شناسه خبر : 35877
پنجشنبه 18 تير 1394 , 12:26
اشتراک گذاری در :
عکس روز

ستیزه جویی خوارج با امیرالمومنین

 فرستنده سید مرتضی جانباز و فرزند شهید- به خانواده های شهدا و جانبازان و عزیزان فاش نیوز عزیزم
 عالم محضر خدا است در محضر خدا گناه نکنیم. این  سخن از امام خمینی عزیزم بار ها شنیدم
از دل جنگ صفّین, دسته ای برآمدند که در تاریخ به خوارج یا حروریّه شهرت یافتند. اینان پس از جریان حکمیّت سربرآوردند و در اعتراض به امام علی(ع) گفتند:
(حکّمت الرجال فی دین الله والله تعالی یقول, ان الحکم الا للّه.)58
تو در دین خدا مردان را داور نهادی, درحالی که خداوند می گوید: تنها حکم از آن خداست.
جمع ناسازگاران, خرده گیران و فتنه انگیزان افزون شد و در میان مسلمانان تفرقه و فتنه افکندند و چیزی نگذشت که پرچم مخالفت برافراشتند و به هنگام بازگشت از صفّین در حروراء ماندند و به خون ریزی و راهزنی پرداختند. هر چند امام(ع) با آنان به گفت وگو نشست و حق را برایشان بیان کرد, و عده زیادی را بازگرداند و به سوی خود کشید; امّا گروهی دیگر ثابت قدم به نهروان رفتند و عبداللّه بن خبّاب بن ارتّ را کشتند. بدین سبب گفته اند:
(آنان نظر عبداللّه را درباره امام علی(ع) پرسیدند, او گفت: علی امیرالمؤمنین و امام المسلمین است. از این پاسخ به خشم آمده, او و همسرش را, که باردار بود, به قتل رساندند. همچنین در طول راه به هر کسی بر می خوردند, رأی او را درباره حکمیّت سؤال می کردند, اگر با آنها موافق نبود, او را می کشتند.)59
بدین سبب امام به سوی آنان لشکر کشید. بیشترشان از جمله ذوالثدیه که رهبری آنان را به عهده داشت, کشته شدند (در سال 38).60
پیامبر(ص) ظهور خوارج را از پیش بیان کرده بود:
(یخرج فی آخر الزمان, قوم من امّتی احداث الاسنان, سفهاء الاحلام, یقولون من قول خیر البریّه. یقرءون القرآن, لایجاوز حناجرهم یمرقون من الدین کما یمرق السهم من الرّمیه….)61
دسته ای به روش گفتار انسانهای نیک سخن می گویند و قرآن می خوانند امّا از حنجره های آنان در نمی گذرد, از دین خارج می شوند, چنانکه تیر از کمان بیرون می رود.
درروایتی دیگر از پیامبر(ص) در اشاره به ذوالثدیه آمده است:
(وی را یارانی است که هر یک از شما, نماز و روزه اش را در مقابل آنان کوچک می شمارد, و اینان چون تیر از کمان, از دین بیرون می روند و رهبرشان مردی است که یکی از دو سینه اش, چون پستان زنان برآمده است.)62
خوارج, افرادی به ظاهر دین دار و قرآن دان, متعصب و خشک بودند. به همین جهت وقتی امام, عبدالله بن عباس را برای مجادله با آنان می فرستد, سفارش می کند که با آنان به قرآن تمسک نکند چون قرآن به معانی و وجوه گوناگونی درخور حمل است و هر چه گفته شود, چیزی خواهند گفت. پس باید با آنان به سنت احتجاج شود, تا راه گریزی نیابند.
(لاتخاصمهم بالقرآن, فان القرآن حمّال ذو وجوه, تقولون ویقولون ولکن حاججهم بالسنّة فانّهم لن یجدوا عنها محیصاً.)63
به قرآن بر آنان حجت میاور, که قرآن تاب معنیهای گونه گون دارد. تو چیزی از آیه ای می گویی, و خصم تو, چیزی از آیه دیگر. لیکن به سنت با آنان گفت وگو کن که ایشان را راهی نبود, جز پذیرفتن آن.
اشکالهای خوارج به علی(ع):
1. چرا امام برخلاف قرآن! به داوری انسانها تن داد, در حالی که صریح آیه قرآن64, به نفی آن نظر دارد.
امام(ع) در پاسخ به آنان دو پاسخ می گوید, نقضی و حلّی:
الف. آنچه شما از آیه برداشت کرده اید, خلاف مقصود قرآن است. کلامی که بدان استناد می جویید, حق است, امّا اراده ای که از آن دارید, خطا و باطل است. آری حکمی جز حکم خداوند نیست و کسی این سخن را انکار نمی کند, ولی آنچه خوارج می گویند, آن است که امارتی جز برای خدا نیست. امام در ادامه می گوید:
(وانّه لابدّ للنّاس من امیر برٍّ او فاجر, یعمل فی امرته المؤمن ویستمتع فیها الکافر.)65
جایی که مردم را حاکمی باید, نیکوکردار, یا تبه کار, تا درحکومت او مرد با ایمان, کار خویش کند و کافر, بهره خود برد.
بنابراین, مراد آیه, غیر چیزی است که خوارج آن را اراده کرده اند.
ب. این که پذیرش حکمیّت به اصرار خود شما بود.
(فانّا نذیر لکم ان تصبحوا صرعی باثناء هذا النّهر, وباهضام هذا الغائط, علی غیر بیّنة من ربّکم ولا سلطان مبین معکم. قد طوّحت بکم الدّار واحتبلکم المقدار وقد کنت نهیتکم عن هذه الحکومة فابیتم علی اباء المخالفین المنابذین, حتّی صرفت رأیی الی هواکم وانتم معاشر اخفّاء الهام, سفهاء الاحلام ولم آت لااباکم, بجرا ولا اردت لکم ضرّاً.)66
شما را از آن می ترسانم که کُشته در کرانه این رود, افتاده باشید, و در پست و بلندیهای این مغاک افکنده. نه برهانی روشن از پروردگار داشته باشید, و نه حجتی آشکار, آواره خانه و دیار, و به دام قضاگرفتار.
شما را از کار حَکَمیّت, بازداشتم, و سرباز زدید. با من در افتادید و مخالفت ورزیدید. چندان که رأی خود را در کار هوای شما کردم. شما ای سبکسران, ای بی خردان نادان, ای ناکسان! من نه بلایی برای شما آوردم و نه زیانی برایتان خواستم.
امام در این پاسخ خشم آلود و اندوهگینانه, نشان می دهد که آنچه رخ داد, بیش تر خواسته خود آنان بود, نه تصمیم گیری شخصی تا سزاوار بازخواست و تندی باشد. هر چند هیچ یک از این دو پاسخ در خوارج کارگر نیفتاد.
2. اشکال دیگر خوارج. امام, تن در دادن ایشان به حذف لقب امیرالمؤمنین! با این توضیح که چون زمان نگارش پیمان رسیده بود, دو طرف از مقدم داشتن نام علی یا نامیدن او به امیرالمؤمنین, به نزاع برخاستند و سرانجام, با میانجی گری خود امام, قضیه پایان یافت.67 خوارج در بهانه های خویش, این نکته را گنجاندند که چرا آن حضرت به حذف لقب خویش رضایت داد؟ امام در پاسخ به آنها, به عمل پیامبر(ص) در حدیبیّه اشاره کرد که آن حضرت در اعتراض نماینده قریش, فرمود: تا نام و پدرش را بی هیچ لقب بنگارند, بدین گونه, امام پیروی خویش را نشان داد.68
3. اشکال مهم دیگری که بر حضرت وارد ساختند, آن بود که چرا با پذیرش حکمیّت وصایت خویش را انکار کرده است. یعنی اگر وصی بود, نمی بایست با تن دادن به داوری, وصیت را تباه سازد! امام, به این نکته نیز پاسخ گفت و به آنان فهماند که اگر دست از وصایت و همراهی او بردارند, خود مرتکب خطا و گناه شد ه اند, نه علی(ع).69
4. بلاذری از اشکال چهارمی, سخن به میان می آورد وی می گوید: خوارج از عمل امام پس از پیروزی بر ناکثین (جمل) نیز پرسش داشتند که چرا آن حضرت غنایم آنان را تقسیم نکرد؟ اگر اهل جمل, مسلمان بودند; چرا با آنان جنگید و اگر جنگیدن با آنان روا بود, چرا گرفتن اموالشان حلال نبود؟70
با این بهانه ها, حرکت و شورش غیرانسانی خود را موجه نشان می دادند که امام(ع) به ناچار به سرکوبی آنان پرداخت, هر چند به دیگران سفارش کرد که پس از او, خوارج را نکشند, چرا که آنان دچار گمراهی در شناخت حق اند.71


ستیزه جویی خوارج از آنچه بیان شد به دست می آید. شاید بتوان مهم ترین انگیزه آنان را از سخنان خود آنان و بویژه از استدلال ابن ملجم مرادی برای انگیختن شبیب بن بجره به قتل امام(ع) جست وجو کرد.
1. سطحی نگری و جهل به ژرفای دین: خوارج را در تاریخ, انسان هایی اهل دین و دیانت شناسانده اند, امّا دیندارانی که بینش لازم را نداشتند. همین امر آنان را به دشمنی با علی(ع) کشاند, آگاهی و شناخت ژرف و ناکران پیدای او از دین و قرآن, زبانزد همگان بود. امام(ع) وقتی فردی خارجی را در عبادت می بیند, می فرماید:
(نوم علی یقین خیر من صلاة فی شک.)72
به یقین خفتن بِه که با  عزیزم  اقای حسین مرعشی  اگر در فتنه اسلام انقلاب شکست می دادید الان که رهبری وجود نداشت شما بگوید ما پشتوانه رهبری را از دست دادیم  ان زمان که خیابان ها را جولان گاه گرگ ها کرده بودید نه رو عاشورا می شناختید نه مسجد نه تکایا همه جا را اتش می زدید قلب ولایت خون و قلب یوسف زهرا با تیر می زدید  الان نزدیکی انتخابات بللبل زبانی می کنید خوارج مکر را خیلی خوب می دانند ولی خدای عزیزم از همه دلها خبر دارد

 

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi