شناسه خبر : 35507
پنجشنبه 04 تير 1394 , 11:51
اشتراک گذاری در :
عکس روز

بلایی که شهید بهشتی بر سر منتظری آورد

بزرگواری آقای بهشتی بلایی به سر من آورد که هیچ چیز آن را جبران نمی کند. پرسیدم چطور ؟ گفت : من این همه به ایشان بد گفتم و اهانت کردم ولی در دفعه اولی که مرا دید مدتها مرا در آغوش خود گرفت و فشار داد و مرا بوسید

بلایی که آیت‌الله بهشتی بر سر محمد منتظری آورد
محسن رفیق دوست: شهید محمد منتظری با من رفیق بود . یک بار که به محل کار من برای جلسه ای آمدو دو سه اعتی با همدیگر صحبت کردیم به او گفتم شما در مورد آقای بهشتی اشتباه می کنی که این حرفها را این طرف و آن طرف می زنی ، اجازه بده با ایشان قرار ملاقاتی بگذارم و برویم با هم صحبت کنیم . ایشان هم به این ملاقات راضی شد. البته قطعاً افراد دیگری هم در نزدیک کردن شهید محمد منتظری و شهید بهشتی مؤثر بودند .
خدمت آقای بهشتی رسیدم و به ایشان عرض کردم محمد آقا می خواهند بیایند و با شما ملاقاتی داشه باشند . ایشان تا این جمله مرا شنید با لحن بسیار شیرینی فرمود :محمد خودمان؟ من فکر کردم ایشان منظور مرا متوجه نشده و حواسش به فرد دیگری رفته است . گفتم : منظور من محمد آقای منتظری است . گفت : بله ، من هم همین را می گویم . گفتند خوب فلان شب بیائید .
سه یا چهار روز مانده به واقعه هفتم تیر بود که برای جلسه ای خدمت ایشان رسیدم .ورود من درست مصادف با ختم جلسه بود و مرحوم شهید بهشتی به طرف اتاقش می رفت . من تا آقای محمد منتظری را دیدم که سر پله ها ایستاده بود او را در آغوش کشیدم . تا محمد آقا را بغل کردم شهید بهشتی که در حین حرکت متوجه حرکت من شده بود با صدای رسایی فرمود : یک بار دیگر هم از طرف من آقا محمد را ببوس و ادامه داد همان طور به شما گفتم محمد خودمونه و مسائل ما با همدیگر حل شد ، خیلی هم راحت حل شد و به نفع ایشان هم حل شد .

تا شهید محمد منتظری این عبارت شهید بهشتی را شنید زد زیر گریه . آمدیم پائین توی محوطه حیاط روی نیمکتهای کنار باغچه نشستیم . از او پرسیدم محمد آقا حالا نظرت چیست؟ پاسخ داد: بزرگواری آقای بهشتی بلایی به سر من آورد که هیچ چیز آن را جبران نمی کند. پرسیدم چطور ؟ گفت : من این همه به ایشان بد گفتم و اهانت کردم ولی در دفعه اولی که مرا دید مدتها مرا در آغوش خود گرفت و فشار داد و مرا بوسید و بعد سرش را جلو آورد و گفت :یک کلمه راجع به گذشته حرف نخواهی زد . از حالا به بعد را با هم صحبت می کنیم. هر چه خواستم بگویم در گذشته فلان جا چه گفتم و قضیه چه بود اصلاً اجازه نداد حرف بزنم

شهید منتظری در سال 1323 در نجف آباد اصفهان متولد شد.

شهیدمحمد منتظری پس از پایان تحصیلات ابتدایی، در سال 1337 وارد حوزه علمیه قم شد و با استعداد و حافظه قوی و تلاش بی وقفه خود به سرعت علوم اسلامی در سطح خارج فقه و اصول و فلسفه را در محضر اساتیدی مانند امام خمینی، آیت الله داماد، منتظری و مشکینی فرا گرفت و به مدارج عالی علوم اسلامی دست یافت .

در سال 1342 با آغاز فصل جدیدی در مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) شهید منتظری با سری پرشور به سرعت به دنبال رهبر و مرادش حرکت کرد و در تمامی صحنه های مبارزه از قیام و نهضت شکوهمند اسلامی دفاع می کرد و با شرکت فعال در تظاهرات اعتراض آمیز و پخش اعلامیه های امام و مراجع در قم و شهرستانها در خط سرخ شهادت حرکت می کرد و به پیش می رفت و تا پایان عمرش به حرکت در راستای ولایت فقیه ادامه داد.

با پشت سر گذاشتن آن همه تلاش و مبارزه در صبح روز اول فروردین ماه سال 45 در حرم مطهر حضرت معصومه توسط ساواک دستگیر شد .

ساواک انواع شکنجه های روحی و جسمی را به شهید محمد منتظری می داد، به این امید واهی که او را به حرف درآورد چرا که ساواک می دانست که محمد حامل اسرار مهمی است .

کارهای شهید منتظری در زندان ساواک ، علاوه بر مطالعه قرآن و حدیث و آشنایی کامل با مفاهیم اسلامی عبارت بود از مطالعه و فراگیری اقتصاد ، تکمیل زبان انگلیسی ، آشنایی بیشتر با مکتب ها و سازمانهای سیاسی و آموختن بیشتر مسائل اجتماعی . در همین دوره از زندان بود که محمد در اثر برخورد با افراد گوناگون و دیدن نقاط ضعف به این نتیجه رسید که بزرگترین اشکال کار مبارزین مذهبی ، نداشتن یک تشکیلات منسجم است ، لذا بخش دیگری از اوقات خود را صرف یافتن راه حلی برای آن کرد . بعدها که از زندان آزاد شد یک روز در جلسه ای دوستانه گفت ، بعضی شبها در زندان تا صبح در گوشه ای به تنهایی بیدار می ماندم و فکر می کردم که چگونه باید یک تشکیلات قوی و حساب شده اسلامی به وجود آورد تا جوانان مظلوم در دام گرگان شرق و غرب نیفتند

شهید منتظری سرانجام در سال 47 از زندان آزاد می شود و به ادامه گسترش خط فکری شکل یافته خود به شناسایی و ارزیابی افراد می پردازد .

وی در دوران ستمشاهی با مطرح کردن سلسله درسهای لزوم تأمین حکومت اسلامی در میان طلاب عملاً به مبارزه با رژیم طاغوت پرداخت

در سال 48 پس از سرمایه گذاری کلان صهیونیست ها در ایران محمد منتظری اعلامیه ای بر ضد این حرکت منتشر ساخت . سپس شهید منتظری به علت این که تحت تعقیب ساواک قرار داشت به پاکستان سفر کرد و در آنجا دوره جدیدی از فعالیت های خود را آغاز کرد .
در سال 52 بالاخره به عراق سفر کرد و حضور حضرت امام رسید و در آنجا به ادامه مبارزه پرداخت . پس از آن شهید منتظری به چند کشور اروپایی سفر کرد و در آنجا نیز مبارزات خود را تکمیل نمود .
سرانجام شهید محمد منتظری در دی ماه سال 57 به ایران بازگشت و در سازماندهی مراسم استقبال از رهبر و مرادش فعالانه شرکت کرد .
شهید منتظری به همراه یاران خود اصلی ترین نقش را در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیته انقلاب اسلامی داشت .
شهید منتظری همچنین در افشاگری برخی چهره های ضد انقلاب داخلی نظیر بنی صدر و … نقش بسزایی ایفا کرد و سرانجام در هنگام حضور در یکی از جلسات مهم تصمیم گیری درباره امور مملکتی در هفتم تیرماه 1360 به به دست منافقین کوردل در حادثه حزب جمهوری به درجه رفیع شهادت نائل گشت .

روحش شاد و یادش گرامی باد.

پایان
یه روز سوار ماشینش شده بودم همه ی پنجره هارو داده بود بالا،گفتم: چرا همه شیشه ها رو بالا کشیدی؟! گفت: اینجا ترافیکه،مردم مرتب به هم دری وری میگن،نمیتونم تحمل کنم ببینم مردم اینجوری به هم نامهربونی میکنن!

 

اینستاگرام
سلام ممنون از خاطره زیبا روح هردو بزرگوار شاو و متنعم خوان رحمت واسعه الهی
کاش قدری در زدن تیتر دقت و ظرافت به خرج می دادید
هر دو شهیدند که شما لقب یک نفر راحذف کردید
بعد کاش به جای بلا از کلمه درس اخلاق استفاده می کردید
راستی از حاج محسن سراغ اخوی ۱۲۴ مبلیاردی شون را بگیرید کجان ؟
هنوز فروشگاه زندان را می چرخونن ؟
یا تجارتی بالاتر و والاتر می کنند؟!
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi