شنبه 04 مهر 1394 , 10:08
آمار و ارقام دل ندارند!
جانباز شیمیایی 1- 30شهریور، روز جهانی صلح است. صلح را پاس بداریم.
اولین گلوله ای که از عراق به سوی ایران شلیک شد زندگی بسیاری را به دو نیم کرد. مبنای تاریخ زندگی شد به قبل و بعد از آن شلیک. زمان متوقف شد به سال صفر. زندگی در تعلیق ماند، میان خداحافظی پسری از مادرش، میان آژیرهای قرمز و سفید، میان ترس بچگی و پناهگاه، میان جدا شدن پدری از فرزندانش، میان ریخته شدن ابهت مرگ جوان.
جنگ ایران و عراق دو هزار و 888 روز طول کشید. در این جنگ طبق برآوردهای اولیه بیش از یک هزار میلیارد دلار به ایران خسارت زده شد. سازمان ملل میزان خسارت وارده به ایران را حدود ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد کرده است. عراق با این رقم خسارت موافقت نکرد و در نهایت با کارشناسیهای انجام شده میزان نهایی خسارت وارده به ایران ۹۷ میلیارد دلار تعیین شد.
حدود پنج میلیون نفر در طول جنگ در آن شرکت داشتند و 450 هزار نفر از دو طرف کشته شدند که سهم ایران از این رقم 233 هزار و 591 شهید است و تعداد جانبازان ۶۷۲ هزار نفر و 42 هزار اسیر. آمارها بی حس اند . اما رد درد را باید دنبال کرد. همه این ارقام را باید در خانواده هایی ضرب کنید که یک روزی با زنگ در خبری را شنیدند که تا ابد سیاه پوش شدند. باید در تعداد فرزندانی ضرب کنید که صبح در خیال کودکانه رفتند مدرسه و ظهر که برگشتند خانه سیاهپوش پدر بود. باید در جوان 19 ساله ای ضرب کنید که 19 سال روی دو پا ایستاد و زندگی کرد و حال 32 سال است که صدای پا ندارد. رد پای او صدای قچ قچ چرخ های ویلچیر است. این رقم را در تعداد روزهای مادری ضرب کنید که از خانه بیرون نرفت تا شاید تلفن خانه زنگی بخورد و خبر از پسر گمشده اش بدهد. ارقام بی رحم اند. آمار دل ندارند. اما همه رقم های این آمار، درد دارند.
صدای خمپاره قطع نمی شود. شب که سر را بر بالش می گذارد، خمپاره ها شروع میکنند به شلیک. هنوز کسی از آن دور دست صدایش می کند. خش خش بی سیم توی گوش اش میپیچد. گردباد دوباره می پیچد. دیگر هیچ صدایی را نمی شنود. نه صدای التماس های همسرش را، نه گریه های دختران جوانش. باید فرمانده دستور بدهد که آتش کافیست اما فرمانده خونین در گوشه ای افتاده. جنگ برای رحیم در کربلای پنج متوقف شده. بارها پرسیده است چرا عملیات تمام نمی شود؟ شاید تمام شده اما صدای خش خش بی سیم نمی گذارد فرمان آتش بس را بشنود. صبح فردا گلوله ها که تمام می شود بدن بی رمق رحیم مانده است و صورت بی رنگ همسر. رحیم برای همیشه شرمنده چشمان دخترش ماند.
موج انفجار رحیم را از کربلای پنج بلند کرده و نشانده به اینجا که نام آسایشگاه را یدک می کشد. اینجا همه جمعند فقط کاش صدای خمپاره ها دمی ساکت می شد.
آتش بس که پذیرفته شد. صاحبان اصلی جنگ به شهر برگشتند. گیج میان زندگی شهری و روزگار جبهه. طلبکار نبودند. معامله شان بین خود و خدا بود. شدند ساکتان جنگ. برگشتند به خانه. عده ای اما که جنگ هم برایشان پشت جبهه بود، شهر برایشان عجیب بود. دیدند زندگی در نبود آنان جریان نه چندان طبیعی ولی ادامه داشته است. جبران مافات باید می کردند. تنها سفره پهن همان جنگ بود. برای همین است که 27 سال پس از جنگ کسانی که حماسه آفریدند وایثارکردند حال کاسبان جنگ بودجه های کلان می گیرند و برای آن که جنگ را به تصویر بکشند اخراجی ها می سازند تا رزمنده وجانباز رامورد تمسخر قراردهند. این سفره تا زمانی که کاسبان جنگ و دلواپسان دروغین در صحنه سیاسی این کشور حضور دارند گسترده است. برای شهدا یادواره وهمایش می گذارند اما شهیدان زنده باید برای گرفتن نسخه داروهای شان آواره خیابان ها شوند وبیمه تکمیلی شان بلاتکلیف است. آنان به دنبال دارو هستند در حالی که درصدهای جانبازی شان کم می شود و چه بسیارند رزمندگانی با زخم های فراوان جسمی وروحی که مجروحیت شان احراز نشده و اصلا" درصد ندارند!
کاش گاهی صدای خس خس سینه آن جانباز شیمیایی که روزی ماسک از چهره برداشت تا همرزمش از گاز مصون بماند، در گوش آنان که میلیاردی از بنیاد شهید اختلاس کردند می پیچید. اما جای نگرانی نییست همه چیز آرام است.
از جنگ گفتن پایانی ندارد. جای زخم پس از 34 سال بعد از آن شلیک مانده است. زندگی ادامه دارد اما برخی تکه ای از وجودشان را جایی میان همان دشت های خوزستان و کوه های کردستان جا گذاشتند برای همیشه.
درود برغیرتشان ودرود برشرافتشان که با خدا معامله کردند.
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی …
شاکی بشی ولی شکایت نکنی …
گریه کنی اما نزاری اشکات پیدا بشن …
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری …
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی …
مثل الان ما.....................
قافیه های مصرع اول دهل؛ فکوران مصدر نشین تخلص معاب ؛ دراین روزگار رواج ملک الشعرایی دارد. تاریخ حماسی از جان گذشتگان مام دیار خون و شهادت ؛ اخلاقی و تعلیمی همچو مثنوی عارفانه ؛ همچو ویس و رامین اسعدی جرجانی عاشقانه ؛ همچو بوستان ؛ اخلاقی وتعلیمی ؛ همچو شاهنامه تاریخی و حماسی بود .
جانبازان هربیت از آن اشعار دل دادگی را بریک وزن متعادل بنا نهاده و بنیان گذاری کردند .
قالبهای شعری ایثار در دفاع مقدس ؛ از جان گذشتن برای جان دادن به درخت رثای هل من حسین زمانه شان بود ؛
در آن روزگار ....غم عشق آمده بود ؛ تا غم های دگر پاک کند ؛
مردان غیوری که جان را اندک سرمایه اهدایی خویش در دفاع از مرز وبوم خویش میدیدند؛ پا به عرصه های نبردی نابرابر علیه کفر مطلق افلقی نهاده ؛ و نهال نورس و نوپای انقلاب را باخون خویش آبیاری کردند .
آری ؛ آری ؛ هشت سال دفاع جانانه را هیچ یک از مصدر نشینان نتوانند هجا کنند ! مگر روزی مرد میادین نبرد و دفاع بوده باشند .
روزگار ارجح نشینی ناسپاسیست ؛ روزگار به گنج عزلت کشاندن ماشه چکانان بی خور وخواب هورالهویزه است ؛ روزگار اقتضای مفهوم نیست ؛ روزگار ؛ روزگار انتهای رباعیات و مصادره به نفع خویش در قالب مضامین دیپلماسیست .
درد من و تورا؛ نق معنا میکنند ؛ دل شکستگی همرزمان دشمن شکن را؛ پر خوری معنا میکنند ؛ امان و امان از تفسیرهای تازه بدوران رسیده ...
بی خوابی شبانه ؛ ریختن دندانها ؛ بر افروختگی عصبی ؛ خس خس سینه های شیمیایی را؛ عوارض کهولت سن می نامند . همرزمم ؛ همرزمانم ؛ شما فکر میکنید هشت سال دفاع رزمندگان را در آینده چه می نامند ؟ والسلام .
فاش نیوز تشکر
نمیدونم چی بگم! فقط ایکاش دولت فکری به حال این عزیزان کنه. (
اگر این مسئولین بیدار باشند و لیاقت کاری و خدمتگذاری داشته باشند باید برای دلگرمی هم که شده است جواب این همه شکایت را بدهند ؟
چرا حضور پیدا نمی کنند و پیامی نمی دهند واز جانبازان حمایتی انجام نمیگردد....
نتیجه را خودتان براورد کنید متوجه خواهید شد ...
با سپاس از شما خواهر گرامی و ارجمندکه توجه به کامنتهای جانبازان دارید...
فاش نیوز تشکر