دوشنبه 21 ارديبهشت 1394 , 12:58
درباره یک مراسم با شکوه
مهدی اسدزاده ج 70%- مراسم فوق العاده ایی بود و واقعاً بی نظیر، حضور جانبازان و خانواده های محترم آنان و همچنین حضور خانواده های جانبازان شهید که در دستشان قاب عکس شهیدان را داشتند، باعث مزین شدن مراسم شده بود. این مراسم حاشیه های جالبی به شرح ذیل داشت.
1- حضور گسترده جانبازان ویلچری و قطع نخاعی و بصیر که یکی از مراسم بی نظیر و نادر را برپا نموده بود.
2-برای سخنران و مداح و مجری برنامه به جای صندلی ،یک ویلچر گذاشته بودند که اقدام جدید و جالبی بودکه مجریان برنامه را اتوماتیک وار به درد و رنج جانبازان یادآوری می کرد.
3-مجری برنامه و برگزار کننده گان مراسم و دست اندرکارن و حاضرین و همه وهمه از جانبازان و خانواده آنان بودند.
4- چون مراسم برای یادبود شهدا بوده و به عبارتی کار با عشق و دلی بوده ، لذا همه با عشق به شهدا آمده بودند و مراسم با معنویت و با شوری را برگزار نمودند .
چنین گفتند استادان پیروز
که آهوئیست کاندر چل شبانروز
در منه میخورد خاشاک و خاری
گل خوش بوی جوید یک دو باری
چو دارد این چله در پاکی آنگاه
سر خود سوی صبح آرد سحرگاه
چو آندم بگذرد بر خونِ جانش
شود از نافِ او نافه روانش
ازان دم مشک ازو آید پدیدار
وزان دم گرددش خلقی خریدار
کِه دارد آنچنان دم در جهانی
که خون زو مشک گردد در زمانی؟
چو خونی مشک گردد از دم پاک
بوَد ممکن که زو جانی شود خاک
بلی چون نورِ حق در جان درآید
تنت حالی برنگ جان برآید
چه گویم، بیش ازین امکان ندارد
که جانم بیش ازین فرمان ندارد
اگر تو کیمیا سازی چنین ساز
ولی این کیمیا در راهِ دین باز
چو نیست این کیمیا در عرش و کرسی
ز جان خود طلب، دیگر چه پرسی
بساز این کیمیاگر مردِ راهی
که جان را کیمیائیست از الهی
ورای این ترا اسرار گفتن
روا نبوَد مگر بردار گفتن
ورای این مقاماتی دگر هست
ندانم تا کسی را زان خبر هست
بخود رفتن بدان راهی ندارم
که جز دستوری آهی ندارم
بشرح آن اگر اِذن آید آواز
بگویم ورنه اندر پرده بِه راز