سه شنبه 01 ارديبهشت 1394 , 10:42
جانباز ارتشی که با 80 ماه جبهه هنوز مستأجر است
وقتی نام هویزه را بر لب می آورد گریه امانش نمی دهد. چشمان زلالِ مرد، برای یاران رفته اش چشمه می شود. او با چشمان پر اشک از پشت پنجره آسمان را می نگرد
اسماعیل حسین پور - پیرمرد عاشق گلهاست؛ با دست های لرزانش گلهای خانه را آب می دهد تا خانه اش چون میهنش سبز و خرم شود؛ گویی با گلها و سبزه ها نسبتی دیرین دارد. در پشت چشمانش دماوندی از غیرت قدکشیده است. مرد صادق و صمیمی است؛ با صفا و بی ریا است. خانه اش مثل دلش باصفاست؛ با مهربان همسری که دیری است قرآن بر لب دارد و مربی قرآن محله است. پیرمرد سرپرستی دونوه اش را هم بر عهده دارد. از آن روز که دو مرغ« مینا»یش را برخی نامهربانان با قفس برده اند مرد دلتنگ است، با روحی لطیف، بیش از آن که غم خویش داشته باشد غم این دو نوه اش را دارد. غم میهن و مردمش را.
"غلامرضا حامد ایرانپور" ارتشی بازنشسته که متولد سال 1324 خورشیدی است 20 سال پیش بازنشسته شده است. می گوید:« بیش از 80 ماه سابقه ی حضور در جبهه دارم. کبدم هنوز ترکش دارد و چند سال است با همین کبد روزگار می گذرانم.» او از آذربایجان غربی و کردستان تا خوزستان خاطره ها دارد. وقتی از شلمچه حرف می زند چشمانش پر از اشک می شود. وقتی نام هویزه را بر لب می آورد گریه امانش نمی دهد. چشمان زلالِ مرد، برای یاران رفته اش چشمه می شود. او با چشمان پر اشک از پشت پنجره آسمان را می نگرد و من از شرم این همه غیرت، زمین را. آنان نگاهشان از نخست آسمانی بود و ما زمینی.
او در سال 64 در منطقه هویزه بر اثر اصابت ترکش های راکت، مجروح شده است و با این که هنوز هم ترکش در کبد دارد و 30 سال از زمان مجروحیتش می گذرد ولی مرد هنوز هم وقتی از آن روزها حرف می زند چنان با شور و جذبه حرف می زند که احساس می کنی روبرویت مسؤول تأمین و نگهداری تیپ 1 لشکر 77 خراسان، با ابهت ایستاده است و درجه ی ستوانی را بر شانه دارد و برای بلندآوازگی دین و دیارش سخت بی تاب خدمت است.
این ارتشی با کبد ترکش خورده با 80 ماه جبهه هنوز مستأجر است و دم بر نمی آورد. شگفتا از این جان بر سر ایمان نهادگان صبور که با همه ی نداشته های بزرگ شان، بزرگ و سترگ مانده اند و خوب می دانند که: «با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است...». او با تمام وجود عاشق خدمت صادقانه ی دیروز خویش است و هنوز هم بر آن عهد، استوار ایستاده است.
دلم می گیرد و قتی می بینم آنان که جان بر سر این ملک و میهن و دین نهاده اند و برای سرزمینشان این همه ایثار کرده اند هنوز مستأجرند ولی برخی بی دردان ریاکار و دردناچشیدگان بیگانه با ملت، با جفا به خود و مردمشان، چشم بر این همه مهر و مردانگی و اخلاص بسته اند و چشم به غارت بیت المال دارند.
این مرد، این ارتشی قد خمیده، این جانباز چشم گود افتاده، این بالابلند دیروز و این موی سپید کرده ی امروز، سند مظلومیت و صداقت هزاران انسان وارسته ای است که با ایثار سرخ و با شکوهشان تاریخ را وامدار مردانگی خود کرده اند. چه پست و حقیرند آنان که برای بیشتر داشتن، به ناحق پول حرام گرد می آورند و «الهکم التکاثر» می شوند و این خوبان خطر کرده مستأجر .
تاریخ شرمنده ی شرافت این شایسته فرزندان ایران است و ما برای همیشه به این ایثارگران، به این مردان، و به این مرد و این مردم مدیونیم...
سپاس از استاد حسین پور، مردی از جنس مردم
سلام ودرود بیکران همه ایثارگران به دلاور مرد 80 ماه رزم درجبهه های حق علیه باطل..
مرد خسته ناپذیر برادرهمرزممان جناب غلامرضا حامد ایرانپور مردی که 80 ماازجوانیش را یعنی تمام طول جنگ رادرجبهه خدمت کرده است بدون هیچ چشم داشتی ...
اما نتیجه این خدمت چی چیزی برای این برادر دلاور به ارمغان اورده است ؟
برادران رزمنده خیلی سخته یکی از همرزمانمان پس از80 ماه رزم بدون هیچ توقعی در سن وسال پیری هنوز مستاجر باشد ..شخصی که برای ازادی کل خاک میهنش جان بر کف دست نهاد وبرای ملت بزرگ ایران جانفدای کرد....
حال شخصی که برای تمامی این ملت وخاک کشورش جان سالمش را عیب ناک کرده ودر این دوران کهولت سنی حتی سقفی روی سرش نیست که به ان افتخار کند و برای خانواده اش توصیح بدهد که چه زحمتها کشیده است تا ستونهای این خانه ها حفظ شده است این سقفهای سالم .این گلهای باغچه همه مدیون رشادتهای همین شیر مرد دلاور هستند مردی که زمانی چه در جبهه یا چه در پادگان 77رزمی خراسان از غرش وغیرتش زمین میلرزید مردی که انزمان اینقدر مهربان بوده وسربازانی تعلیم داده برای ازادی وطنش ...این مرد که در اصل تمانی خانه های کشور متعلق به اوست برای خودش سرپناهی ندارد ..خدایا تو خودت میدانی این مرد هیچ توقعی نداشته وندارد ..اما این مردم را چه شده است مگر فکر نمیکنند اسایش امروز شان را مدیون رشادتهای دیروز این شیر مرد هستند به والا این شیر مرد سزاوار چنین شکنجه ای نیست چون این دلاور مرد عرصه پیکار حتی خم به ابرو نمی اورد ....
اما حالا مسئولین وفرماندهای ارتش چرا دستی بالا نزده اند و خبری از این شیر مرد نگرفته اند این هم جای گله وگله گذاری دارد..
مدیران بنیاد شما چرا کم لطفی کردید شما چرا نسبت به رشادتهای این شیر مرد بی تفاوت بوده اید برادران مسئول مگر نه اینیست در جایگاهی که شما بر کرسی مدیریت تکیه زده اید وظیفه دارید وبرای همین افراد خدمتگذار باشید....
انصاف نیست شیرمردی که همه خاک وطنش مدیونش هستند وتمامی خانه های وطنش وافرادی که در ان سکنا دارند مدیون همین دلاور مرد هستند....
حالا خودش بی سرپناه باشد و حتی جوابی برای خانواده خودش نداشته باشد حتی یک خانه در این خاک پهن اور سهم ندارد تا گلهای باغچه اش را بادستان خود ابیاری کند...
من از طرف خودم وتمامی ایثار گران از خانواده واین شیر مرد دلاور نسبت به بی احترامی که از مسئولین متوجه این بزرگواران شده معذرت خواهی میکنم..........
امان از این بی وفایی خداوندا از تو تمنا داریم که مزد واجر این شیر مرد را عطا فرما
امین یا رب العالمین
ارتش باید یک روزی جوابگو باشد .