یکشنبه 01 آذر 1394 , 09:50
به یاد شهید ابوالفضل کیومرثی
شهید ابوالفضل کیومرثی در خانواده ای کشاورز و زحتکش در سال 1334 به دنیا آمد و تحت تعالیم و رهنمودهای حکیمانه پدر و مادر خود چگونه زیستن را آموخت و مراحل رشد را طی کرد. دوران ابتدایی را در دبستان میرزای قمی تحصیل کرد اما در سن ده سالگی درس را رها و پا به عرصه کار و تلاش نهاد. او در سن نوجوانی اهل نماز و تهجد و نماز شب و عبادت فراوان بود صبح های جمعه پاتوقش مسجد مقدس جمکران بود و شب های جمعه دعای کمیلش ترک نمی شد. صفوف نماز جماعت مسجد حضرت قائم حضور او را در نماز جماعت همیشه شاهد بوده است. او انس عجیبی با مجالس مذهبی داشت و به قول پدرش:"ابولفضل دو ماه محرم و صفر اصلا خانه را نمی دید و همیشه در مراسم سینه زنی شرکت می کرد و به عزاداری می پرداخت."
او از زمره آمرین به معروف و ناهین از منکر بود و هرگاه منکری را می دید فرد خطاکار را راهنمایی می نمود و از انحراف او جلوگیری می کرد و هرگاه به جوانانی می رسید که آنگونه که شایسته است طی طریق نمی کردند آنان را با بیانی زیبا و شیرین ارشاد می نمود.
اگر فردی را محتاج کمک می یافت دلسوزانه به کمکش می شتافت و بدون ریا و خالصانه او را یاری می کرد.گرچه تا سوم رابتدایی بیشتر درس نخوانده بود اما علاقه زیادی به مطالعه داشت و با مطاله کتاب های مذهبی عطش خود را فرو نشاند.
او به امور خانه می رسید و اهل خانه را یاری می رساند و یار و یاور خوب و وفاداری برای همسرش بود.
او از پیشتازان شرکت در تظاهرات ها بود . خیابان چهارمردان قم شاهد دلاورمردی های ابولفضل بود و کتک خوردن آن عزیز را هم نظاره کرده و هنوز خاطره حماسه آفرینی های جوانان را در سینه دارد و به یادگار نگهداشته است.
تا زمانی که بعد از ورود امام به ایران در قم تشریف داشتند ایشان از مریدان و خدمتکاران بیت امام بودند و حدود یک سال و نیم در دفتر امام مشغول به خدمت بودند. پس از شروع جنگ با اجازه از حاج احمدآقا فرزند حضرت امام به صفوف رزمندگان می پیوندد . پس از مدتی مجروح و در بیمارستانی در تهران بستری می شود. در بیمارستان بود که واقعه هفت تیر به وقوع پیوست باشنیدند این خبر بسیار اندوهگین شد و به قول پدرش:"شبانه روز گریه می کرد و می گفت: من باید بمانم و بهشتی شهید شود ...او به آقای بهشتی علاقه خاصی داشت...
او همیشه به همه سفارش می کرد باید به حرف های امام گوش داد که هرچه داریم از اوست، باید حامی روحانیت بود و صحنه مبارزه را نباید ترک کرد.
وقتی برای بار دوم و پس از بهبودی عازم جبهه بود تقریبا می دانست که سفر آخر است و با همه وداع کرد...او در جبهه نیروی فعال و پرکار و و همیشه حاضر در صحنه بود و همیشه علاقه داشت در خط مقدم جبهه باشد ...او در جبهه تک تیرانداز بود و عاشقانه هفت ماه در جبهه ها بسر برده بود.
در روز نوزدهم تیرماه 1360 سرش مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و چهره اش با خون سرش خضاب شده و میهمان امام علی (ع) می شود. پیکر پاکش در گلزار شهدای شیخان قم به خاک سپرده می شود.
بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار
شهادت را پسندیدند و رفتند .
بسیار عالی بود و منتظر مطالب و عکس های بیشتر از این شهید گرانقدر هستیم .
بلا جویان دشت کربلایی
کجاید ای سبک بالان عاشق
پرنده تر ز مرغان هوایی
امید وارم هیشه ودر همه حال پیروراه شهداباشیم ویادگاران شهدا (فرزندان شهدا) را فراموش نکنیم
خوش به سعادتشان .که زندگی ابدی را به زندگی زودگذر و مادی ترجیح داده و در راه امام و کشور و دین جان خودشان را نثار کردند.
ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند
اللهم الجعل عواقب امورنا خیرا
الهم الرزقنا توفیق الشهاده
درخصوص این شهید بزرگوار بایستی کندوکاو بهتری صوت گیردو انشاالله کسانی که این شهید را درک کردند به میان آمده و ابعاد وجودی این پاکان را بررسی کنند تا آیندگان آنها را سرلوحه کارهای خود جهت وصول به مدارج بالای معنوی قراردهند.
همیشه غرق رحمت الهی باشی
برای خواهر زاده ات که توفیق دیدار تو در این دنیا را نداشت زیاد دعا کن.
کشیدن بار مسئولیت شهدا توان زیادی می خواهد ...
الهی یاری مان کن تا شرمنده ی شهدا نباشیم ...
هدیه به روح شهدا یاران ناب خمینی ره ستارگان آسمانی صلوات .
یازهرا سلام الله علیها
ان شاالله لیاقت این رو داشته باشیم از ادامه دهندگان راه ان بزرگواران باشیم
ماهمه مدیون این شهیدان هستیم..
بنده جواد کیومرثی برادر شهید بسیجی ابوالفضل کیومرثی از شما بابت زحمات فراوان تشکر و قدردانی می کنم.
من نازنین زهرا شاه ابراهیمی هستم و دنبال مقاله ای درباره شهیدی برای کلاس خود بودم پدرم اسم شهید کیومرثی را به من گفت و در اینترنت سرچ کردم پدرم گفت ایشان دایی من بودند
من در مورد زندگینامه این شهید والا مقام تحقیق کردم
و خیلی خوشحال هستم که من با این شهید بزرگوار و گرامی نسبت دارم و بسیار مفتخر هستم