04 ارديبهشت 1403 / ۱۴ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 36674
پنجشنبه 22 مرداد 1394 , 12:52
پنجشنبه 22 مرداد 1394 , 12:52
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ولی فقیه عروةالوثقی و رمز پیروزی
امانالله دهقان فرد
صد رحمت به توپ میرزا آقاسی!
حسین شریعتمداری
۴۰ دستاورد عملیات تاریخی «وعده صادق»
ابراهیم کارخانهای
وعده صادق، سقوط اسرائیل و حکومت های وابسته
امانالله دهقان فرد
باید جریان داشته باشیم!
علیرضا رجایی
تفکر انقلابی و روحیه جهادی اساس تفکر بچه های انقلاب است
داریوش بهمن یار
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
مداحی میثم مطیعی به مناسبت اربعین شهدای غواص
بهمناسبت اربعین ۱۷۵ شهید غواص و خطشکن و همچنین تشییع شهدای تازهتفحصشده، صوت مداحی میثم مطیعی با سرودهای از میلاد عرفانپور منتشر میشود.
بازگشت پیکر 175 شهید غواص دوران دفاع مقدس به کشور با همراهی اهالی فرهنگ مواجه بود؛ همراهی از جنس دلنوشته، سروده و یاد و خاطره.
همزمان با تشییع پیکر پاک این شهدا در سالروز شهادت امام صادق(ع) در شهرهای مختلف کشور، تعدادی از شاعران جدیدترین سرودههای خود را به مقام این شهدا تقدیم و زبان را معطر به نام و یاد این بزرگواران کردند. سروده ذیل از میلاد عرفانپور، از شاعران جوان کشور، است که در رثای شهدای گمنام سروده شده و توسط میثم مطیعی نیز در هیئت میثاق با شهدای دانشگاه امام صادق(ع) قرائت شده است.
بازنشر این سروده بهمناسبت استقبال از پیکر پاک شهدای تازهتفحص شده از سوی خبرگزاری تسنیم انجام شده است:
بهسیل اشک باید شست راه کاروانها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد
غم ابرو کمانها مینوازد قد کمانها را
نه پیراهن به تن مانده، نه بوی پیرهن مانده
امان از این چنین داغی که میبرّد امانها را
امان از این چنین سوزی که در داغ عزیزان است
امان از این چنین داغی که میبرد امانها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشانها را
بهدنبال جوان خوشقد و بالای خود بودند
همانانی که با خود میبرند این استخوانها را
خبر دادند یوسفها به کنعان بازمیگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
اگر دریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را؟
بهروی شانه لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه مردم نگیرد این تکانها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد
غم ابرو کمانها مینوازد قد کمانها را
نه پیراهن به تن مانده، نه بوی پیرهن مانده
امان از این چنین داغی که میبرّد امانها را
امان از این چنین سوزی که در داغ عزیزان است
امان از این چنین داغی که میبرد امانها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشانها را
بهدنبال جوان خوشقد و بالای خود بودند
همانانی که با خود میبرند این استخوانها را
خبر دادند یوسفها به کنعان بازمیگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
اگر دریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را؟
بهروی شانه لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه مردم نگیرد این تکانها را
صوت قرائت بخشهایی از این سروده توسط مطیعی به این شرح است:
منبع: مشرق
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب