06 ارديبهشت 1403 / ۱۶ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 37056
پنجشنبه 05 شهريور 1394 , 09:28
پنجشنبه 05 شهريور 1394 , 09:28
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
فاصله ما تا جهنم تروریستها!
میلاد رضایی
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
جعفر بلوری
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ولی فقیه عروةالوثقی و رمز پیروزی
امانالله دهقان فرد
صد رحمت به توپ میرزا آقاسی!
حسین شریعتمداری
۴۰ دستاورد عملیات تاریخی «وعده صادق»
ابراهیم کارخانهای
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
به یاد امام رضا(ع) به نام ابوالفضل!
نوروز آن سال با شب ولادت آقا امام رضا(ع) مصادف شده بود.
در سنگر بچه های لشکر 31 عاشورا جشن گرفته بودند. آخر مراسم، نوبت من شد که بخوانم. نمی دانم چرا دلم دامن گیر آقا قمر بنی هاشم (ع) شد. عرض کردم:«ارباب! شما مزه ی شرمندگی رو چشیدید، نگذارید ما شرمنده ی خانواده شهدا شویم.» فردا صبح از بچه ها پرسیدم: «رمز امروز به نام کی باشد؟» فکر می کردم چون روز ولادت امام رضا(ع) بود، همه می گویند «امام رضا(ع)». اما حاج آقا گنجی گفت: «یا اباالفضل».
گفتم: «امروز روز ولادت امام رضا(ع) است». گفت: «دیشب به آقا اباالفضل(ع) متوسل شدیم. امروز هم به نام ایشان می رویم، عیدی را از دست آقا بگیریم.» نخستین شهید پس از چند دقیقه پیدا شد. بسیار خوشحال شدیم. نام شهید هم روی کارت شناسایی و هم روی وصیت نامه ای که شب عملیات نوشته بود، حک شده بود: «شهید ابوالفضل خدایار، گردان امام محمد باقر، گروهان حبیب، از کاشان.» بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرکت امروز و نام این شهید، با هم یکی شده است. نمی دانم چرا به زبانم جاری شد که اگر نام شهید بعدی هم ابوالفضل بود، اینجا گوشه ای از حرم آقا است. .......داشتم زمین را می کندم که دیدم حاج آقا گنجی و یکی دیگر از بچه های سرباز، داخل گودال پریدند. از بیل مکانیکی پیاده شدم. خیلی عجیب بود. یک دست شهید از مچ قطع شده بود. آبی زلال هم از حفره ی خاکریز بیرون می ریخت. گفتم حتماً آب از قمقمه شهید است؛ اما قمقمه ی شهید که کنارش پیکرش بود خشک خشک بود. نفهمیدم آب از کجا بود که با پیدا شدن پیکر، قطع شد. وقتی پلاک شهید را دیدیم، دیگر دنبال آب نبودیم «شهید ابوالفضل ابوالفضلی،گردان امام محمد باقر(ع)،گروهان حبیب، از کاشان.....هر کجا نام تو آید به زبان ها حرم است.
در سنگر بچه های لشکر 31 عاشورا جشن گرفته بودند. آخر مراسم، نوبت من شد که بخوانم. نمی دانم چرا دلم دامن گیر آقا قمر بنی هاشم (ع) شد. عرض کردم:«ارباب! شما مزه ی شرمندگی رو چشیدید، نگذارید ما شرمنده ی خانواده شهدا شویم.» فردا صبح از بچه ها پرسیدم: «رمز امروز به نام کی باشد؟» فکر می کردم چون روز ولادت امام رضا(ع) بود، همه می گویند «امام رضا(ع)». اما حاج آقا گنجی گفت: «یا اباالفضل».
گفتم: «امروز روز ولادت امام رضا(ع) است». گفت: «دیشب به آقا اباالفضل(ع) متوسل شدیم. امروز هم به نام ایشان می رویم، عیدی را از دست آقا بگیریم.» نخستین شهید پس از چند دقیقه پیدا شد. بسیار خوشحال شدیم. نام شهید هم روی کارت شناسایی و هم روی وصیت نامه ای که شب عملیات نوشته بود، حک شده بود: «شهید ابوالفضل خدایار، گردان امام محمد باقر، گروهان حبیب، از کاشان.» بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرکت امروز و نام این شهید، با هم یکی شده است. نمی دانم چرا به زبانم جاری شد که اگر نام شهید بعدی هم ابوالفضل بود، اینجا گوشه ای از حرم آقا است. .......داشتم زمین را می کندم که دیدم حاج آقا گنجی و یکی دیگر از بچه های سرباز، داخل گودال پریدند. از بیل مکانیکی پیاده شدم. خیلی عجیب بود. یک دست شهید از مچ قطع شده بود. آبی زلال هم از حفره ی خاکریز بیرون می ریخت. گفتم حتماً آب از قمقمه شهید است؛ اما قمقمه ی شهید که کنارش پیکرش بود خشک خشک بود. نفهمیدم آب از کجا بود که با پیدا شدن پیکر، قطع شد. وقتی پلاک شهید را دیدیم، دیگر دنبال آب نبودیم «شهید ابوالفضل ابوالفضلی،گردان امام محمد باقر(ع)،گروهان حبیب، از کاشان.....هر کجا نام تو آید به زبان ها حرم است.
منبع: کتاب تفحص، صفحه:35
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب