شنبه 02 خرداد 1394 , 15:19
عشق همسرم بینایم کرد
م. ر.ک. جانباز- ج.ش.1 عزیز... خدا پدر ومادرت را رحمت کند ...
عارضم خدمت سرورم حقیر بعد ازعملیات والفجر هشت در فاو پبعد از در پدافندهای مهران و غیره در سال شصت وپنج در آخرین مرحله عملیات کربلای پنج از نواحی چشم ..و ستون فقرات .. و پای راست ..و وشکم دچار مجروحیت مجدد شدم .. بعد از بیست وچهار ساعت از منطقه شلحه بله شلحه .. و پل فولادی توسط بچه های خودی به عقبه و بعد به شمریه دارخوین و به اهواز منتقل شدم .. خون زیادی از دست داده بودم فداکاری اطبا باعث زنده ماندم شد ..
بعد چند روز به بیمارستان نمازی شیراز برای ترکشی که به شکم و کبدم خورده بود منتقل شدم وبعد از مداوا به تهران وبیمارستان فارابی و تحت عمل ریسکی قرار گرفتم ...پزشکان کار خود را به نحو احسن انجام دادند و مدتی بعد چشمم دچار عفونت شدید شد و به اصطلاح خودمون کور شدم ... اما ... اما... همسرم واقعآ مردانگی کرد و بسیار بسیار کمکم کرد .... مستحضر هستید که نابینایی یعنی چه ؟؟؟ اولین واکنش کسی که نابینامی شود عصبانیت محض نسبت به اطرافیانش است .. . همه رقم حرفی رادلت میخواهد می گویی و اصلآ حواست نیست که چکار می کنی ... سیاهی مطلق ... صداها را شنیدن و سر را برگرداندن ولی هیچ ندیدن بزرگترین شکنجه برای فردی ست که بینا بوده وبعد نابینا شود ... نابینایی و مجروحیت های دیگرت انسانیت انسان را دستخوش ناآرامی می کند ... ولی این همسرم بود که صبور ترین صبوران بود ...
خداوکیلی سی سال پیش مردم مهربونتر بودن. خداییش احترام جانباز جماعتو بیشتر داشتند . ولی الان ... از مطلب اصلی دور نشیم ؛؛؛ مادر خدا بیامرزم با همسرم شب شهادت امام موسی الکاظم نذر کردند خداوند شفای چشمانم را بهم برگردونه ... یا الله .. یاالله ... یاالله ... چند روز بعد از گوشه همین یه چشمم کمی خون اومد ... رفتیم بیمارستان معاینه و بعد یه عمل ...... وبه منت امام موسی کاظم علیه السلام باعینک قادر به دیدن شدم ... خدایا شکرت که دست رد به سینه ائمه اطهار نمیزنی ... یاالله ... بعد خوب شدنم دوباره نیت کردم و رفتم جبهه. از بیت المقدس هفت تا مرصاد و تحویل خط به ارتش اونجا بودم ...
مخلص کلام ... اگه پرستاری و سازگاری و دعای همسرم و مادرم و لطف امام موسی کاظم نبود ... الان نمی تونستم واست این عرایضم رو بنویسم ....خدا رو قسم میدم به حقانیت همه ائمه اطهار شفای همه جانبازا و مریضای اسلام رو عطا کنه ... انشأ الله ... والسلام .
کجا رو بعدن متوجه میشی .. اما شما چکار کردی ؟
یعنی چی می گی صبر کن تا وقت دیدار ...ها ؟
خداییش خودت بگو من گفتم می خوام ببینمت .... که هی ناز میاری برام طاقچه بالا می ذاری ؟ ««اون حاج ساقی با شان ساقی بودنش نمی خوام ببینم»» ... بگذریم
من ازت بیشتر متشکرم گلم .. حالام چیزی تو دلت نباشه .. !یه هدیه دارم برات که یجور عذرخواهی از شماس ....
✅همسر حضرت عباس علیه السلام✅
حضرت عباس(ع) تنها با یک زن ازدواج کردند.
او لبابه دختر عبیدالله بن عباس بود.
لبابه زنی بسیار شایسته پاکدامن و از خاندانی شریف بود.
او از بهترین زنان زمانه خود و از محبان امام علی ع بود.
لبابه از حضرت ابوالفضل ع پنج پسر و یک دختر بدنیا اورد.
لبابه در کربلا حضور داشت.
یکی از پسران او بنام قاسم در کربلا شهید شد.
خود او نیز اسیر شد.
همراه با سایر اسرا زجر و شکنجه ها را تحمل کرد.
پس از ازادی اسرا او به مدینه برگشت.
لبابه روز و شب گریه میکرد چندان که بیمار شد و در سن ۲۸ سالگی
از دنیا رفت. خدای رحمتش کند.
فرزندان او مدتی توسط مادربزرگ پاکشان ام البنین سلام الله علیها تربیت شدند اما اوهم دوسال بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سرپرستی فرزندان به امام سجاد علیه السلام منتقل شد.
گفتنی است هر گاه یکی از فرزندان حضرت عباس ع نزد امام سجاد ع می آمد اشک بر گونه های حضرت جاری می شد.
منبع： سید بن طاووس اقبال الاعمال ص ۲۸،،،
: فرزند دلير حيدر آمد/عباس امير لشکر آمد/مي خواست نشان دهد ادب را/يک روز پس از برادر آمد... روزت مبارک جانباز م رک
همسرش گفت:"مانند هرشب بخواب، پروردگارت یگانه است و درهای گشایش بسیار "
کلام همسرش آرامشی بردلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شدوخوابید
صبح صدای پای سربازان را شنید، چهره اش دگرگون شد و با ناامیدی، پشیمانی و افسوس به همسرش نگاه کردکه دریغا باورت کردم بادست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجیرکنند. دو سرباز باتعجب گفتند:
پادشاه مرده و از تو می خواهیم تابوتی برایش بسازی،چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت، همسرش لبخندی زد وگفت:
"مانند هر شب آرام بخواب،زیرا پروردگار یکتا هست و درهای گشایش بسیارند "
فکر زیادی بنده را خسته می کند، در حالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبیر کننده کارهاست.
کسی که به جایگاهش افتخار می کند، فرعون را
وکسی که به مالش افتخار می کند، قارون را
وکسی که به نسبش افتخار می کند، ابولهب را
به یاد بیاورد...
عزت و سربلندی فقط متعلق به خداوند سبحان است.
مانند هر شب راحت بخواب....امروز صبح زیر تیغم ... یاعلی ...
اللهم بحق هذا القران و بحق من ارسلته به و بحق کل مومن مدحته فیه و بحقک علیهم فلا احد اعرف بحقک منک بک یا الله بمحمد بعلی بفاطمه بفاطمه بفاطمه بفاطمه بفاطمه بفاطمه بتلحسن بالحسبن بعلی بن الحسین بمحمدبن علی بجعفربن محمد بموسی بن جعفر بعلی بن موسی بمحمدبن علی بعلی بن محمد بالحسن بن علی ع .. بالحجه بالحجه بالحجه
فاش نیوز عزیزم .. اگر زودتر از این کامنت مطلع می شدم شک نکن که زنگ می زدم .. الان ناچارم تا ساعات استراحت شما تحمل کنم . ،..من خدا رو قبول دارم اما باور دارم که خدا عاشق استغاثه های منم هست .. گریه هامو دوس داره .. صدامو دوس داره .. پس نمی تونم راحت بخوام .. فقط تو می دونی بعضی از نیمه های شب که بیدار میشم یه نگاهی به صفحه قشنگت می ندازمو زیر لب برای فاش نیوزیها دعا می کنم ..
تو رو به امام حسین رحمی کنید بگید این جانباز م ر ک کی بود ؟ چی می گه ؟
به اعتبار قلمش حرفاشو جدی نگرفتم گفتم می خواد بعد مدتی از دست من فرار کنه و با یه اسم دیگه بیاد .. من اینجور فکر کردم اما اگه حقیقت چیز دیگس بگو تا دعای مخصوص براش بخونم ... همه فاش نیوزیها براش دعا بخونن اونا آبرو دارتر از یک نوکر و قنبرن ... مدیونید مدیونید مدیونید اگه منو تو جهالتم بذارید ....
“@@”"”"”" “”@”".............
گفتی محبت کن برو
باشد .. خداحافظ .. ولی !!!
رفتم که تا باور کنی دارم محبت می کنم ...
من رو حرفم هستم .. دیگه از من اگه کامنت دیدی ؟؟؟ همین مهندس رو بسپار ip منو چک کنه .. بلدن که تو سایت جار بزنن ... بخدا دیگه کامنت نمی ذارم .. به امام حسین دیگه کامنت نمی ذارم اما انتظار دارم دیگه ته منو خالی نکنی ..!!!
دیدی از اونجا هم که بهت قول دادم رفتم ..
~ ~ ~~ ~ ~ ~ – ~ – . ~ ~ O/ ~ . – ~ ~ ~~
~ ~ . – ~ ~ ~~ ~ ~ ~ – ~ – . ~ ~
~ ~ . – ~ ~ ~~ ~ ~ ~ – ~ – . ~ ~
~ ~ . – ~ ~ ~
اگر با گریه دریایی بسازم
اگر با خنده رویایی بسازم
اگر خنده شود در من خاموش
تو را هرگز نخواهم کرد فراموش
......
به خدا دقایقیه هی می خوام به یه آشنا زنگ بزنم سراغتو بگیرم اما روم نمیشه ..خدا چکار کنم ؟؟؟؟خدا یکی بگه زیر تیغم یعنی چی ؟؟؟
اللهم افتح ابواب رحمتک ...
~ ~ ~~ ~ ~ ~ – ~ – . ~ ~
~ – ~ ~ . ~ ~~ ~ ~~ ~ ~ ~ – ~ – . ~ ~
میگم نکنه من دارم اینقده جوش می زنم تو زیر تیغ سلمانی هستی و داری ریشتو ..................؟؟؟؟
روم سیاه چی میگم .. دیونم کردی خو ؟؟؟
♥ ❤ ❥ ❣ ❦ ❧ ♡ ❥ ❣ ❦ ❧ ♡
دلم داره شور می زنه
این دلو بی خبر نذار ...
لطفااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
♣♣♣____♣♣______♣♣ ____ ♣♣♣
♣♣_______♣♣_____♣♣.........♣♣
♣___________♣___♣.............♣
♣____________♣_♣..............♣
♣....................♣..............♣♣
.........تقدیم به جانباز م ر ک.......
____ ♣ __________________ ♣
______ ♣ ______________ ♣
________ ♣ __________ ♣
__________ ♣ ______ ♣
_______ ♣_♣__♣ __ ♣__♣_♣
______ ♣____♣__♣__♣____♣
_______ ♣_____♣♣_♣____♣
_________ ♣_♣__♣♣__♣
________________ ♣♣
_________________ ♣♣
__________________ ♣♣...
باغبان در را نبند من فرد گلچین نیستم
من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم ..
.................
هر چه زدم بی تو دلم وا نشد
جز تو کسی باب دل ما نشد
................
جانباز م رک سلام ..
ببین گلم تا ساعت 12 شب خبری از تو به من رسید که هیچ والا !!!!
......
........
....
...
فکر کردی چی خودمو می کشم ؟؟ خو این همه کاربر جانباز تو سایت می رم سراغ بقیه !!!
وووی چقدر شعر حفظمه !!!
.....
...
نه گلم شوخی کردم . تو هم خوب می دونی چرا اینقد پیت اومدم .. بی حاصل بود ؟؟؟فرار نکن به جون آشنامون اگه دیگه کامنت گذاشتم .. به خدا دارم آبرو گرو می ذارم باور کن .. نمی نویسم گلم !! اینام که می نویسم بخاطر تسکین خودمه .. قول می دم بخاطر تو دیگه ننویسم یعنی کامنت نمی ذارم .. فقط یه چند تا کامنت یه جایی می ذارم که خیلی لازمه ... برای نماز مغرب با خدا عهد می کنم به جای این کار ر زمینه بهتری همکاری کنم ...خودتم جواب سایتو بده که از وجود من محرومش کردی .. ها گلم خودت !
حلال کن ..
..........................................................................
خدا جانباز م ر ک رو در پناه خودت نگه دار
ای چرخ تو را به حق قران سوگند
یک مو ز سر عزیز ما کم نکنی
شهید صابر .. شهید نصرالهی .. شهید ربانی ...به حق آبروتون سلامتی و طول عمر جانباز م رک را از خدا برای من طلب کنید ...
دیگه می رم که اذیتش نکنم ..
سلام منو به همسر فداکار و صبورت برسان .. خداییش مثل یه قنبر عرض ارادت منو خدمت ایشان بفرمایید . ماجرای شفا یافتنت به دست باب الحوائج موسی بن جعفر ع واژه ای است که من با تمام وجود آن را درک می کنم چون جد مکرمش اباعبدالله ع ... بگذریم !
یه چیز بگم ؟
خداییش خودت بگو چرا سی سال پیش اگه تو بهم می گفتی بمیر برات میمردم بی هیچ چک و چونه ای ؟
اما الان بهم می گی اینجا نباش .. ولی ازت قبول نمی کنم و با سماجت می مونم ؟ می گی ماجرای جراحات و مجروحیت من اینه باور نمی کنم .... ؟ یکم فکر کن چرا قبلا مردم مهربونتر بودن و الان نیستن ..!
تو از من می پرسی چرا ؟
چونکه ... ؟؟
نه اول بذار ازت بپرسم ببینم اون رعایت تقوا رو برای من گفتی ؟؟ خداوکیلی راستشو بگو ! برا من بود ؟ دمت گرم .. بامرام ....
شما درمورد من چی فکر کردی ؟؟؟