شناسه خبر : 38596
چهارشنبه 29 مهر 1394 , 08:34
اشتراک گذاری در :
عکس روز

مادر شهید محمد معماریان:

با تمام وجود عاشق انقلاب و رهبر بود

 

'اشرف السادات منتظری روز چهارشنبه درگفت و گو با ایرنا خاطرنشان کرد: وی با همان سن نوجوانی خود، همیشه از خداوند متعال تشکر می کرد ولی تشکر خاصی هم داشت ومی گفت' خدایا شاکرم اگر در زمان امام حسین (ع) نبودم که در رکاب ایشان باشم ولی امروز می توانم به ندای ولی فقیه زمان و نایب امام معصوم لبیک بگویم.'
وی ادامه داد: محمد با وجود سن کم ولی آگاهی، بصیرت و شور ولایی و خدایی وی بیش از سن ایشان جلوه می کرد.
این مادر شهید با اشاره به خصوصیات اخلاقی فرزندش گفت: وی بسیار متین و مودب بود، ایشان در طول سالها که با پدر و مادرش بیرون از خانه می رفت یکبار هم نشد که جلوتر از ما راه برود، و بر این باور بود که نباید جلوتر از بزرگان خود حرکت کنیم، همیشه می گفت ' باید حق پدر و مادر را ادا نماییم'.
منتظری تصریح کرد: محمد هر چند به دلیل سن کم خود در زمان انقلاب نبود ولی از زمانی که انقلاب را درک کرد با تمام وجود عاشق آرمان ها وارزش های انقلاب شد، خود من به عنوان مادر شهید و پدر شهید معماریان در دوران انقلاب، هر کاری از دستمان می آمد را انجام دادیم.
وی ادامه داد: آن شهید گرانقدر به نماز اول وقت بسیار اهتمام جدی داشت به گونه ای که از سن هشت سالگی اگر یک روز نماز ایشان قضا می شد به شدت گریه می کرد و در غم و اندوه فرو می رفت.
مادر شهید معماریان یادآورشد: محمد اهل معاشرت بود و همیشه برای کارهای خود مشورت می کرد.
وی با اشاره به حضور شهید معماریان با سن کم در جبهه جنگ گفت: ایشان در دوران جنگ، برای دفاع از انقلاب اسلامی احساس تکلیف کرد و من و پدر ایشان نیز مشوق وی بودیم و مانع حضور ایشان در جنگ نشدیم.
وی با اشاره به عشق فرزندش به حضرت امام راحل نیز گفت: ایشان خیلی به فکر رهبر انقلاب بود و به راهی که انتخاب کرد اعتقاد کامل داشت.
وی اظهار داشت: شهید همیشه به من می گفت، مادر، چطوری از شما تشکر کنم که نام من را 'محمد' گذاشتید، امید است بتوانم راه پیامبر اسلام (ص) و فرزندانش را ادامه دهم، اگر دوران امام حسین (ع) نبودم که جان خود را در رکاب ایشان فدا کنم، امروز باید برای نایب امام زمان جانفشانی کنم.
معماریان به بخشی از وصیت نامه شهید اشاره کرد و گفت: ایشان در وصیت نامه خود چنین می گوید' خداوندا، شما ازانگیزه رفتن من به جبهه آگاه هستید و می دانید من برای لبیک گفتن بهشت امام حسین (ع) و نایب ایشان و راه ایشان با آگاهی این راه را انتخاب کردم ، خدایا کمک کنید'.
مادرشهید معماریان اظهار داشت: شهدا به چنان مقامی می رسند که شفاعت می کنند و نمونه عینی آن نیز شفاعت خود بنده توسط فرزندم محمد است.
وی با اشاره به داستان شفاعت خود از شهید گفت: در سال 65 محمد شهید شد و بنده در سال 68 روز اول محرم به یکی از روستاهای اطراف سفر کردم و زمین خوردم پایم شکست، درخواست شفاعت کردم، شب عاشورا خواب دیدم که شهید محمد وارد شد و بعد از جویای حال من ، شال سبزی را روی پای شکسته ام بست، و گفت: ما چند روز پیش رفتیم کربلا، از ضریح برای شما شال سبز آوردم. وقتی بیدار شدم آن شال سبز روی پایم بود.
وی با اشاره به محل شهادت شهید و چگونگی آگاه شدن از شهادت فرزند شهیدش گفت: ایشان در عملیات کربلای چهار شربت شهادت نوشید، البته وی در عملیات فاو، پنج روز محاصره بود و بعد که آزاد شد، به مدت به قم آْمدند و دوباره بازگشت.
وی ادامه داد: شهید در عملیات کربلای 5 خط شکن بود، در این عملیات هزار نفر خط شکن نیاز داشت که یکی از این افراد 'شهید محمد معماریان' بود.
منتظری دریافت خبر شهادت فرزندش را اینگونه بیان کرد: ' منزل بودم، دامادمان وارد خانه شد و به من گفت ماشین حاجی را می خواهم، پدرم حالش بد است می خواهم او را به بیمارستان ببرم، من یکباره به دلم افتاد از محمد خبری شده ، به او گفتم، پسرم محمد شهید شد یا آمده قم؟، ایشان پاسخی نداد. به سرعت از در خانه بیرون رفتم دیدم چند نفر از همسایه ها در حال ورود به خانه ما هستند، تا خبر شهادت را به ما بدهند، بنده نیز با دیدن آنها گفتم' إنا لله وإنا إلیه راجعون' فرزندم راه خود را انتخاب کرده و به آرزویش رسید'.
وی گفت: در زمان شهادت، پدر محمد هم درجبهه حضور داشت، سه روز پیکر شهید را دفن نکردیم تا پدرشان از جبهه آمد و با فرزند خود وداع کرد.
وی ادامه داد: بعد از خبر شهادت فرزندم، اجازه ندادم دخترانم با صدای بلند گریه کنند، چرا که شهید در وصیت نامه خود نیز نوشته بودند ' از روزی می ترسم که از دنیا بروم و خواهرانم موهای خود را پریشان و صدای خود را به نشانه گریه و زاری بلند کنند'.
منتظری گفت: زمانی که این سخن را از فرزند شهیدم شنیدم به ایشان گفتم اگر من زنده باشم اجازه نمی دهم خواهرانت موهای خود را پریشان و یا با صدای بلند گریه و زاری کنند و همینگونه هم شد. 
وی ادامه داد: محمد معماریان یک برادر و چهار خواهر داشت و زمانی که ایشان شهید شد برادرشان هفت سال داشت و اگر به خاطر سن کم نبود اجازه نمی دادم جای محمد در جبهه ها خالی بماند و وی را به جبهه می فرستادم.
مادر شهید معماریان گفت: محمد متولد سال 1350 بود و در سال 1363 شربت شهادت نوشید، وی در مدرسه شهید مفتح قم درس می خواند و بسیار هم به تحصیل اهمیت می داد.
منتظری گفت: شهدا رفتند و ما مانده ایم با خاطرات آنان، باید ببنیم آنها دنبال چه اهداف و آرمان هایی بودند و باید در همان مسیر حرکت کنیم.

 

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi