شناسه خبر : 36271
یکشنبه 04 مرداد 1394 , 11:59
اشتراک گذاری در :
عکس روز

نذار برم زندون حاجی!

حاجی! عباسو در بیار ، وگرنه بفهمن دخترمو طلاق میدن !! خوب حالا عباس کجاست ؟؟!!

م.ر.ک.جانباز- میخوام از غریبی بچه ها یه اتفاق رو بگم.

گوشیم زنگ خورد ... بله ؟ 

سلام حاجی

.. سلام . . شما ؟

عباس !

عباس ؟

آره عباس ؛ عباس ؛ عباس ؛؛؛ مملی ؛؛؛ به گوشم ..

آهان ؛؛ چطوری عباس جان حالت خوبه ؟

آره حاجی ..میتونی یه سر بیای دادسرای ... .. !!!!

چرا عباس جان چی شده ؟

حاجی میتونی بیای ؟

آره ... میتونم !!!

پس الان بیا. دسته چکتم بیار ...

باشه !!!

پانزده دقیقه بعد توی دادسرا ...

خانم عباسو دیدم .بعد سلام و احوال پرسی با گریه گفت:

حاجی عباسو در بیار وگرنه بفهمن دخترمو طلاق میدن !!

خوب ؛؛ حالا عباس کجاست ؟؟

توی بازداشتگاه دادسراست ...

واسه چی ؟

برو از خودش بپرس من روم نمیشه !!!

رفتم بازداشتگاه ...

جلوی یه در آهنی حفاظ کشیده ...

... حاجی اومدی؟ دردت بخوره توسرم. منو در بیار وگرنه آبروم توی محله میره ...

خوب ... چی شده ؟ شاکیت کیه ؟ اصلآ تو چرا اینجایی ؟ از  ... پنج میلیون نزول کردم تا جهیزیه دخترمو کامل کنم ! دیروز عروسی کرد رفت خونه بخت ... این یارو هم اومد گفت چند ماهه نزولت عقب افتاده اصل و فرع پولو بده !! گفتم ندارم. قرض می گیرم نزولتو بهت میدم ولی صبر نکرد و دیروز بعدازظهر جلبم کردو افتادم بازداشت ... حاجی اگه برم پیش قاضی یه راست میرم زندون ... فک و فامیلای دامادم میفهمن دیگه آبرو واسه منو دخترم نمی مونه !!! یه کاری واسم بکن !!

... باشه شاکیت کجاست ؟

با وکیلش توی راهرو روی صندلی نشستن ... تورو جدت قسمت میدم حاجی نذار برم اون تو ...

باشه !!

... با خانم عباس رفتم توی راهرو. طرفو نشونم دادو گفت : حاجی من میترسم باهاش روبرو بشم. تو رو جدت عباسو نجات بده !!!

رو چشم آبجی ؛؛؛؛

رفتم جلو .... دیدم یه آدم صد و پنجاه سانتی با یه شکم پرنزول مثل یه توپ گرد رو صندلی نشسته ... نه پاش به زمین رسیده نه سرش از پشتی صندلی بالا زده ..

گفتم آقا شما شاکی عباس هستید؟ 

آره ! هشت و دویست بهم بدهکاره ولی بیست تومن سفته و بیست تومن چک ازش دارم ؛؛ شما کیش هستین ؟؟؟

گفتم آقا پولتو میخوای یا ...؟

آره همین الان هشت و دویست بدی ... منم سفته وچکشو میدم و رضایت میدم.

گفتم این آقا وکیلته ؟

آره میخوای باایشون صحبت کن !!!

وکیله آدم باشرفی بود. منو کشید کنارو گفت این بابانزول خوره. باکشم نیست روزی چند نفرو میفرسته زندون ... پولشو بده رفیقتو سریع آزاد کن وگرنه این بابا تا آخر تمام سفته وچکو نقد میکنه ... والله آدم لجنیه ...

باشه .. باشه ... آخرش چقدر بدم که خدارو خوش بیاد ؟

ای بابا این یارو خدارو نمیشناسه ... هشت ونیم بهش بده، سفته وچک عباسو خلاص کن .

خلاصه یک چک روز به اون مبلغ کشیدم و رضایت شاکی عباسو گرفتم و اومدیم بیرون ...

زار زار عباس و خانمش گریه میکردن ...

گفتم عباس جان! تو که بهتر ازمن میدونی نزول حکمش چیه؟ پس چرا ؟؟

حاجی هرجا رفتم نه وام دادن و نه تونستم قرض بگیرم ... خدایش حقوقمم با وام در رفته ششصد و بیست تومنه .. موندم باهاش کرایه خونه بدم ؟... شکم بچه هامو سیرکنم ؟... خرج دوا درمون خودم و زنم بدم .... جهیزیه سه تا دخترمو تهیه کنم .... لباس واسه پسرا و دخترا بخرم .... نمی دونم حاجی! نمی دونم! ... دارم دیونه میشم ...

 پامم که میدونی تو عملیات کربلای پنج از زانو به بالا قطع شد ... کسی دیگه به من اعتماد نمیکنه ماشینشو بده من تا تومنی کار کنم و یه درصدی من بگیرم یه درصدی اون .... تازه اگه پیدا بشه توی گواهینامم قید شده رانندگی با دنده اتوماتیک. اگه افسر بگیردم منو ماشین و باهم یه سال میخوابونه ... موندم حاجی .... بابا گیرم حاجی .... آرزوی مرگ دارم واسه خودم ....
 حاجی جون! پولتو نمیتونم یه جا بهت بدم. هر ماه یارانه ام واریز شد قسطی می ریزم تو کارتت...شرمنده ام بخدا ندارم ...

میدونم عباس جون میدونم .... هر چی تو بگی .... فقط مأیوس نشو .... واسه خودتم آرزوی مرگ نکن. تو هنوز پنچ تابچه دیگه ات هم باید سر و سامون بدی و بالاسر نوه هات باشی ... ولی ازت خواهش می کنم نزول دیگه نگیر و با نزول خورا شب نشینی توی جهنم واسه خودت راه ننداز...

خداحافظ دوست رزمنده هفتادو دو ماه جبهه رفته و جانباز پنجاه درصد من ....!

با خودم گفتم عباس جان قربون اسمت بشم دستمونو بگیر...

عباس جان قربون دست بردیدت بشم نظری به ما کن.

والسلام

اینستاگرام
برادر هر وقت کمک خواستی رو این نوکرتم حساب کن ...
این مطلب پر از عباس چی رو می خواست بگه من که نفهمیدم جسارت نشه سه تا دختر داره با خانومش میشن چهار تا ی دار قالی بزنن و تابلو فرش ببافند در ماه چقدر کاسبن تازه سرمایه هم نمیخواد و صاحب کار در ازای تعداد گره ها پول میده مواد و مصالح هم از خودشه یا خیاطی و بافندگی کارکنند بعضی ها چقدر دلشون میخواد راحت زندگی کنند فکر می کنند حالا که جانباز ان نباید دست به تلاش و فعالیت بزنن ما آلان صبح تا شب همه ی اعضای خانواده داریم کارمی کنیم و توکلمون هم به خداست به یاد داشته باشید از تو حرکت از خدا برکت موفق باشید .
ایا این عدالت مسئولین با خانواده برند گردش دنیا بکنند و مهدی هاشمی به جای زندان چند روز پیش بره با خانوادهدر شمال خوش گذرانی فرزند جانباز دختر جانباز قالی ببافد چشماش کور شود مه پدرش رفته جنگ پاش از دست داده نمی تونه کار کند شما این می خواهید عدالت شما این عزیزم هر کس در جبهه جانباز شد سرش ببرید اسمش شهید بزارید تا شما بنیاد میز مقام داشته باشید بترسد از خشم خدا دامن همه تون خواهد گرفت
طبق مشاهدات خبرنگار دانا، مهدی هاشمی به همراه خانواده خود از چند روز گذشته به شهر چالوس سفر کرده و در آنجا اقامت داشته است.

در حالی که ادعا می شد با اتمام ماه مبارک رمضان مهدی هاشمی برای اجرای حکم خود به زندان می‌رود، در حال حاضر ماه رمضان هم به اتمام رسیده و 1031 روز از شروع محاکمه مهدی هاشمه گذشته است اما همچنان انتظارها برای اجرای حکم وی وجود داشته و امید است دستگاه قضایی هرچه سریعتر این حکم را اجرا کند.

/راه دانا
زنگی این گونه جانبازان می بینم انها که می گویند به تو چه چرا از جانبازان دفاع می کنی از زندگی سیر می شوم کوه اب می شود خجل زده می شود مسئولین ما وبنیاد جانبازان مویشان تکان نمی خورد اقای من یوسف زهرا شما شاهد باش من همیشه از برادران جانبازم و خانواده شهدا دفاع کردم حاظرم نوکری تک تکشون بکنم چون هم درد جانبازی کشیدم هم فرزند شهیدی من از دل این عزیزان باخبرم به خدای قصم نه ریا می کنم خداوندا قصم میدهم به پهلوی شکسته مادرم فاطمه زهرا برادرم اقای قبادی را شفا بده هر چه زودتر از بیمارستان به خانه اش بر گرده و خدا وندا قصم می دهم بهاحترام دندان شکسته جدم رسول خدابرادران جانبازم وخانواده شهدا را انقدر مال دنیا بده و اقبت بخیر شان کن برخی مسئولین بنیاد بیایند از جانبازان خانواده شهدا گدای کنند خدای عزیزم همه چیز توی عالم ملکوت دست تو می توانی گدا را شاه کنی شاه گدا کنی امین
جناب اقایی که نامت را ننوشتی ونمی دانم چرا بی نام واارد فاش می شوید ......
البته من کار به این داستان ندارم فقط می خواهم جهت اینکه فرمودید هرکس که جانباز است چرا نباید دست بکار بزند جوابت را بدهم ....................
اری همین طور است هرکس که جانباز است و نا توانی دارد نباید دست بکار بزند اصلا چرا باید کار کند . ان برادر جانباز به اندازه توانش در جبهه زحمت کشیده است و الان نوبت شماست که کار کنید و ان ایثارگر جانباز بخورد و استراحت کند ....
چون زمانی که تو نوعی از ترس دشمن پشت چادر مادرت پنهان شده بودی که اسیبی به بدن مبارکت نخورد ان برادر زیر اتش خمپاره . موشک . کاتیو شا . تیر بار . و بمبارانهای هواپیماهای دشمن . بمب شیمیایی .وووووبا مرگ دست وپنچه نرم میکرد تا دشمن بحثی نتواند به شما و خانواده شما اسیبی وارد کند ......
و الان هم ان برادر جانباز اگر توانایی تولید و یا کار فنی را ندارد ..
باید تو کار کنی و برادرجانباز هم با خیال راحت استراحت و استفاده کند ......
تمام این حرفهای شما مسببش دولت و بنیاد است چون باید از اول فرهنگ احترام به جانباز را به مردم اموزش میداد ند که حا لا پس از 35 سال از گذشت جنگ افرادی مثل تو معترض نباشند و باید با اشتیاق کار کنی تا جانبازان هم خیلی راحتتر از اونی که تو فکرش را می کنی زندگی کنند ...........
ارامش و امنیت کشور باید اولتر از همه شامل خانواده ایثارگران .خانواده معزز شهدا . ازاده ها . مفقودین . وجانبازان باشد ......
بله دوست عزیز شما انقدر بی خیال و بی تعصب بودی که برایت وجود دشمن در خاک کشور عزیزمان ایران هیچ تاثیری تداشته باشد ............
اما ایثارگران با غیرت با گذشتن از جان و مالشان به جبهه ها هجوم اوردند و جلوی متجاوزین را گرفتند .....
اینجاست که میگویند جانبازان ولی نعمتان این مملکتند اما تا الان در عمل اینگونه نبوده است امیدوارم که این اتفاق لحاظ شود و همه مردم بدانند برای اسایشی که دارند مدیون این دلاور مردانند ........
اگر متوجه شدی پس باید شما خیاطی و بافندگی کنی و جانباز محترم هم راست راست راه برود و استراحت کند که البته اینطوری نیست اما باید اینطور می بود ......
برای جانبازان هر زمان که میخواهید سخن بگوئید خیلی با احترام و با دقت که در شان یک داور باشد سخن بگوئید ......
فاش نیوز تشکر
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi