شناسه خبر : 37574
سه شنبه 24 شهريور 1394 , 10:17
اشتراک گذاری در :
عکس روز

یادتان باشد!

... گویند دیر زمانی پیش از این ، پیشوایی بر علیه ظلم پادشاهی ملعون به وسیله پیروانش که ولایت مدار نامیده می شدند قیام کرد وآن پادشاه از نظام هستی ساقط گردید .

م.ر.ک جانباز - باسلام خدمت همه جانبازان و ایثارگران . سالهای بعد ؛ شاید سالهای بعدِ بعد ؛ نبیره ها و ندیده های ما در کتب ادبیات فارسی دوران تحصیلی متوسطه شان می خوانند :

... گویند دیر زمانی پیش از این ، پیشوایی بر علیه ظلم پادشاهی ملعون به وسیله پیروانش که ولایت مدار نامیده می شدند قیام کرد وآن پادشاه  از نظام هستی ساقط گردید .

آن امام بزرگوار ، جمهوری اسلامیِ کنونی که شما در آسایش و امنیت در آن زندگی میکنید را بوسیله پیروانش بنیان نهاد تا به چنین ابر قدرتی در زمان حال تبدیل شدیم . البته که این راه جمهوری اسلامی سختی های فراوان داشت که بوسیله درایت وتدبر آن امام  وجانشین برحقش که او نیز امام بود به آسانی هموار نشد . بعداز انقلابِ آن پیشوا ،واستقرار نظام جمهوری اسلامی گروهگهای ضد انقلاب پا به عرصه میراث و سهم خواهی از انقلاب گذاشتند و به نصایح پیر فرزانه خویش گوش فرا نداده و ضدیت را شروع کردند ؛ فرزندان راستین و مومن این مرز وبوم را ترور و یا در معابر و مساجد مسلمین ، بمب گذاری کرده واز هیچ جفای زننده ایی در حق مردم خویش دریغ نمیکردند .

در اینجا بود که به فرمان امام ارتشی بیست میلیونی تشکیل وبرای مقابله با آن ها روانه کارزار دفاع از کشور شد . در ابتدا بسیجان کار آزموده و جنگ بلد نبودند ولیکن با کوشش و جدیتِ ارگانی به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ؛ بسیجیان پخته تر و نظام مند تر شدند و کارهایی کردند که در حد و حدود یک تکاور و یا رنجر کشورهای پیشرفته آن زمان بود . بعد از قلع و قمع کردن گرو هکهای ضد انقلاب و تثبیت نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران؛  درکشور عراقِ آن زمان ، دیوانه ایی به نام صدام ملعون خیالاتی شده و به تحریک کشورهای به اصطلاح ابر قدرت آن زمان به میهن عزیز مان ایران اسلامی حمله کرد و جنایتهای بیشماری را انجام داد . وچندین شهر مرزی کشورمان من جمله خرمشهر را اشغال نظامی کرد. در اینجا بود که آن امام فرزانه به بسیجان خود فرمود بسیج لشکر مخلص خداست بروید واین ملعون را بیرون کنید .... بسیجیان عاشقانه و عارفانه به عشق ولایت و وطن دوستی شان روانه کارزار نبرد با جهان یان مستکبر که عراق را در نوک پیکان خویش قرار داده بودند رفتند .. بله فرزندان ایران زمین ؛؛؛ : آن جنگ ، هشت سال با همه بدیها وخوبیهایش طول کشید ؛ جوانان آن روزگار شیر مردان بیشه های ایرانیت و اسلامیت ولایی بودند که با سری نترس و دلی به بزرگی آسمانها دفاع کردندو به درجه عظیم شهادت نایل شدند .

آنان روزها و شب ها بی هیچ چمشم داشتی و یا حقوقی، جانانه دفاع کردند. خیل عظیمی از آنها به جوار ملکوتی خداوند رفتند و بسیاری دیگر از جنگ زخم برداشته و مجروح شدند ؛ ....که به آنها جانباز میگفتند.

بله جانباز میگفتند ؛ بعد از هشت سال دفاع از میهن واتمام جنگ ؛ بصورت پنهانی و خزشی ؛ یادگاران جنگ به فراموشی سپرده شدند!!! تقریبآ سی سال پس از آن مردمِ کمی بودند که رشادت ها و دلاوری های آنان را بیاد می آوردند ؛ تا به مرور زمان کلآ فراموش شده و فقط هم اکنون با کوشش مورخان و دانشمندان دوباره نام آن دلاوران در کتب درسی شما گنجانده شد .

فرزندانم ؛ یادتان باشد اجداد شما نام نیک ایران اسلامی را برای شما به یادگار گذاشتند . یادتان باشد هم اکنون که شما بی هیچ دغدغه و مشکلی در پارک ها و گردشگاه ها قدم می زنید از جانبازی های آن نیک مردانِ نیک سیرت است . یادتان باشد شما باید پاسدار حرمت خون شهدای ایران زمین باشید تا دچار فراموشی عهد نشوید . یادتان باشد اگر در دستگاه دولتی مشغول بکار شدید ؛ قدم و قلم تان باید در راستای اهداف عالیه آن مردان باشد . لااقل شما اشتباه گذشتگان را تکرار نکیند و درس عبرتی برای خود کنید که از یاد بردن خوبی های دیگران در خور ومناسب یک ایرانی وطن دوست و وطن پرست نیست .

آنانکه با جان خود برای اعتبار مردم وکشور خود جانبازی کردند ؛ هرگز فراموش نخواهند شد . فرزندانم یادتان باشد ؛ شهدا ؛ جانبازان ؛ آزادگان ؛ و رزمندگان ؛ صدای هق هق مظلومیت شهرهای اشغال شده مانند خرمشهر را شنیدند ؛؛؛ نه صدای جیرینگ جیرینگ سکه ها و تیک تیک ساعت های عمر را .......

کد خبرنگار: 17
اینستاگرام
مسولین بدانند لیاقت جانبازی را هرکسی ندارد جانبازی فقط در جبهه جنگ نیست ایثار کردن به یک دیگر کمک کردن به جانبازان عزیز خود یک نوع جانبازیست اگر بی احترامی از ما جانبازان دیدید اگر گاهی صدایمان را بلند کردیم شما عزیزان ما را ببخشید باور کنید درد داریم داغونیم شما حلالمان کنید تشکر میکنم از همه مسولینی که به فکر ما جانبازان هستند التماس دعا
در این اولين غروب پاییز ، دلم گرفته
فصل انتظار من و حال گرفته ام ، یکی نیست که بپرسد
چرا اینجا زانو به غم گرفته ام و نشسته ام
یکی نیست بیاید و مرا آرام کند، این روح خسته ی مرا از تنم رها کند
انگار آسمان بغضی در سینه اش دارد و شکستنی نیست ، این لحظه های سرد رفتنی نیست
فصل عشق من است و آغاز دلی که لحظه به لحظه بهانه میگیرد، شاید میخواهد پاییز را در آغوش بگیرد اما حسی است که از او فاصله میگیرد!
دلم میخواهد گریه کنم با صدای بلند ، دلم میخواهد فریاد بزنم ، آهای با توام ، از من نخند
نخند به چشمهای خیس و دل گرفته ام ، نخند به این سرنوشت و دل یخ زده ام
و این تنهایی و غروب و لحظه های بی حوصله ، حال مرا در هوای پاییزی درگیر کرده است ، همین شده که دل مرا از این لحظه ها دلگیر کرده است
به سوی خورشید میروم ، خورشیدی که در حال غروب است و من به این امیدم که در جایی دیگر طلوع میکند، دلم میخواهد مثل خورشید غروب کنم و در دنیایی دیگر طلوع کنم
اسیرم ، انگار دنیا برایم مثل قفس است ، اینجا که نشسته ام همان کنج قفس است !
چرا برگهایی که روزی سبز بوده اند ، بر زمین می افتند و خشک میشوند، چرا دلی که روزی پر از عشق و احساس بود ، امروز مثل همان برگهای خشکیده شده؟ چرا اینقدر تنها شده
و با این وجود ، با دلی عاشق این فصل و لحظه های دلگیر ، سر میکنم با این ساعات نفسگیر
خودم را رها میکنم از این بغض و اشک میریزم ، فارغ از آنکه کسی مرا ببیند و بگوید این دیوانه دردش چیست
سلام .
نمی دونم چه نیرویی جانباز را به سمت من که اتاق کارم در یه گوشه پرت است ، کشیده بود . تا چشمم به او افتاد یه کسی تو وجودم به من گفت : این از آن گروه جانبازان است ... دنبال درد سر نباش ... خیلی تحویلت میگیرند که بخواهی جبران کنی !
با همین فکر وقتی آن مرد ازم پرسید مدیر کجاست در جوابش گفتم طبقه سوم برو....
گفت: رفتم ، نیست !
برافروختگی چهره اش باعث شد که به آنی فکر کنم الان هزاران شهید از آن بالا در حال تماشای من هستند که چه واکنشی در مقابل این جانباز دارم ! پس به عقل ناقصم نهیب زدم و به حرف دلم گوش کردم بعد
با ترس گفتم حالا امرتون چیه ? نمی دونم تو لحن و کلام من چی حس کرد که یه قدم به سمت من آمد و .........
خداااااا......بگو واکنش جانباز چی بود ???
او بی محابا شروع به اشک ریختن کرد .. دفترچه اش را از دست او گرفتم ... جانباز 35 درصد بود .
گفتم شما حق نداری پیش من اینطور اشک بریزی حالا که پیش من آمدی بگو چی شده ?
گفت : آمدم نوبت دکتر بگیرم ميگم لطف کن یه نوبت به من بدهید ... مننشی به من می گوید تنها لطفی که می توانم به شما بکنم این است که از شما پول نگیرم ! ...
چرا منشی سر ما منت می گذارد ?
در این لحظه همکار دیگرم هم وارد گفتگوی ما شد . دلداری های مردانه او هم افاقه نمی کرد . و جانباز دلشکسته از خودش می گفت با اشکی که بند نمی شد .
با دفترچه به سمت منشی رفتم و گفتم : نوبت نداریم یه چیزی .....چرا بهش گفتی ما لطف می کنیم پول ویزیت را نمی گیریم . خدمات رایگان برای اینها یک مصوبه کشوری است ... الان اگر این حرف به ما فوقمان برسد شرایط بدی ایجاد می شود . اگر شده اسمش را آخرین نفر بنویس ..
من در کمال تعجب ديدم او اسمش را اولین نفر نوشت تا از تذکر احتمالی در امان باشد .
خب چه بگویم !
برادر جانباز م ر ک
من یه اعتراض دارم به قدمت 22 سال ... حرفم این است در مواجه با اصول و افراد ارزشمند باید افراد خاص و تربیت شده برای خدمت رسانی گماشته شوند ...
آنچه که الان بر سر جانبازان می آید فقط در یک جمله تعریف می شود : کار آنها به دست افراد کاردان سپرده نشده است .... خلاص !




سلام برادر عزیزم . موافقم
یه زمانی میگفتند تعهد کافی است تخصص لازم نیست بعد گفتند جناح ما بهتر خدمت میکند بعدتر گفتند اصلا فقط ماخوب خدمت میکنیم بعد که گند اختلاس ورانت خواری درامد گفتند ما نبودیم انها از کره مریخ امده بودند !!؟قنبر جان این کاردان ها !!منظورت چه کسانی هستند راستی این وسط ما کجای کاریم حق وحقوق ما کجاست بعد از 27 سال ما یقه کی را باید بگیریم
دلاور ۲۰درصد ... سلام ... یه سوالی ازم کردی خندم گرفت ... یعنی چی کاردانو براتون تعریف کنم ؟ یه فرهنگ لغات بذار تا معنیشو متوجه بشی ... والله
خدا شاهده همون موقع که یه بچه چقله بودم وقتی رفتم پای مصاحبه و پر کردن فرم های استخدام همین موضوع یکی از سوالات بود که هم کتبی و هم شفاهی جواب دادم ..،
گفتم تخصص و تههد لازم و ملزوم هم هستن ... مثل دو بالند ..
تخصص داشته باشی ولی تعهد نداشته باشی میشی مثل بنی صدر
تعهد داشته باشی ولی تخصص نداشته باشی .. دوستی این آدما میشه حکایت دوستی خاله خرسه ..... به جون قنبر همینا رو نوشتم و گفتم ...

الانم وقتی این بنده حقیر از دو طرف داره حقم ضایعه میشه ..، یعنی دوستی دوستی پوستمو کندن ... شما دیگه دنبال چی هستی ؟؟ .. فکر نکنم. حق و حقوقتونو به این زودی دریافت کنید ... به عمر من که دیگه قد نمی دهخوشحالی رو به شما ببینم !

بدبختانه الان ما داریم از خودی ها گل می خوریم ... شما ببینید نصف مجلس و هیات دولت ادعای جبهه شون میشه ... اما چی ؟؟؟ ... چکار کردن ؟ الان ماهی ۶۰۰هزارتومن از حقوق من کمه دل کی لرزیده ؟؟ آب تو دل کی تکون خورده ؟؟با این اوصاف شما چی طلب می کنی ... ها؟؟
دادن یه قرص خوبم نمی تونن واستون تصویب کنن ...
کاردان نیستن اینا ... یه تیکه کاغذ و به اسم مدرک آویزون کردن بالا سرشون که نه درقبالش تخصص دارن نه تعهد ...تمام شد و رفت !!!

قنبرجان حرفهای دل همه رو زدی منم منظورم همین بود شما بد برداشت کردید نظر من موافق شما بود البته با نیش وکنایه به بعضی از از ما بهتران
سلام م ر ک گل زمانی مردان دلاور ایران جان خود را در راه اسلام اینگونه فدا نموده اند و خیلی ها در برابر این نابرابری ها بی تفاوت میگذرند.فقط باید بگویم شرم باد بر کسانی که در مقابل این انسانهای پاک بی تفاوت هستند.غیرت و شرف کجا رفته.کسانی که ادعای مسلمان بودن میکنند ودر ژست ومقام نشسته اند باید در گوش مبارکشان بسپارند هر چه دارند از سر صدقه شهدا و جانبازان دارند. و من الله توفیق
در اهمیت حماسه عظیم دفاع مقدس و عظمت رزمندگان و شهدای اسلام همین بس که حضرت روح الله چنین فرمودند: ... خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده‌های معظم شهدا و بدا به حال من که هنوز مانده‌ام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سرکشیده‌ام و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می‌کنم، و بدا به حال آنان که در این قافله نبودند، بدا به حال آنهائی که از کنار این معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت، بی تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند..
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi