شناسه خبر : 37306
شنبه 14 شهريور 1394 , 13:20
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گربه وحشی هم مامور خدابود

جلال معالی - نزدیک های صبح بودوسکوت سنگینی سراسر خط را درسومار گرفته بود...عجیب بود که حتی صدای گلوله ای ،خمپاره ای که هرشب آسایش منطقه را بهم می زد،امشب دیگه نبود،بدجوری ساکت بود که شک بچه های تیم شناسایی تیپ 40سراب را تبدیل به یقین کرده بود که احتمالا بعثی های مزدور نقشه ای درسر دارند ،با اشاره ای بچه ها را به زمینگیر شدن و وضعیت گرفتن دعوت کردم،همه زمینگیر شدند،روبه پورعینی کردم.....علی کجا ها رو علامت گذاری کردی..؟علی پور عینی سرباز شجاعی بود ونترس،لبخند تلخی زد وگفت :مگر ندیدی ؟دوربین دست توست ،راست می گفت ،هل شده بودم ،اما مطمئن بودم خبری هست،دوربین مادون قرمز رایواشکی بالا آوردم ونگاه کردم ،اثری از علایم فسفری رفت نبود ،راه را گم کرده بودیم ...علی پرسید ....خب چی شد؟ .....جواب منفی دادم.......علی یواشکی زیر لب غرولندی کرد و دوربین را ازم خواست و تا نگاهی کرد لبخندی زد و با آرنجش به سینه ام زد وگفت...اوناها،...باید دور بزنیم...منم نگاهی بادوربین کردم واثر علامت فسفری رادیدم اما چرا اونجا؟....خواستیم سینه خیز به محل علامت بریم که ناگهان درخشش چشمانی ما را در جای خود میخکوب کرد ،همه ساکت ماندیم،گربه وحشی بود که ما را زیرنظرداشت،همچنانکه نگاهمان می کرد به ناگه به طرفی خیز برداشت و در آنی صدای انفجار مهیبی کل سکوت دردآور منطقه وخط راشکست....وسپس صدای پی درپی تیربار عراقی ها و گلوله هایی که بی هدف شلیک می کردند،اما به ما اصابت نمی کرد....خیلی عجیب بود و یک معجزه دیگر و ندایی دیگر ازجانب خداوند مهربان برای ما رقم زده شده بود ...گربه وحشی درست روی تله انفجاری عراقی ها که واسه ما تدارک دیده بودند خورده بود و ما را نجات داده بود ،عراقی هم درست به همان مکان بی هوا شلیک می کردنذ.....جل الخالق..گربه وحشی هم مامور خدا بود.

کد خبرنگار: 17
اینستاگرام
سلام .،واقعا خدا درحق رزمندگان اسلام الطاف زیادی کرده،من سوماربودم البته سال61،گربه های وحشی زیادی داشت ،از خواندن این خاطره زیبا که خیلی ساده ورولن هم بود هم لذت بردم وهم خاطرات منطقه سومار درذهنم تداعی شد ،ممنونم از آقای معالی
سلام،خوابم نمی برد اومدم توسایت که واقعا نعمتی شده فاش نیوز،،،خلاصه این خاطره را خواندم،نفسی تازه کردم من گربه وحشی تومنطقه ندیدم،اما شنیدم حیوان خطرناکیه،،،واقعا جای سپاس الهی دارد،ایکاش مسئولین هم بخوانند تا بدانند جوانان آنزمان چه هاکشیدند..ایکاش
سلام ،خاطره زیبایی است ما سال64برای ماموریت از گیلانغرب به سومار رفتیم.،منطقه ای پر از خطر بود ،ضمنا آنجا رزمندگان می گفتند که در شبی که گذشته چند تا گربه وحشی را نزدیک آشپزخانه جهاد خراسان دیدند....کار خدا هیچوقت بی حساب نبوده ونخواهد بود....الله اکبر
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi