شناسه خبر : 37963
چهارشنبه 08 مهر 1394 , 16:09
اشتراک گذاری در :
عکس روز

شهید بیضایی نمادی از حسن باقری بود

 محمودرضا بیضائی در آذر ماه سال ۱۳۶۰ در خانواده‌ای مذهبی و متدین در شهر تبریز دیده  به جهان گشود. او با ۳۲ سال سن ساکن اسلامشهر تهران بود که به شهادت رسید و از این شهید والامقام یک دختر به نام "کوثر" به یادگار مانده است.

بیضایی که با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک‌ حرمت‌های اخیر به حرم حضرت زینب کبری(س) به دست گروه‌های تکفیری، برای دفاع از حرم خاندان اهل بیت(ع) به سوریه رفته بود، ظهر روز یکشنبه ۲۹ دی ماه ۹۲ مصادف با ولادت حضرت رسول(ص) توسط تروریست‌های تکفیری و مخالفان حکومت بشار اسد در سوریه به مقام رفیع شهادت نائل آمد. وی از مربیان دوره‌های آموزشی بسیج در مدارس و پایگاه‌های شهری بود.

سهیل کریمی مستندساز و کارگران، با اشاره به خبر شهادت محمود بیضایی، گفت: شهادت آقای بیضایی ما را تکان داد تا ما حداقل یکی از کارها را تدوین کنیم که انتهای قصه‌ی ما آقای بیضایی و دفن ایشان است. از شهید بیضایی خیلی حرف‌‌ها گفته نشده است و اینها همین طور خواهد ماند تا زمانی که زمان گفتنش فرا برسد.

وی ادامه داد: ما شهید بیضایی را حسین صدا می‌زدیم و کم سن و سال‌ترین اعضا به حساب می‌آمد. او آدم عجیبی بود و به غیر از رفتاری که این شخصیت کاریزماتیک را برجسته‌تر می‌کرد، جدیت زیادی در کارهایش داشت و برای ما ایرانی‌ها نمادی از حسن باقری بود. من از قبل به دوستان خود می‌گفتم که قطعا آقای بیضایی در آینده آدم بزرگی خواهد شد و می‌تواند به فرمانده بزرگی در این عرصه‌ها تبدیل شود. او تخصص‌های ویژه‌ای داشت و تدریس هم می‌کرد و شاگردان قوی زیادی داشت. اگر من بخواهم خود را جای ایشان بگذارم، خیلی سخت است که دختری دو ساله داشته باشم و از آن دل بکنم. البته او از دخترش دل نکنده بود و خیلی از شب ها که باهم درد دل می کردیم مدام از دخترش کوثر می گفت. با تمام وجود آنجا کار می کرد اما فکرش در ایران بود. گوشی ایشان همیشه روشن بود و هرگز خط ایران را خاموش نمی‌کرد.

سهیل کریمی ضمن بیان خصوصیات بارز شهید بیضایی با بیان خاطره روز آشنایی‌شان، اظهار کرد: بار اول در پرواز تهران به دمشق از صندلى جلویى بلند شد و رو به من گفت: آقا سهیل! براى ساخت مستند به سوریه می‌روید؟ گفتم: لو رفتم؟ گفت: در سالن ترانزیت شما را دیدم. این شروع برادرى من و حسین بود. از پدر شدن و علاقه‌اش به تنها فرزندش "کوثر" می‌گفت.

محمد تاجیک از عکاسان پیشکسوتان در دفاع مقدس گفت: من از زمان جنگ "ایران و عراق" شاید صد نفر از دوستانم را دفن کرده‌ام. صحنه‌ای که من در آن با بیل خاک برداشته و داخل قبر بر روی پیکر شهید ریختم به معنی پایان قصه مستند ماست. شهید محمودرضا بیضایی آدم عجیب و غریبی نبود که بگوییم خاص بود و کسی دیگر مثل او وجود نداشت و ندارد؛ زیرا خاک ایران افراد زیادی از این دست را پرورش می دهد. یعنی اگر محمودرضا به اروپا و امریکا و امثال این کشورها می‌رفت، آدم خاصی به حساب می‌آمد چرا که خاک آن نقاط آدم‌هایی از این جنس را تولید نمی‌کند.

وصیت نامه شهید

همسر شهید بیضایی درباره وصیت نامه همسرش، گفت: یکبار در خانه صحبت وصیتنامه شد، به پوستر «حاج همت» روی کمدش اشاره کرد و گفت: «وصیت من این است». روی این پوستر که هنوز هم آنجاست، نوشته: «با خدای خود پیمان بسته‌ام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم.»

تصاویری از این شهید والامقام در ادامه می‌آید:

انتهای پیام/

 

 

منبع: دفاع پرس
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi