شناسه خبر : 38046
دوشنبه 13 مهر 1394 , 09:11
اشتراک گذاری در :
عکس روز

غواصی که ۲۴ساعت بعد از شهادتش زنده شد

محمد رضا جعفری یکی از جانبازان هشت سال دفاع مقدس است که در عملیات کربلای ۴ بعنوان غواص حضور داشته اند، وی در این رابطه به خبرنگار ما چنین می گویند:
پیش از آغاز عملیات کربلای ۴، غواصّان ما آموزش های زیادی دیدند و به دلیل اینکه عملیات در زمستان بود آموزش های غواصان سخت ترین آموزش بود هم به لحاظ سرمای سوزان زمستان و هم نوع آموزش آن ، که دقت عمل خاصی را می طلبید.

userupload_2013_15682899871443964159.8754

ما قبل از این عملیات توفیق زیارت مقام معظم رهبری که آن موقع رئیس جمهور بودند را پیدا کردیم و دلمان قرص و محکم شده بود و یادم هست وصیت نامه خودم را تحویل حضرت آقا دادم.
ما در شب عملیات به شلمچه ” نهرعرایز” رفتیم، در شب علمیات معنویت خاصی حاکم بود. در صبح عملیات در دو ستون به سمت جزایر “ام الرصاص” و جزیره “بلجانیه ” حرکت کردیم و من از جمله غواصانی بودم که به سمت “جزیره بلجانیه ” رفتم، شرایط بسیارسختی بود، عملیات هم سخت و نفس گیر بود، در اطراف ما عراقی ها با امکانات پیشرفته ای فعال بودند و در پشت سرمان هم آب بود و امکان برگشتن مشکل بود، در همین اوضاع داشتیم محاسبه می کردیم که یکدفعه منطقه کاملا روشن شد و هواپیماهای عراقی بر روی آب منور ریختند بگونه ای که  منطقه عملیاتی مثل روز روشن شد و عراقی ها هم ستون های ما را دیدند و هم آتش را شروع کردند ( بطوری که در آن عملیات از ۵۰۰ نفر غواص شاید تنها ۲۰۰ نفر بازگشتند)، و ما در زیر رگبار گلوله ها فقط داشتیم مقاومت می کردیم ، همه ارتباطات ما با پشت سرمان قطع شده بود در همین حال فرمانده غواصّان به من گفت که به عقب برگردیم و من گفتم حالا که عقب برویم باید مجروحان را با خودمان ببریم،  ما با درست کردن جان پناه به عقب بازگشتیم که درمسیر برگشت مجبور بودیم سینه خیز برویم که با وجود سیم خاردارهای زیادی وجود داشت تمام بدنمان زخمی و خونین شده بود، در هر صورت به نزدیکی یکی از مقرهای خودی رسیدیم،  درهمین حال با موج انفجارگلوله توپ عراقی ها به بالا پرت شدم وبه زمین افتادم و از هوش رفتم و وقتی چشمانم باز شد دیدم در پتویی سرخ رنگ داخل آمبولانس در حال حرکت هستم و فورا بلند شدم و فریاد زدم مرا کجا می برید!! مرا کجا می برید!! که یک دفعه راننده آمبولانس ترمز کرد وپا به فرارگذاشت و من به دنبالش می دویدم و به او گفتم مگر چه شده ؟ گفت تو ۲۴ساعته  که شهید شده ای و الان زنده شده ای وبا حالتی مضطرب به من گفت دیگر من نمی توانم با شما بیایم و خودت برو با آمبولانس هر جا دلت خواست برو !، من هم رفتم سوار آمبولانس شدم و راننده هم با یک ماشین دیگر که داشت عبور می کرد به سمت بیمارستان صحرایی حرکت کردیم و همه از این جریان متعجب شده بودند اما با توجه به اینکه حال من خوب نبود و بدنم خونین بود به بیمارستان منتقل شدم و بعد از پنج روز بستری ترخیص شدم و رفتم خط مقدم و خود را آماده کردم تا در عملیات کربلای پنج شرکت کنم و الحمدالله در عملیات کربلای پنج هم شرکت کردم و با لطف پروردگار پیروزهای بزرگی بدست آوردیم و قلب امام خشنود شد.

منبع: شلمچه نیوز
اینستاگرام
درود بر این رزمنده که همراه شهدا بوده و بوی شهید میدهد سلام ما را به او برسانید

اينجا روستاي درخش مدفن 5 فرزند گمنام روح الله است.

اينجا روستاي درخش و آن گنبد طلايي امام زادگاني پاك از نسل خميني است.

اينجا روستاي درخش و آنجا مزار فرزندان بخون خفته خميني است. اينجا ، آنجاست كه شهدا غربتي ندارند.

اينجا آنجاست كه به تازگي براي آن چند پير مرد و پيرزن، فرزنداني گمنام آورده اند به جاي فرزندان گمنام خودشان تا برايشان مادري كنند.

اينجا آنجاست كه بايد بر بلنداي اول روستا ايستاد و گفت: (السلام عليك يا قتيل في سبيل الله) اينجا ، آنجاست كه بايد بر غربت خود بگرييم
درود خدابر این مرد بزرگ
یاد آن روزها به خیر سینه هامان چاک بود
خونمان آب وضو ،سجده گامان خاک بود
یاد آن روزها به خیر، عشق جبهه داشتیم
در میان ما شهادت، چون شراب تاک بود
یاد آن همرزم خوبم ، آن بسیج استوار
در نبرد خصم ظالم،چون پلنگ بی باک بود
دشمن پست و زبون قصد میهن کرده بود
زیر پای شیر مردان،کمتر از خاشاک بود
در میان آتش و دود لاله ها پرپر شدند
لاله ها گرچه رفتند ، ریشه ها در خاک بود
چون که رفتند آن عزیزان ما تنها مانده ایم
عشق رفتن داشتیم ، ماندن دردناک بود
ما که رفتیم راهمان راای بسیجی پاس دار
این پیام هر اسیر و هر شهید پاک بود
دوستان ما می رویم زین دیار بی قرار
خوش کسی را چون شهیدان جایگاه افلاک بود
اندیشه ها و اقدامات رزمندگان را ببینید و عملکرد بعضی مسئولین را هم نگاه کنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همین طور که به اسلام عزت دادید خدا به شما عزت دهد
درود بر این شهید زنده و باعث افتخار ما ایرانی ها

شهیدان عند رب اجلاس کردند/نظر بر حضرت عباس کردند
شراب از جام اکبر نوش کردند/چراغ نیستی خاموش کردند
نظر چون بر شه عشاق کردند/جهان را بر فنا مشتاق کردند
امیداست خاطرات این بزرگان رادرقالب کتاب به چاپ برسانید تاسرمشق راه جوانان این سرزمین قرارگیرد

شعری این شهید زنده که خیلی تحت تاثیرش قرار گرفتم و اشک ریختم


رزمنده اییم و دم ز غم جبهه ها زدیم
مثل حسین سر به سر نیزه ها زدیم

پیر خمین را همه لبیک گفته اییم
دست طلب به دامن روح خدا زدیم

گر کربلا نرفته ایی اینجا طواف کن
ما طعنه بر تن شش گوشه ها زدیم

ما تشنه اییم تشنه ی یک قطره از فرات
مردیم،بس که ساقی خود را صدا زدیم

پروانه ای که پرش سوخت می پرد
ما بوسه بر پر پروانه ها زدیم

شمر زمانه، بترس از حضور ما
با عشق کربلا به زمین بلا زدیم

آل زیاد و آل امیه فنا شدند
ما بر صفوف کفر عجب ضربه ها زدیم

تا زنده اییم گوش به فرمان رهبریم
ما پنجه ها به دامن این مقتدا زدیم

تحت لوای قائم ال محمدیم
رزمنده اییم سر به سر نیزه ها زدیم

آری از این مردها کم داریم اینها گنج بزرگی هستند که پشتوانه عزت کشورند

لحظه ای كانال زوجی مانده ای؟/تا به صبح آيات ناجی خوانده ای؟
جنگ در كانال ماهی بوده ای؟/در كمين در فكر راهی بوده ای؟
جنگ در خاكريز نونی كرده ای؟/يک نگاه، در آب خونی كرده ای؟
انفجار چلچله حس كرده ای؟/لرزشی چون زلزله حس كرده ای؟
قطع پا و دست و سر را ديده ای؟/طفل های بی پدر را ديده ای؟
سردی دستان دوست، حس كرده ای؟/گرمی سرب زير پوست حس كرده ای؟
استخوان های تكيده ديده ای؟/گورهای پر شهيده ديده ای؟
یک خاطره از سردار جعفری دارم :
آقای جعفری این رزمنده بزگ و گمنام سپاه اسلام که همراه با نیروی تحت امرش مأموریت اصلی خود را که شکستن خطوط مقدم دشمن و پاکسازی منطقه بوده را به پایان رسانیده بود، با اعلام فرمانده کل مبنی بر اینکه در یکی از محورها به علت وجود موانع زیاد و آتش پر حجم دشمن امکان پیشروی وجود ندارد و نیروهای عمل کننده تلفات زیادی را متحمل شده اند، مأموریت عبور از این خط و آزاد سازی محور را به عهده می گیرد و با سازماندهی مجدد لشکر و به عهده گرفنتن فرماندهی آن عبور از سخت ترین محور را که مقاومت دشمن در مقابل رزمندگان آن را به یکی از محورهای بسیار حساس تبدیل کرده به عهده گرفت و موفق شد
درود خدا بر این شیرمرد ایرانی با وجود این قهرمانان هیچ قدرتی جلوی ما را نمی تواند گرفت
درود خدا بر شما.......... تو دیگه کی هستی............ماشاالله..................................................شما رزمنده بزرگی هستی خدا حفظت کنه
درود ای رزمندگان عزیز که ما لیاقت نداریم شما را ببینیم شما خیلی عزیزید من الان دارم گریه می کنم که این مطلب را خواندم شما شهید زنده هستید دوست دارم تو را ببینم و پاهایتان را ببوسم
سر و جانم فداى شهدا، هديه به ارواح ملكوتى شهدايمان صلوات
درود بر سردار جعفری
بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم خاطرات سردار خیلی بر جانم تاثیرمیگذارد
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi