شنبه 23 آبان 1394 , 12:30
عطر و بوی مدافعان حرم در مزار شهدا
شهید گمنام- پنج شنبه ای سرد اما نه خلوت در مزار شهدای بهشت زهرا... به دلم که می افتد به مزار شهدا بیایم، پایم دیگر از خود بیخود مرا به سوی سرزمین عاشقان خفته در خاک اما زنده می کشاند... در میان قطعه ها که قدم میزنم چهره جوانی ناخودآگاه مرا متوقف می کند. روی مزارش نوشته شهید ناصر سعادتمند ... فکر می کنم که او چقدر همچون نامش سعادتمند بوده است.
به گل های چیده شده به زیبایی بر مزار گل های آرمیده در دل خاک نگاه می کنم و عشقی که زائران این قبور دارند. آنچه بیشتر حال دل را در این زیارت عاشقانه منقلب می کند، قبوری ست که تازه میزبان بدن های مطهر عاشقانی شده است که طاقت فراق شهدا را نداشتند و به سوی شهادت در دفاع از حرم اهل بیت شتافتند... در جای جای مزار شهدا قبور مدافعان حرم را میبینی ... بر سر یک مزار مردی میانسال با صورتی پوشیده نشسته و قبر مدافع حرم میثم مدواری را غرق در گل می کند... و این زیباترین و تامل برانگیزترین صحنه این روزهای مزار شهداست...
مزار شهدا باز هم میهمان می پذیرد... فقط به قول شهید محمودوند و پازوکی باید دل را صاف کرد...
مزار کودکان شهید... جوانانی که عاشقانه برای درد دل پای قبرها نشسته اند... و تسبیحی که روی مزار جانباز شهید پاریاب گذاشته اند برای اینکه ذکری بگویی و برسانی به روح شهید و حاجت روا شوی... این از آن نذرهای زیباست...! ... کسانی را میبینی که با یک قبر خلوت کرده اند... جوان ... پیر ... آشنا و یا غریبه!
... مزار شهدای گمنام مثل همیشه زیباتر از باقی قطعه ها با فانوس های جدیدی که گذاشته اند، مهمانان خود را برای عشق بازی می پذیرد... و حسرت است که در نگاه جوانان زائر میبینی که بدون اینکه این شهیدان را بشناسند به این خاک های جاذب دوخته می شود و قطره های اشکی که جاری می گردد.
... و مانند همیشه پای مزار یادبود شهید ابراهیم هادی جوانی نشسته است... و خیلی ها زائر مزار شهید علی خلیلی شده اند... و همین طور شهید نیری...
قطعه 24 مثل خیلی مواقع پر از جنب و جوش و زائر است ... آخر شهیدانی را که مردم بیشتر نامشان را شنیده اند در اینجا خفته اند... شهید عباس کریمی... شهید رستگار... شهید باقری... و یادبود شهید همت...
شهدای هسته ای هم همین جا هستند... دیدن عکس شهید طهرانی مقدم بالای مزارش و دو شهید دیگر آدم را می برد به سوی عشقی که ایشان تجربه کرده اند و لمسش کرده اند...
اینجا مزار شهداست... جایی که این روزها بوی حرم می دهد... بوی دفاع از حریم عشق و ولایت
روی سربند کسی که در دل حیدر مذهب است
طرح ناب "کُلُنا عباسُکِ یازینب" است
پای زینب کوچهها را یک به یک رَد میکنیم
ما دمشقش را شبیه شهر مشهد میکنیم
نوش جان دشمنش شلیکهای نابمان
ای همه جانها فدای خواهر اربابمان
ما به قصد پاسداری از حرم برخاستیم
"شصت و نه" بار از خودش اذن شهادت خواستیم
جان سپردن در حرم یک افتخار دائمیست
پس لباس ارتشی اینجا لباس خادمیست
سر برای عشق ناچیز است در آیینمان
بند دلهامان گره خورده است بر پوتینمان
میشود فردا پر از لبخند گلها سوریه
خط آهن میزنیم از کربلا تا سوریه....
چرا هرگاه پروانهای زیبا به میل پریدن از پیله دست و پا میزند من اندوهگینم!
دست و پایم در زندانی تنیده از بزاق دامنگیر خاک گره خورده است،
مرا به گرمی یک نفس آسودگی آسمانی آبی،
و اندیشهای سبز، به رنگ خون شهید میزبان باش.
دیشب در خواب جوانکی خوش سیما و خندان تا بیکرانه آسمان، صندلی چرخدارم را به پرواز کشید،
من اما با دلهره ای شیرین، چه گرمای صورتش را در ژرفای چهره ام،
تا صبحی خاکی آزمودم.
چه سحرگاهی فرخنده!
با گزارش بسیار زیبا و سلیس خود نفسها را در سینه حبس کردی زمان خواندن این گزارش و تماشای عکسهایی از قبور شهدا قلبم به ارامی میطپید و صدای قلبم را به وضوح میشنیدم و بعد از تمام شدن گزارش هنوز چشمانم ار صفحه مانیتور برداشته نمی شد دوست داشتم که هنوز ادامه می داشت ؟اما حیف که به پایان رسید ...
درود بر فاش نیوز و سلام بر گزارشگران فاش نیوز ........
فاش نیوز تشکر
شهدا "گل" بودند و ما "پوچ" ،
خدا آنها را برد و زمان ما را ...! خدا عاقبتمان را ختم به خیر و شهادت بگرداند.
واقعا لذت بردم. آنجا نبودم ولی دلم آنجا بود. دست مریزاد و خداقوت ای شهید گمنام