شنبه 13 تير 1394 , 09:11
آقای انصاری شما آمدید...!
درمانده - آقای انصاری میدانید بعد آمدن سفر یک روز شما به یزد.عکس العمل مدیر و معاونینش چه بوده است نتایج این سفر و دست آوردهای آن را میدانید آیا میدانید چرا خواستند تا سفرتان ۱۵ روز به عقب بیندازید؟
آیا میدانید نزدیک به دو سال پرسنل بخصوص آنان که وضعیت استخدامی شان درست نشده چند بار تهدید به اخراج و بیکاری شده اند؟
آیا میدانید در زمانی که بازرسان در یزد بودند دست اندر کاران همانگونه که دوشادوش شما در همه جا حضور داشتند همراه بازرسان نیز بودند و کمتر کسی می توانست آزادانه با آنها صحبت کند؟
برادر گرامی جناب آقای انصاری شما آمدید و گوشه ای ازمسائل و مشکلات را دیدید و شنیدید و دستور رفع و رجوع آن را دادید ولی نتیجه اش آن بود که این روزها عده ای با آن درگیرند؛ عده ای که چند سالی است به امید استخدامند تا بتوانند آینده ای را برای خود تامین و تضمین کنند، کسانی که اگر الان در بنیاد نبودند شاید مانند سایر همسالان و افراد مشابه خود در جایی مطمئن و فارغ از تحقیر و جسارت مشغول خدمت بودند.
به خدا ظلم است که چند سالی از عمرمان را در این اداره گذرانده ایم و فرصت های شغلی زیادی را از دست داده ایم چنین بلاتکلیف بمانیم و عده ای هنوز از راه نرسیده وضیعت خدمت آنها تنها بخاطر روابط نه بر اساس ضوابط روشن و مشخص شده است. نمی خواهیم بگوئیم چرا آنها استخدام شده اند نه، می گوئیم نگذارید ما بیشتر ازاین دیگر خجالت خانواده هایمان را بکشیم.
از پله ها که پایین می آمد مگسای دور شیرینی می خواستند مستقیم ببرنش بیرون ... اما خدایی بازرسه حواسش به من بود که در مقابلش به دیوار تکیه داده بودم و نگاه می کردم ببینم عکس العملش چیه ؟ اومد طرفم ... ولی این بار گفت بریم یه جایی بشینیم ... بردمش تو اتاق. حالا دور تا دور من پر و من یه نفر زبون دراز!! قول داده بودم یه سوال بپرسم و پرسیدم ...
بازرس متعجب بعد کلی توضیح و سوال از دورو بریا به من گفت ... من تا فردا اینجام همه این مسائلو بنویس بده دست مدیریت به من می رسونه ... نزدیک بود سکته کنم اما من به رو خودم نیاوردم و چشم قرائی گفتم اما تو دلم گفتم آره جون عمت !! « عمه ها منو ببخشن » بازرس رفت ... و می دانم چه حق ماموریتی هم گرفت ... نوش جونش اگه امثال ما بذاریم به خوشی از گلوش پایین بره !
این کار من باعث شد تا ۴سال بایکوت بایکوت بشم ... اما خدا با ماس اصلا خدا واسه ماس ... بعد چهار سال مدیره ..... ولش کن الان که حالام خوبه ... امیدوارم در این فرصت کوتاه باقیمانده واقعا خدمتگزار شما باشم ... ان الله مع الصابرین ... ان الله مع المتقین ... ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم .... انا فتحنا لک فتح مبینا ... خدا منو از نیکوکاران قرار بده به حق حرمت جانبازان و ایثارگران علی الخصوص فاش نیوزی ها
اکنون که مرکز مجوز تغییر وضعیت این 22 پرسنل را صادره کرده است تا پیمانی شوند این مدیر با کمال ... افرادی جدید را به کار گرفته است که بعضا" از آشنایان و دوستان خود او یا تیمش هستند تا این افراد بدون هیچ گونه سابقه کاری و در همین ابتدا بصورت پیمانی رسمی مشغول به کار بشوند.
مگر اینجا بنیاد شهید و امور ایثارگران نیست و نباید از حق و حقوق ایثارگران دفاع شود؟ حال با این ظلم مدیر چه کسی قرار است حقاق حق کند و حق این تعداد ایثارگر (فرزند جانباز. خواهر شهید) که نزدیک به 12 سال است در بنیاد کار می کند دفاع کرد و نگذارد به آنان ظلم شود. شما را به خدا این درست است؟ آیا این ظلم نیست؟ به کجا برویم و شکایت کنیم که صدای ما را بشنوند؟
این آب از سرچشمه گل آلود است !