یکشنبه 13 ارديبهشت 1394 , 09:15
چرا لبخند نمی زنیم؟
چرا رزمنده ها در میان آن دریای سختی لبخند می زدند و ما در میان نعمات فراوان امروزی افسرده ایم و لبخند نمی زنیم?
رمضانعلی کاووسی- «بسیجی لبخند بزن». این جملۀ سه کلمه ای را در دهۀ 60 روی تابلوهای ساده یا مقواهای رنگی می نوشتند و در جای جای میدان نبرد با دشمن متجاوز نصب می کردند. جایی که تنها گلولۀ خمپاره بود و آتش و خون؛ اما بسیجی های دست از جان شسته واقعاً لبخند می زدند. چرا آنها در میان آن دریای سختی و در آن روزهای پر از خاطره لبخند می زدند و ما در میان نعمات فراوان امروزی افسرده ایم و لبخند نمی زنیم?
چرا این روزها ما کمتر شادیم؟ چرا این روزها برای شاد بودن دنبال بهانه های محکم و متقن می گردیم؛ اما غمگین بودن را حق مسلم خود می دانیم؟ دوست ندارم جواب سؤال خودم را با جواب کلیشه ای "دولتمردان مقصرند" بدهم و صورت مسئله را پاک کنم. قصد هم ندارم دولتمردان را تبرئه کنم. اصلاً نمی خواهم جلسۀ بازپرسی بگذارم و دنبال مقصر بگردم. نباید دست روی دست بگذاریم و به دلیل اینکه دولت کم کاری می کند ما هم خودمان را رها کنیم و شاد زندگی نکنیم. می خواهم علت شاد نبودن و لبخند نزدمان را آسیب شناسی کنم و با کمک شما به پاسخی کاربردی برسم. علت های لبخند نزدن ما فراوان است که به چند مورد اشاره می کنم.
در گذشته با نبود وسایل ارتباط جمعی مثل امروز، مردم به صله ارحام اهمیت بیشتری می داند. در شب های زمستان خانواده ها دور کرسی می نشستند، گل می گفتند و گل می شنیدند و از ته دل می خندیدند. امروزه ساعت ها فقط چشم در صفحۀ رنگی تلویزیون می دوزیم یا سرمان توی موبایل های لمسی است و از به اصطلاح شبکه های اجتماعی بهره می بریم. در گذشته تعداد کافی فرزندان فرصت افسردگی به خانواده ها نمی داد. بچه ها نُنُر و تنبل تربیت نمی شدند. هیچ بچه ای موقع غذا خوردن قهر نمی کرد. اگر بچه ای قهر می کرد، در چشم به هم زدنی سهمش توسط برادرخواهرها بلعیده می شد. الان اگر چنین اتفاقی در خانواده های تک فرزندی ما بیفتد، پدر و مادر باید عزا بگیرد که چرا«بچه مون امروز غذا نخورد؟»
چه با نظر من موافق باشید چه مخالف، تک فرزندی یکی از علل افسردگی و ناشاد بودن خانواده هاست. ضعف بنیۀ اقتصادی و بی پولی مردم هم یکی از عوامل افسردگی است. دیدن این همه تبعیض در اجتماع امروزی باعث سرخوردگی و حقارت افراد فقیر و متوسط می شود. متأسفانه در جامعۀ امروزی روزبه روز فاصلۀ طبقاتی بین مرفهین جامعه با اقشار متوسط و فقیر جامعه زیادتر می شود و باز هم متأسفانه اقشار متوسط جامعه از زیرمجموعۀ خود به زیرمجموعۀ فقرا نقل مکان می کنند.
نبود شغل با درآمد مکفی و بیکاری از بزرگترین معضلاتی است که لبخند را از لب های افراد جامعه به خصوص جوان های جویای شغل می دزدد. متاسفانه بسیاری از افراد شاغل ما هم در اجتماع امروزی به خاطر نبود امنیت شغلی در بیم و امید به سر می برند. اگر دقت کرده باشید، بیشتر ما برای شرکت در مراسم ختم و عزا سخت نمی گیریم و پا به رکابیم. بی دعوت یا با دعوت به مجلس ختم می رویم؛ اما برای شرکت در مجالس جشن و شادی و شب نشینی و ... دنبال بهانه می گردیم که شرکت نکنیم و طفره می رویم.
از بس دست و پای خودمان را با قید و بندهای تجملات بسته ایم، جرأت نمی کنیم یک جشن کوچک خانوادگی راه بیندازیم و شادی هایمان را با هم به اشتراک بگذاریم. با یک غذای ساده یا یک عصرانۀ مختصر هم می شود دوست و رفیق، فامیل و همسایه و... دور هم جمع شد و خندید. خوشبختانه هنوز هم از این نوع جلسات بی ریا و خودمانی در شهر ما هست؛ ولی وقتی در بُعد کلی تر به قضیه نگاه می کنیم، متوجه می شویم که این چشم و هم چشمی ها دارد مثل یک خانۀ عنکبوت دست و پای ما را می بندد و روزبه روز ما را منزوی می کند و خندیدن را از ما دور می کند.
بماند مشکلات حاد اقتصادی که تاب و توان از مردم گرفته است و حسرت یک سفر کوتاه را بر دل بسیاری از خانواده ها گذاشته است؛
بماند کمبود و گرانی امکانات تفریحی و ورزشی مخصوصا برای زنان و دختران و به ویژه در شهرهای کوچک؛
بماند گیر دادن های بی پایه و اساس به مردم بر اساس سلائق شخصی مانند این که چرا این لباس را پوشیدی و آرایش موهایت چنان است؟ ؛
بماند که رادیو و تلویزیون ایران از هر فرصتی برای گریاندن مردم استفاده می کند ؛
بماند که مردم حتی نگران هوایی هستند که تنفس می کنند ، نگران میوه و سبزی هایی هستند که احتمالاً سموم کشاورزی بر تن دارند و استرس آن دارند که پارازیت ها ، سلامتی شان را به خطر بیندازد ؛
بماند که یک عده به خود اجازه می دهند مردم را از سالن های کنسرت های مجوز دار هم بیرون کنند ؛
بماند که مردم وقتی بی عدالتی می بینند، افسرده می شوند ، مثلاً آن گاه که برای دریافت یک وام 5 میلیون تومانی،باید از هفت خان رستم بگذرند و در همان حال می بینند که متصل ها، میلیاردی می برند ؛
بماند که حسرت سوار شدن بر یک خودروی معمولی دنیا بر دل مردمی مانده که هر روز در تصادفات جاده ای کشته می دهند ؛
بماند و بماند و بماند … .
فقط یک نکته را باید گفت: همان طور که حکومت از مردم مالیات می گیرد ، نفت شان را می فروشد ، بر کارهایشان نظارت دارد ، امنیت مرزهایشان را تأمین می کند ،تورم را کنترل می کند، کالاهای اساسی شان را تهیه می کند و … ، شاد نگه داشتن جامعه هم وظیفه اوست. جامعه ناشاد و غمگین، همواره بستر نابسامانی هایی است که هیچ کس نمی داند که سرانجامی خواهد داشت. دولت ها همان گونه که درباره ساخت جاده ها ،میزان واردات و صادرات، نرخ تورم، رشد بورس و … گزارش می دهند ، باید درباره میزان شاد بودن مردم نیز گزارش مستند بدهند زیرا همه این مقدمات برای آن است که مردم بهتر و شادتر زندگی کنند.
راستی آیا تا کنون مجلس شورای اسلامی یا هیأت دولت ،جلسه غیرعلنی برای بررسی علل غمگین بودن ایرانی ها برگزار کرده اند یا اصلاً برایشان مهم نیست که یک ملت در میان انبوهی از اندوه زندگی کند؟!
گلم خیلی وقته هی نسبت به بعضی حرفات سرسری رد میشم میگم اشکال نداره درست میشی ولی دیگه تحمل ندارم .. چرا ؟
همه دیدگاهتو در نگاه کلی قبول دارم الا یک بندشو .. یعنی چی نباید به سلایق شخصی مردم گیر داد که خوشحالتر باشن ؟ یعنی چی هی هر وقت ما خواستیم دو کلمه در باب حجاب حرف بزنیم طیف شما بزرگنمایی می کنید که ما به دو بند تار مو گیر میدیم ؟
واقعا یعنی چی ؟
ناموس ملت داره مثل نیکول کیدمن و آنجولیا نمی دونم چی چی تو خیابون پسر عذب ما رو نابود می کنه شما هی می گی ما به دو تار مو گیر می دیم ؟
چرا می خواید دلسوزی ما رو مخدوش کنید ؟
چرا نمی ذارید حکم درست شرعی رو بگیم .. چرا تا میایم درباره این موضوع حرف بزنیم شما مفاسد دیگر رو پیش می کشید و شروع به مقایسه می کنید ؟
بنده خدا فحشا و فساد اخلاقی مادر همه رذایل و پلشتی هاست .. برو ببین اون که پول اختلاس می کنه کجا خرجشون می کنه !لابد در کنار کانون گرم خانواااااااااده .. ها ؟
اخوی لابد تو که جان بر کف شدی و منم اینجور جانبازم از برکت ارشاد و راهنمایی شاه خائن و ساواک طاغوتیه ! !!!!
پ ای چی بود نوشتی گلم ؟ ؟؟ «-.-»
الان اگه بازم از درصد خبط و خطاهای خودمون حرف زدم چندتا لیچار در حد شانم بارم می کنی؟اما من حرفمو می زنم ..پ چرا همش می گید نظام نظام نظام .. ها !
چرا یبار نمی گید خودمون چقدر اشتباه کردیم ؟ خودمون کجا اشتباه کردیم ؟ خودمون چقدر به این میزان کجرویها دامن می زنیم ؟ چقدر کمک می کنیم با ساده لوحی هامون با سهل انگاری هامون با کدورتامون با لجاجتامون با تعصبای کورمون ...
اخوی دیروز یه کلیپ از یه خواننده اون ور آبی بهم نشون دادن که در اون زن و دختر چادری و محجبه با زن و دختر غیر محجبه و بی حجاباون چنانی همه همراه خواننده می خوندند ما روزی آزاد میشیم ... وقتی نظرمو پرسیدند من باهاشون هم عقیده بودم .. می دونی این یعنی چی ؟
وجدانا چرا کسی به رفتار نادرستش با دختران و پسران خودشون حرف نمی زنه ؟
جاهایی هست که نظام به آزادی مشروع و درست نسل جوان بها داده ولی فرزندان زیر یوغ خانواده ها له میشن و استعداداشون تباه میشه اما کسی این عوامل رو در ناهنجاری اجتماعی دخیل نمی دونه !
نظام چکار کنه پدر و مادرا رو دار بزنه ؟
آفرین به اون جانبازی که بلده این بچه ها رو زیر بالش بگیره و خط بده و از راه انداختن اونا نم نمک
فرهنگ ایثار و شهادت از اجتماع این جور بچه ها بارورتر بشه ..اینا کار بلد بشن چند نفر دیگه رو هدایت می کنن و این دور درست همچنان ادامه خواهد داشت و این جور نظام هم گوشی دستش میاد باید در مقوله فرهنگ و به طور خاص حجاب چه اقداماتی رو انجام بدهد ..
خدا به این بانیان خیر عمر هزار ساله بده .. اینا نباشن باید فاتحه اسلامو خوند !
اخوی وقتی لفظ «مادر »را برای انحراف اخلاقی بکار بردم هدفم بیان احادیث و روایات مختص به آن نبود گلم .. حالا هم که نوشتی دستت درد نکنه اما ..
یه بار فکر کن آیا انحرافات اخلاقی همش توسط فقرا انجام میشه ؟
خداییش شما خیلی با سعه صدر جوابمو دادی چرا فکر می کنی این کلام لین سانسور میشه ؟تازشم یه چیز بگم اگه همش طرفت من باشم یقین بدونم که سانسور نمیشه هر چیم جزم بدی تازه دلخواهتر میشی واسه فاش ؟ چرا ؟
والله من چی می دونم .. !!
پس ادامه حرف اینه که هیچ وقت در نظام قانون وارد حریم خصوصی و شخص افراد نمیشه و اجازه نداره که بشه .. اما وقتی زن و مردی با اون آرایش یا با اون لباس پا به درون اجتماع می گذارد دیگه وضع فرق می کنه ؟
یا حتی پا به محیط بیرون خانه نمی ذاره اما با همان سر و وضع تا دم در خونش میاد و دلبریها می کنه اینجا هم قانون حرف دیگه داره ؟
عزیزم اما همانطور که عرض کردم در نگاه کلی با نظراتت موافقم .. نگاه منتقدانت به اختلاسها .. پارتی بازیها ..رانت خواهی ها و رانت بازیها ..تورم .. بی عدالتی ها ... ووو همه مورد تایید منم هست .. اما ..
موضوع شاد بودن یه موضوعیه که هر کس به راحتی می تونه شرعی بودن و غیر شرعی بودن اوقات شادشو ارزیابی کنه .. خداییش بیشتر کنسرتها نزدیک به غیر شرعی بودنن حتی اگه مجوز ارشاد داشته باشه ..
اصلن همین ارشادو کی اداره می کنه .. یه مامور از ملکوت !!! ... استغفرالله ...
فعلا که همه دست به دست هم دادیم تا خون شهدا و ایثار جانبازانو ضایع کنیم .. ببین اخوی من با کسی تعارف ندارم .. از من گرفته تا تو تا بقیه همه وهمه مقصریم ... آره گلم اینجوریاس هر چی بیشتر بگم درصد کوتاهی ما بیشتر نمایان میشه .. پس بیا با هم کار کنیم و برای این نسل که زیر دست ماست دلسوزی بیشتری داشته باشیم منتظر نظام نمونیم ...
گلم ایمیل دوستای دیگتو گرفتم ... شماره تماسشونو گرفتم .. چی شد ؟ ایمیلتونو می خوام چکار ؟ جز اینکه قصدم یاری خواستن از شماست در سراسر ایران شهید پرور .. اگه با من همفکری به فاش بگو واسطه این ارتباط میشه ..
ای جونم که تو دلته ؟ منم خیلی با احتیاط می نویسم ..اشتباه کردم خوبه گلم !
بگو با کی ؟؟ کنار کی ؟؟؟
پرسیدن نداره یادت رفت گفتم وقتی می خندم که شهدای زنده بخندند .. !!!
شاهدم دارم اینانیش ...