شناسه خبر : 35421
دوشنبه 01 تير 1394 , 13:49
اشتراک گذاری در :
عکس روز

خاطرات اسرا در ماه رمضان

به مناسبت ماه مبارک رمضان خاطراتی چند از این ماه پر خیر و برکت در زمان اسارت رزمنده ها و حال و هوای آن دوران در اردوگاه های نیروهای بعثی عراق گرده آوری شده است که به این شرح می باشد:

روزه های بی افطار
 
ماه رمضان فرا رسیده بود. گرچه عراقی‌ها دل خوشی از روزه گرفتن اسرا نداشتند و از این موضوع راضی به نظر نمی‌رسیدند، اما جلوی روزه گرفتن آن‌ها را هم نمی‌گرفتند. با رسیدن این ماه مبارک، همه برادران در حال و هوای دیگری قرار گرفتند و اعمال عبادی با جدیت بیشتری دنبال می‌شد.
یک روز موقع افطار یکی از اسرا که صدای زیبایی داشت، بلند شد و شروع به گفتن اذان کرد، اما هنوز چند جمله‌ای از اذان را سر نداده بود که چند سرباز بعثی در حالیکه مضطرب و عصبانی به نظر می‌رسیدند، وارد آسایشگاه شدند و بلافاصله او را با خود بردند. آن‌ها قبل از رفتن فریاد زدند: «از این به بعد هیچ کس اجازه گفتن اذان را ندارد.»
آن شب گذشت و از برادر مؤذن خبری نشد. فردا صبح که مسئولان غذا برای گرفتن صبحانه راهی آشپزخانه شدند، متوجه شدیم که عراقی‌ها برای تنبیه کردن اسرا به خاطر گفتن اذانِ دیشب، از دادن غذا به اسرا خودداری کرده‌اند. در ماه رمضان صبحانه و ناهار را برای افطار نگه می‌داشتیم  و شام را برای سحر، اما تا دو روز از هیچ کدام از وعده‌های غذایی خبری نشده بود، و از آن مهمتر اینکه از برادر مؤذن‌مان هم هیچ اطلاعی نداشتیم. گرسنگی و تشنگی به شدت به اسرا فشار آورده بود و چون این اقدام عراقی‌ها، به صورت ناگهانی اتفاق افتاد، اسرا هیچ گونه ذخیره غذایی در آسایشگاه‌شان نداشتند. بالأخره بعد از دو روز صبرها لبریز شد و اسرا با وحدت کامل تصمیم به برگزاری تظاهرات گرفتند و در جریان تظاهرات، شیشه‌ها و پنجره‌های آسایشگاه را شکستند و خواستار بازگشت مؤذن و اتمام وضعیت قطع غذا گشتند. عراقی‌ها گرچه همیشه از آزار و اذیت اسرا لذت می‌بردند اما زمانی که دیدند خشم اسرا به سرحد خود رسیده است، به شرط عدم اذان‌گویی، به ناچار خواسته‌های آنان را عملی کردند.
راوی: عبدالمجید سراوانی





لذت افطار دوران اسارت
خاطرات سردار مرتضی حاج باقری : ما در دوران اسارت جز مفقودین بودیم یعنی نه ایران از ما خبر داشت و نه صلیب سرخ جهانی نام ما را ثبت کرده بود. به همین جهت مشکلات ما از سایر اسرا بیشتر بود. هیچ نام و نشانی از ما در جایی نبود.
عراقی ها به ما خیلی سخت می گرفتند جز ارتباط و اتکال به خدا هیچ راهی نبود تنها امیدمان استعانت خداوندی بود یکی از راههای تحکیم ارتباط الهی بحث نماز و روزه بود بچه هایی که با ما در اردوگاه ۱۲ و ۱۸ بودند تقریبا ماه رجب و ماه شعبان را در استقبال از ماه رمضان روزه می گرفتند هر چند که روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادی جرم بود. بارها اتفاق می افتاد که هنگام نماز دژخیمان بعثی به بچه ها حمله می کردند و جهت آنها را از قبله تغیر میدادند و نماز را بهم می زدند حتی یک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم . روزه گرفتن جرم سنگین تری بود بچه ها غذای ظهر را می گرفتند و در یک پلاستیک می ریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می زدند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می کردند و افطار میل می نمودند اگر موقع تفتیش از کسی غذا می گرفتند او را شکنجه میدادند. آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیانا در شب می دادند را بچه ها به عنوان افطار می خوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب می گذشت . خدا شاهد است امروز که ۱۵ سال از اسارت می گذرد به هنگام ماه مبارک رمضان همه نوع خوراکی با بهترین کیفیت در سفره هایمان یافت میشود ولی لذت افطار دوران اسارت را ندارد. به نظر من آن غذا غذای بهشتی بود و ما هنگام افطار واقعا ” حضور خدا را احساس می کردیم . دعای افطار با حال و هوای معنوی خاصی توسط بچه ها قرائت می شد هر چند پس از صرف افطاری تا افطار بعد هیچ خبری از خوراکی نبود ولی خیلی برایمان لذت بخش بود


 

اینستاگرام
زجر کشیدن شما را کسی نمیتواند درک کند فقط تا حدودی مردم احساس سختی شما را پیش خود به اندازه یک زندانی می پندارند ودوری از خانواده تا همینجا خلاصه میشود .....
اما از جانگذشتگی های شما شکنجه شدن های شما دوری از خانواده و وطن همه اینها جای تقدیر و تشکر دارد ............
الان انقدر مردم سر گرم زندگی روز مره خود شدن ورشادتهای شما را کمتر کسی فکر میکند .....برادران ایثار گر جانباز همیشه قدردان همه دردهای شما هستند وخداوند ایزد منان ان برادرانی که در اسارت به درجه رفیع شهادت نائل شدند را رحمت کند . مقامشان والا ست و ما هم تقدیری به اندازه شان ان عزیزان از خانواده های محترمشان را داریم---------------------------
فاش نیوز تشکر
بنام خدا
(زندگینامه مختصر یکی از شهدای والا مقام عملیات مقدس رمضان)
شهید « علی اکبر عابدی » فرزند غلامعلی در اول فروردین ماه سال 1337 در روستای طارق از توابع شهرستان نهبندان دیده به جهان گشود . علی اکبر پس از گذراندن دوران طفولیت ، راهی مدرسه شد و تا مقطع ششم ابتدایی در روستای زادگاهش ادامه تحصیل داد . بعد از آن به علت مشکلات مالی و البته علاقه اش به کارهای فنی ترک تحصیل کرد و با توجه به استعداد خویش به کار تعمیر یخچال و وسایل سرمازا روی آورد . علی اکبر که دوران جوانی اش با شروع نهضت امام خمینی (ره) و درخشش خورشید انقلاب مصادف بود ، در جلسات انقلابی حضور یافت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز فعالیت خود را در بسیج آغاز کرد . او یکی از بنیانگذاران سپاه ایرانشهر بود و در مبارزات متعددی علیه اشرار و ضد انقلاب حضور یافت . علی اکبر که در همان ایام ازدواج کرده بود ، با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه ایران به انگیزه دفاع از وطن خویش از طریق سپاه پاسداران ایرانشهر به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت . او در مدت 3 ماه حضور خود در جبهه شلمچه و در عملیات رمضان ، به عنوان آرپی چی زن حضور چشمگیر و فعالی داشت و همواره مردم را به دفاع از انقلاب و جنگ با کفار و یاری نمودن امام سفارش می کرد . سرانجام شهید علی اکبر عابدی در 24 تیر ماه سال 1361 در عملیات رمضان و در جبهه شلمچه بر اثر اصابت گلوله به پا و ترکش خمپاره به سرش ، در نبرد با دشمن متجاوز به فیض عظمای شهادت نائل آمد و جام وصال را سرکشید . پیکر پاک این شهید پس از انتقال به زادگاهش و تشییع با شکوه ، به آغوش خاک سپرده شد .
مجموعه : دين و معارف اسلامی/شهدا و ايثارگران
ارسال کننده: خراسان جنوبی
شهید « علی اکبر عابدی » فرزند غلامعلی در اول فروردین ماه سال 1337 در روستای طارق از توابع شهرستان نهبندان دیده به جهان گشود . علی اکبر پس از گذراندن دوران طفولیت ، راهی مدرسه شد و تا مقطع ششم ابتدایی در روستای زادگاهش ادامه تحصیل داد . بعد از آن به علت مشکلات مالی و البته علاقه اش به کارهای فنی ترک تحصیل کرد و با توجه به استعداد خویش به کار تعمیر یخچال و وسایل سرمازا روی آورد . علی اکبر که دوران جوانی اش با شروع نهضت امام خمینی (ره) و درخشش خورشید انقلاب مصادف بود ، در جلسات انقلابی حضور یافت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز فعالیت خود را در بسیج آغاز کرد . او یکی از بنیانگذاران سپاه ایرانشهر بود و در مبارزات متعددی علیه اشرار و ضد انقلاب حضور یافت . علی اکبر که در همان ایام ازدواج کرده بود ، با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه ایران به انگیزه دفاع از وطن خویش از طریق سپاه پاسداران ایرانشهر به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت . او در مدت 3 ماه حضور خود در جبهه شلمچه و در عملیات رمضان ، به عنوان آرپی چی زن حضور چشمگیر و فعالی داشت و همواره مردم را به دفاع از انقلاب و جنگ با کفار و یاری نمودن امام سفارش می کرد . سرانجام شهید علی اکبر عابدی در 24 تیر ماه سال 1361 در عملیات رمضان و در جبهه شلمچه بر اثر اصابت گلوله به پا و ترکش خمپاره به سرش ، در نبرد با دشمن متجاوز به فیض عظمای شهادت نائل آمد و جام وصال را سرکشید . پیکر پاک این شهید پس از انتقال به زادگاهش و تشییع با شکوه ، به آغوش خاک سپرده شد .
مجموعه : دين و معارف اسلامی/شهدا و ايثارگران
ارسال کننده: خراسان جنوبی
باسلام خدمت دوستان ازاده عزیزان فقط خودمان می دایم که اسارت یعنی چه مابایدقبول کنیم که اسارت یعنی دردورنج وشکنجه ودروری ازخانواده بقول دوستم میگفت ماکه مهمانی نیامده ایم ونبایدازدشمن بعثی بیشترازاین توقع داشته باشیم یادم هست دربیمارستان الرشیدبعثی هابازندانی های خودشان طوری رفتارمیکردنندکه مادلمان به حال انهامی سوخت دراردوگاه عنیریک سرگردبودبنام محمودی این سرگردبه مامی گفت اگرشمابدست مردم مابیفتیدپوست شمارامی کنندماباورنمیکردیم ولی الان که نیروهای داعش رامشاهده میکنیم متوجه میشویم ان سرگرددرست میگفت دوستان این قوم باحضرت علی وخاندانش چهاکردنندماکه جای خودداریم پس بایدخداراشکرکنیم که بدست داعشیهانیفتادیم واقعااین قوم داعش ازنسل یزیدومعاویه وشمرملعون وحرمله هستندمابایدبرای مردم مظلوم عراق وسوریه دعاکنیمتاخداقوم داعش رانابودکندازاده جانبازه 7392
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi