31 فروردين 1403 / ۱۰ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 37238
چهارشنبه 11 شهريور 1394 , 11:47
چهارشنبه 11 شهريور 1394 , 11:47
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
باید جریان داشته باشیم!
علیرضا رجایی
تفکر انقلابی و روحیه جهادی اساس تفکر بچه های انقلاب است
داریوش بهمن یار
روحیۀ ملی، عزت نفس، پهپاد و موشک نقطهزن
سید مهدی حسینی
وعده صادق!
امانالله دهقان فرد
دیوار خیبر فرو ریخت؛ پیدا و پنهان عملیات ایران
محمد ایمانی
پاسخ موشکی به موشهای صهیونیست
سیدحسین اخلاقیدوست
شگفتانه حمله تاریخساز!
محمدکاظم انبارلویی
ایران کلید حل معماهای محال است
احمدرضا بهمنیار
دیجیتالیسم، عیدانه و عقل فطری
سید مهدی حسینی
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
دلمان برای عراقی ها می سوخت
شهید محمدحسن نظرنژاد مشهور به «بابانظر» در کتاب خود خاطره ای از روزهای دفاع مقدس نقل کرده است:
عراقی ها تمام ارتفاعات قلاویزان را مین گذاری کرده بودند. بعد هم شب، موقع فرار حدود سی نفر به میدان مین رفتند و در جا مرده بودند. شده بود مثل خانه ای که مگس زیاد دارد، حشره کش را برداری و به جان مگس ها بیفتی و بعد بخواهی لاشه جارو بکنی. به هر طرف که نگاه می کردیم، جنازه عراقی ریخته بود. شاید خیلی از نیروهایشان نمی دانستند که پشت سرشان تا شهر زرباطیه میدان مین است. آقای قاآنی با دیدن آن همه فلک زده می گفت: «اگر این ها به دست ما می افتادند، وضع بهتری داشتند. بالأخره مسلمانند. اما این صدام همه شان را نفله می کند.» واقعیت این بود که ما به همان اندازه که دلمان برای بسیجی ها می سوخت، برای عراقی ها هم می سوخت. به هر صورت، آن ها هم پیغمبر و قرآن را قبول داشتند.
برگرفته از کتاب «بابانظر»
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
نمونه شوخیهای شهید خرازی با بچههای لشکر
غلامحسین هاشمی
کمپوتی که مزهاش جاودانه شد!
محمد مجیدی
تقابل گشت ثارالله(ع) و القارعه با دسیسههای منافقین
سید مجتبی گنجی
سادهترین روش مبارزه که بعثیها را به ستوه آورد
محسن جامبزرگی
معرفی کتاب