شناسه خبر : 35145
شنبه 23 خرداد 1394 , 12:06
اشتراک گذاری در :
عکس روز

اشکال دروغ

م.ر. ک.جانباز- روانشناسان دروغگویی را به 8 دسته تقسیم می کنند:
دروغ بازی: با این دروغ فرد می خواهد حوادث تخیلی و یا ذهنی خود را به دیگران بفهماند... اغلب دروغگویی کودکان از این نوع است .
دروغ مبهم: این دروغ از ناتوانی فرد در گزارش دهی دقیق جزئیات و یا مغالطه کردن ناشی  می شود.
دروغ پوچ: فرد جهت جلب توجه کردن دیگران و مطرح شدن این دروغ را می گوید.
دروغ انتقام جویانه: این دروع از نفرت فرد به شخص و یا شی ء ناشی می شود.
دروغ محدود: این دروغ در نتیجه ترس از مقررات شدید و یا تنبیه سخت ناشی می شود.
دروغ خودخواهانه: دروغ حساب شده ای است جهت گول زدن دیگران برای بدست آوردن آنچه را که می خواهد.
دروغ عرفی یا وفادارانه: این دروغ به منظور حفظ ومراقبت از دوستان انجام می شود.
دروغ عادتی: این دروغ به دلیل الگوبرداری از والدین و یا محیط پرورشی فرد برایش عادت شده است.

 

  در تمامی ادیان از جمله اسلام بر قبح دروغ تاکیده شده است و قرار گرفتن آن در ذیل عنوان گناهان کبیره معرف این اهمیت است. پیامبر اکرم فرمودند: دروغگو، دروغ نمی گوید مگر به سبب حقارتی که در نفس خود دارد.
 

 جامعه ای را در نظر بگیرید که دروغ گویی در آن قاعده واصل باشد و نه استثناء، در این جامعه اعتماد متقابل وجود نخواهد داشت، روابط افراد کاملا غیراخلاقی خواهد شد، فساد و تباهی در همه سطوح رخنه خواهد کرد و نیز چنین جامعه ای کمترین نزدیکی را با یک جامعه دینی و اخلاق مدار خواهد داشت.
اولین گام برای رواج دروغگویی، شکسته شدن قبح دروغ است. در جامعه ای که دروغگویی نوعی زرنگی تلقی شود و مردم با شنیدن سخن دروغ لبخندی حاکی از سرور و شعف بر لبان خود ظاهر سازند طبعا دروغگویی رواج می یابد. در سازمانی که عدم صداقت، ناراستی، نادرستی و ناپاکی در آن رواج دارد:
اعتماد و اطمینان افراد از یکدیگر سلب گردیده و تحمل فضای سازمان بسیار تلخ و طاقت فرسا خواهد بود.
دروغ خلاف فطرت انسان است و او را از درستی، درستکاری به نادرستی و تباهکاری می کشاند و بطور کلی از هریک از افراد سازمان به فرد دیگر سرایت می کند.
دروغ سرچشمه نفاق در سازمان است چرا که صداقت هماهنگی زبان و دل است و عدم آن ناهماهنگی زبان و دل

 

 در جو اجتماعی مملو از بی اعتمادی، روابط از دوستی های مشکوک و نافرجام گرفته تا رو دربایستی ها و ملاحظه کاری ها، مصلحت جویی ها، پنهان کاری ها، بازی ها و در نهایت انواع دشمنی ها پیش می رود و به صورت های بسیار متنوعی از روابط روانی، اجتماعی از قبیل فتنه، تملق ، مبالغه، عیب پوشی، نیرنگ، فرصت طلبی، تحریک و ده ها خصیصه منفی دیگر که جملگی بر پایه دروغ شکل گرفته، تجلی می کند. فرهنگ دروغ به فرهنگ اصیل قومی، محلی و ملی پیوند می خورد و آن را آلوده می سازد.
 

  در جو بی اعتمادی شخصیت پایه دستکاری می شود : آدم ها به مالکان طماع، اطبای بی وجدان، کسبه حقه باز، کارگران تنبل، دانش آموزان متقلب، معلمان بی مسئولیت، سربازان خائن، پدران بی فکر، سرایداران سارق، نانواهای رفیق نواز، کارمندان رابطه باز ورؤسای تبعیض کار تبدیل می شوند و ده ها برچسب از این قبیل در کنار مشاغل پرزحمت و آبرومند و ضروری جامعه نقش می بندد و دو گانگی بیان و رفتار در جامعه نهادینه می شود.
 

 صداقت در سازمان به معنای شفافیت است و نه به معنای فرو ریختن و منتشر کردن همه جزئیات شاید به زبانی دیگر ، هر راست نباید گفت.
توسعه منابع انسانی بدون شناخت انسان و ظرافت های روحی و سعه وجودی او ممکن نیست. جک ولش مدیر ارشد جنرال الکتریک خود را مربی می داند و معتقد است موضوع اصلی رهبری و مدیریت انسانها هستند. او می گوید: همه وظیفه و هنر من کار با انسان هاست. دامنه ارزشهای انسانی و سازمانی باید از صدر تا ذیل سازمان را در بر گیرد و فعالیت های کسب و کار منجر به خلق ارزشهای پایدار نه تنها برای کارکنان بلکه برای سهامداران، مشتریان و اجتماع شود. او بیان می کند که ارزشهای ما اصول ما هستند ارزشهایی که تعریف کرده ایم عبارتنداز صداقت، احترام، کار تیمی، تشریک مساعی و درستکاری. هریک از این ارزشها به اندازه هر جز از فن آوری که ما توسعه می دهیم برای موفقیت آینده شرکت ما اهمیت دارد ارزشها و اصول اخلاقی که بر اتاق هیئت مدیره حاکم است نباید با ارزشهایی که در محل کارخانه و یا کارگاه حاکم است تفاوت کند.

 

 هیچ سازمانی را نمی توان بی نیاز از اصول اخلاقی و به ویژه سرآمدترین آنها که همانا صداقت و درستکاری است دانست. سازمان مجموعه ای از افراد است و در هر سازمان نقش افراد انجام دادن کارها و پیشبرد وظایفی است که به آنها محول می شود. برای اجتناب از آسیب دیدن سازمان اگر اخلاق بر سازمان حاکم باشد و اصول اخلاقی از طرف سازمان و کارکنانش مراعات گردد از چند جهت در موفقیت سازمان موثر خواهد بود. اول : اصول اخلاقی به عنوان یک ارزش در سازمان نهادینه خواهد شد. دوم : بین سازمان و کارکنان آن روابط موثر، شفاف و دوستانه برقرار میشود. سوم : سازمان شاهد پویایی و عملکرد مثبت کل سازمان خواهد بود.
 

 ارزش های اخلاقی خوب و ناهنجاری های اخلاقی بد در همه سازمان ها وجود دارد اما به محیط فرهنگ و شیوه رفتار افراد بستگی دارد. رفتار اخلاقی کارمند به دو عامل ارزش های شخصی و جو حاکم بر سازمان وابسته است. برای مثال چنانچه سیستم پاداش سازمان به گونه ای باشد که از رفتار نادرست افراد چشم پوشی نماید و حتی آنها را مثبت جلوه دهد افراد شایسته هم ممکن است دست به کارهای نادرست بزنند. هنگامی که سازمان به افراد دروغگو و متقلب و یا کسانی که اعمال خلاف را انجام می دهند ارتقا مقام بدهد و یا آنها را مورد ستایش قرار دهد چنین برداشت می شود که رفتارهای غیراخلاقی بازدهی مناسبی دارند. اینجاست که اصول غیراخلاقی در سازمان ریشه می گیرد که نتیجه آن بی اعتمادی مطلق است ...

اینستاگرام
دروغ ..دروغه ... ؟ دروغ مثل بار کجه که به منزل نمی رسه ... گوینده دروغ رو مجبور می کنه دهها دروغ دیگه سر هم کنه تا نجات پیدا کنه ! چه بسا باعث آزار و اذیت دیگران بشه !
عجیبه والا !! دقت کردین آدمایی که یه سری اصول اخلاقی رو رعایت نمی کنن بعد چطور دم از درک و فهم آن موضوع می زنن ؟ چه تحلیهایی درباره آن موضوع مطرح می کنن ؟
حالا که اومدی خدا را شکر ... منم چون قسم جون آشنامونو خوردم دیگه کامنت نمی نویسم ...
فقط بدون .......لازم به گفتن نیست خودت خوب می دونی چکار کردی ؟ خدانگه دار
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
سلام م رک عزیز همیشه سلامت باشید گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص، برایت فریاد تجویز کند…
.

همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!!
رفتن تو…
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد….

کاش می شد زندگی را هم عوض کرد٬ مثل «چایی» وقتی که سرد می شود…

.
دُنـبـال ِ کَـلاغـیْ می گـردَم ،
تا قـآرقـآرَش رآ بـه فـال ِ نـیـکْ بـگیـرَم ،
وقـتـی…
قآصـِدَکـْ ـهـا هـمـه لال انـد

.
صداقت؟…. یادش گرامى…
غیرت؟….. به احترامش یک لحظه سکوت…
معرفت؟….. یابنده پاداش میگیرد…
مرام؟….. قطعه ی شهدا …
عشق؟ ….. از دم قسط…
واقـــعـــ ـا به کــــــجــ ـــــا چــــنــــ ـیـــــــن شـــــتـــ ــابـــــا ن؟؟؟
سلام و عرض ادب خدمت جانباز شیمیایی 1... باتشکر و امتنان از توجه حضرت عالی در دوران نقاهتم که مطلبی در جهت دعای سلامتی برای بنده درج فرمودید بر خود واجب می دانم از همه عزیزان تشکر و قدر دانی نمایم ... همیشه عرض داشتم و دارم ... نفست حقه ... دمت اهورایی و عیسویه .. . قلمت رهواره .. عزتت زیاد دلاور ...
م ر.ک عزیز ما هم ارادت داریم خوانندگان فاش وخود سایت همه شما را دوست دارند ما خیلی نگران بودیم خدا را شکر باز از دلنوشته های زیبایتان بهرمند میشویم
سلام جناب کرد. خوشحالم که با صحت و سلامت برگشتید. امیدوارم سایه شما سالیان درار بر سر ما باشد.
سلام حاج محمد آقا .... ازلطف و دعای شما ودیگر همرزمانم متشکرم . علی یارتان .
از حسن نظر شما سپاسگزارم و از لطفتان شرمنده. من یکی دهه شصتی هستم. نه به حج رفته ام و نه توفیق همرزم شما بودن را داشته ام هرچند که آرزو داشتم که ای کاش من هم یک رزمنده دهه شصت بودم نه یک متولد آن. از دور دست های شما را می بوسم و التماس دعا دارم.
باسلام حاج محمد جان ... هرکه با ماست ... از ماست !!!
وامع در حال گذار است.لذا با توجه به میزان رو به افزایش سندرم بی تفاوتی اجتماعی نگرانی و نیاز به بررسی علل بوجود آورنده آن بیش از پیش احساس می شود.مجموعه علت های ایجاد کننده آن را در جوامع در حال گذار می توان از ابعاد روانشناختی و جامعه شناختی مورد بررسی قرار داد که از مهمترین آنها موارد ذیل قابل اشاره است: 1-سرخوردگی و بی اعتمادی: بعضا اگر مردم جامعه خصوصا قشر تحصیلکرده و نخبگان احساس کنند که بعضی مسولین و مدیران ارگان ها با عملکردشان عدالت اجتماعی را مد نظر قرار نداده و در یک روند ناکارامدی و کم کاری قرار دارندو همچنین باید به طور مدام با ناکامی های متعدد در حوزه های مختلف جامعه پیرامونی خود دست و پنجه نرم کنند دچار نوعی بی تفاوتی در احساس مسولیت اجتماعی و فرهنگی شده و میزان تعلق و حضور خویش را به دلیل بی اعتمادی ،سرخوردگی و درماندگی کاهش می دهند. 2-روزمرگی: اگر افراد یک جامعه دچار بی هدفی و بی انگیزگی در فعالیت های روزمره گردند و بیشتر اوقات زندگی خود را به شکل تکراری صرف نیازهای روزمره کنند دچار بی تفاوتی می شوند. 3-ترس از برخورد: اگر در فضای اجتماعی یک جامعه گروه های مختلف مردمی جهت مشارکت، نظارت و پیگیری حقوق شهروندی اقدام کنند و دغدغه و نگرانی پیگرد امنیتی داشته باشند در نوع رفتارهای خود تجدید نظر کرده و به قول معروف به دنبال دردسر نمی گردند. 4-دغدغه نیازهای اولیه: وقتی بیشتر دغدغه های افراد یک جامعه صرف نیازهای فیزیولوژیک و اولیه مثل مسکن،غذا، پوشاک،ازدواج و.....شود قطعا نمی توانند به سطوح بالاتری از نیازها توجه کنند. 5-ضعف در سیستم تعلیم و تربیت: در صورتی که اولیاء اگاهی و احساس مسولیت اجتماعی را در زندگی خانوادگی وبرای فرزندان مورد اموزش قرار ندهند و سیستم تعلیم و تربیت مدارس و حتی دانشگاه ها این موارد را مورد تاکید قرار ندهند قطعا فردی که وارد زندگی اجتماعی می شود دارای ضعف شدید در احساس و تعهد اجتماع پیرامونی و میزان آگاهی نسبت به حقوق شهروندی خواهد بود. 6-گسترش فرهنگ شهرنشینی: مسایلی همچون عقلانی شدن رفتار شهروندان، افزایش فردگرایی، افزایش محاسبه گری در کنش ها، جدایی میان منافع خود و جامعه و..... جزء ملزومات فرهنگ روبه رشد زندگی شهری است. 7-عدم بسترسازی مناسب:اگر مدیران اجتماعی و فرهنگی و نیز نهادهای قانونگذاری یک کشور بستر قانونی و حمایتی جهت حضور و نظارت همگانی ایجاد نکنند و زمینه مشارکت در فرایندها و تصمیم گیری های گوناگون کشورداده نشود بی تفاوتی و دلسردی رو به فزونی خواهد گذاشت. حال باید دید در جامعه ما کدام یک از این موارد و با چه درجه ای در امر بی تفاوتی اجتماعی موثر و قابل ارزیابی خواهد بود.والسلام
هرگز ریسمان امید را رها مکن. وقتی احساس میکنی که دیگر تاب تحمل نداری ، جادوی امید است که به تو نیروی ادامه راه میدهد اعتماد به نفس را هرگز از دست مده ، تا آن زمان که باور کنی توانایی ، دلیلی داری تا بکوشی هرگز مهار شاد زیستن خود را به دست دیگری مده ، بر آن چنگ بزن ، آنگاه همواره در اختیارت خواهد بود این ثروت مادی نیست که پیروزی یا شکست را رقم میزند. پیروزی یا شکست در چگونگی احساس ما نهفته است.احساس ماست که ژرفای حیاتمان را نشان میدهد روا مدار که لحظه های ناخوشایند بر تو چیره گردند.صبور باش و ببین که آنها در گذرند از عشق مگریز ، به سوی آن بشتاب ، چه... عشق ژرفترین شادی ماست چشم به راه آنچه که میخواهی نمان ، با تمام وجود آن را بجوی ، بدان که زندگی در نیمه راه با تو دیدار خواهد کرد اگر تدبیرها و رؤیاهایت با امیدهایت همسو نشدند ، نه! تو راه را گم نکرده ای ، هر آینه که چیزی نو از خود و زندگی بیاموزی ، بدان که پیش رفته ای از هر آنچه از ارزش تو بکاهد بپرهیز، احساس نیکو به زندگی داشتن در گرو احساس نیکو به خود داشتن است هرگز خنده را از یاد مبر و غرور نباید مانع گریستن تو شود ، با خندیدن و گریستن است که زندگی معنای کامل می یابد . والسلام
سلام بر استاد بزرگوار جناب کرد. متن بسیار زیبا و تاثیرگذاری بود و چقدر هم به موقع. این متن را کپی کردم و در جایی نگهداشته ام.از روزی که خبر تفحص 270 شهیدی را که از آنها تحت عنوان شهدای غواص یاد می شود شنیدم احساس یاس مرا فرا گرفته بود. از اینکه چقدر در مقایسه با آنها عقب هستم و چقدر گناهکار. دیروز با خواندن این نوشته کمی از آن فضا خارج شدم و فکرم آزاد شد. از صبح امروز شروع به نوشتن در یک دفتر یادداشت کرده ام. هر خطایی که از من سر بزند در این دفتر ثبت می کنم. به امید آنکه روزی برسد که لایق آن باشم که از شما باشم. شاگرد شما : محمد یا به قول شما حاج محمد جان :)
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi