کردیم .

استان خوزستان یک منطقه بسیار گرم است . بچه ها مشکل تردد دارند . در تابستان نیاز به کولر هست . مهمتر اینکه سرویس بهداشتی استادیوم مناسب جانبازان و معلولین ویلچری نیست .

اخیرا با صحبتهایی که با مدیران شرکت حفاری صورت گرفته ،  امید است قبول کنند که اسپانسر بچه ها بشوند . لازم به ذکر است  کمک هایی از سوی آقایان بهمنی و حاجتی به ما شد که توانستیم تعدادی ویلچر برای بچه ها بگیریم و برایشان لباس بخریم . امید داریم از سال آینده یک کمک به بچه ها بشود تا با انگیزه بیشتری تلاش کنند .

ببینید با بعضی از ورزشکاران چه قراردادهایی می بندند اما در حق ورزشکاران جانباز و معلول خیلی کم لطفی می شود ، با اینکه مدال آور هستند . از جمله این کم لطفی ها در حق  ورزش جانبازان و معلولین است که با این همه مدالی که می آورند هنوز مشکل حقوقی دارند . مشکل شغل دارند و جایی استخدام نیستند .



فاش نیوز -  با وجود اینهمه مشکلات چه چیزی به شما انگیزه حرکت می دهد ؟
- من ورزش را برای سلامتی خودم دنبال می کنم . این معروفیت من نشان می دهد قبلا چه کسانی با من کار کرده اند . این افراد حتی روی اخلاق و آداب معاشرت اجتماعی من هم کار کردند . آنها طوری ما را آموزش دادند که جامعه ما را بهچشم معلول نگاه نکند . الان که سمت مربی هم دارم بعضی ها وقتی می فهمند که من مدرک دانشگاهی ندارم تعجب می کنند . من در واقع همان چیزی را که مربیانم به من آموزش دادند به دیگران انتقال می دهم و بعد در راستای کسب علم روز در حیطه ورزش اصلا کوتاهی نمی کنم . گاهی وسایلی نیاز داریم که من از اینترنت آنها را در می آورم و متناسب با امکانات خودمان حتی آنها را درست می کنیم که برای پیشرفت بچه ها خوب باشد .



فاش نیوز - چه امیدهایی برای سال آینده دارید ؟
- تغییراتی در هیئت ورزش جانبازان و معلولین به وجود آمده است . در حال حاضر آقای شیروانی مسئول هیئت شده اند . ایشان ا خوب می شناسم . امید دارم که با همت ایشان مشکلات و موانع ورزش جانبازان و معلولین برطرف بشود . مسئولین به او کمک کنند . بیایند از نزدیک کار بچه ها را ببینند . استعداد آن ها را ببینند . موقعیت زمین را ببینند .

من الان به عنوان یک جانباز فقط حق پرستاری می گیرم و حتی در زمان آقای زریبافان به خودش گفتم من حقوق ندارم . البته ارتش هم یک حقوق جزئی می دهد ولی کفاف مرا نمی دهد . امید دارم مطالبات ما را بدهند . من به عنوان جانبازی که صاحب ده تا مدال جهانی است از مسئولین انتظار حمایت درمانی  بیشتر و حمایت ورزشی بیشتر دارم .در آخر از شما تشکر می کنم و امیدوارم سال آینده برای همه مردم ایران مخصوصا برای جانبازان و معلولین سال خوبی باشد .

فاش نیوز - من نیز از شما ممنونم که توفیق دیدار خود را نصیب من کردید . پیشاپیش سال جدید را به شما تبریک می گویم و امیدوارم در سال جدید شاهد درخشش بیشتر شما در عرصه ورزش باشیم و هم اینکه به خواسته های بر حقتان برسید . خدانگه دار ...

 

کد خبرنگار: 17
اینستاگرام
گزارش واقعاً عالی بود آنهم از جنس جانباز ورزشکار، واقعاً لذت بخش است که جانبازان عزیز با این همه مشکلات جسمی چنین موفقیت های بالایی بدست می آورند . با آرزوی سلامتی و شادکامی برای همه این بزرگواران
بسم الله الرحمن الرحیم
من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق
................................................
الحمدلله حمدا کثیرا طیبا مبارکا
...................................................
الحمدلله لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا لله
سلام
این برادر مهدی اسدزاده در همه امور نظر میده منظورش اینه که دیده ؟
ببخشید هرچی جمله برادر رزمنده را می خوانم متوجه منظورش نمی شوم !!
این برادر مهدی اسد زاده در همه امور نظر میده ... خو هیچ ... درک این قسمت شد ؟؟ با اینکه دو پهلوست !!
بقیه جمله .. منظورش اینه که دیده ... یعنی چی ؟؟؟
درست بنویسید تا بفهمیم چی می خواهید بگویید ؟؟
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi