شناسه خبر : 40285
شنبه 28 آذر 1394 , 09:41
اشتراک گذاری در :
عکس روز

پرنده های زخمی دلتنگ ما هستند

  شامگاه روز گذشته، مراسم یادواره شهدا با هدف پاسداشت ارزشهای فرهنگی با محوریت ایثار و شهادت در حالی آغاز شد که قرار بود سخنرانان ویژه ای از جمله شهردار تهران محمدباقر قالیباف و نیز رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور حجت الاسلام و المسلمین سید محمدعلی شهیدی حضور داشته باشند اما گویا به دلیل نامناسب بودن وضع هوا و مه گرفتگی چنین نشد و زنگ مراسم توسط معاونت امور بنیاد شهید کشور نواخته شد.

گرچه نیامدن دو شخصیت برجسته کشوری نقش اجرایی مراسم را تغییر داد اما حضور افرادی همچون محمد رحمان نظام اسلامی مجری شاخص کشوری، محمد عاملی از مداحان بی نظیر و جوانی خوش صدا که دست پرونده جانباز عشق و ایثار بود، چنان حسی را به افراد حاضر در مراسم می داد که غیرقابل وصف بود.

دعوت به میهمانی ۱۵۲ شهید

ساعت ۱۹، قرار ما سالن ورزشی شهدای سریش آباد است، هوا مه آلود و دیدگانم تار، در این تاریکی شب و زمستان سرد ما را به محفلی خوانده اند که گرمی آن تا به فلک می رسد. هنگام ورود با چفیه به استقبالمان می آیند و راهنمایمان می شوند که در جایگاه خود بنشینیم. بوی عطر و گلاب فضا را پر کرده است. نگاهم سرتاسر سالن را به رصد می نشیند، انگار شهدا واقعاً حضور دارند، حس حضورشان کاملاً لمس می شود گویی این مردم آمده اند به میهمانی ۱۵۰ شهید و دو لاله گمنام، لبخند و اشک به پهنای صورت مردم تضاد چهره ها را به رخ می کشد. همه عجیب محو و درگیر شهدایند این را از حضور شورانگیز مردم فهمیدم و حیرت زده این نقاشی حضور را در صندوقچه تخیلم گنجاندم.  

برای اینکه کسب و کار اطلاعاتم را راه بیاندازم در تاریخچه شهر و دیار سریش آباد لنگر انداختم و با ورق زدن کتابچه مراسم به غیور مردانی رسیدم که در این شهر لباس رزم پوشیدند و به جلوه های جنگ شتافتند و آنچه را که به فرهنگ لغاتم اضافه کردم نام پنج سردار شهید یداله حاجیان، احمد کرمی، جعفر طالبی، محمد دده جانی و حمیدرضا کاوه بود، سردارانی که هر کدام با جان فشانی خود چهره اسید پاشی شده این سرزمین را مرهم زده و ترمیم کردند.

سریش آباد در استان کردستان از جایگاه ویژه ای برخوردار است، یکدستگی و یکپارچگی است که در این شهر مذهبی چشمک می زند و با تقدیم ۱۵۲ شهید جوان، جاودانگی خود را به اثبات رسانیده است. وجود این شهیدان در مقایسه با تعداد جمعیت منطقه از لحاظ جغرافیایی خاص، مثال زدنی است و این یعنی شهر سریش آباد ریشه اش از عشق و ایثار است و بس.

برای فهمیدن حس شهدا باید سکوت کرد       

مادر شهید است، از فواره چشمانش اشک می ریزد اما لبانش به خنده عریان، نامش را که می پرسم، می گوید: «بگو مادر شهید، بگو خواهر شهید، بگو آواره شهید، بگو عاشق شهید...».

پرنده های زخمی دلتنگ ما هستند/دعوت به میهمانی ۱۵۲ شهید

برایم دفتر حس و حالش را رو می کند و به دیباچه دلتنگی اش اشاره دارد: «سالهاست میان دردهایم بذر سکوت کاشته ام و زمین زندگی ام را با صبر بارانی کرده ام و درون این تنگ بلورین دلم گل سرخی کاشته ام که هرگز پرپر نمی شود».

غرق در گفته های احساسی این مادر بودم که با تکانی مرا به خود آورد و گفت: «دخترم برای اینکه به عمق وجود شهدا پی ببری و حس آنان را بفهمی باید فقط و فقط سکوت کنی، سکوت راه علاج است».

گفته اش کمی متعجبم کرد اما با اندکی تأمل هزاران هزار معنا را می توان از آن برداشت کرد، هزاران هزار معنا...

خبری که در زمان میخکوب شد

پدر است و دلش پر از عشق، می گوید زمانی که خبر شهادت فرزندش را دادند ساعت و دقیقه و ثانیه اش را حفظ است و درست در آن ساعت شهادت نماز شکر می خواند. نگاهش افکار آدمی را می لرزاند، تلنگری برای جوانان همسن فرزند شهیدش دارد: «به شوق شهادت فرزندم سوگند که به عشق دخیل بسته ام و زار می زنم که شیرازه خدا در دلتان بنشیند و زاویه های احساستان را تنظیم نماید». ملتمسانه نگاهم که می کند خجالت می کشم، چرا که توصیه و دعایش برای من هم هست.

پرنده های زخمی دلتنگ ما هستند

چه زیبا سرود حجت الاسلام محمدحسن کاویانی که شاید امشب بهانه میهمانی ما دلتنگی شهدا باشد، شاید محفلی با این دلهای خاکی و روحانی ندیده باشند. پس به احترام این میزبانان مقدس بیاییم این گرد و غبار تاریخ را که روی سرمایه های اجتماعی پاشیده شده است را بزداییم و رج به رج نور را از لابه لای وجودشان برگیریم.

پرنده های زخمی دلتنگ ما هستند/دعوت به میهمانی ۱۵۲ شهید

و چه زیبا و یک نفس گفت نظام اسلامی که کجایی فردوسی نغزگوی امروز باید به جای سرودن رستم و سهراب قصه این پرنده های زخمی را بگویی که با دستانی خالی رفتند و با سیاره سبز برگشتند.

و آرمان برار چه عارفانه از قصه جنگ خواند، قصه ای از رسم عاشقی، قصه ای که در آن همه جا عطر شهیدان می پیچید.

بوسه بر چادر مادر

گامهای سست و لرزانم را بر می دارم و در گلستان قالیهای خزان زده به سارهای خوشبختی با چشمانم شلیک کرده و با رؤیاهای تازه رسیده از درونم به کویرهای تشنه از آب سجده می کنم.

ابتدای مراسم از شهادت و ایثار گفتیم و انتهای آن از تجلیل و یادمان آن هم زمانی که بوسه بر چادر مادر شهیدان به رسم احترام نقش می بست.

آری بهار از کوچه های فرعی می گذرد و بدان که این زمستان هم رفتنی است و خانه تکانی نوروز، سبز بودن را به ارمغان می آورد./مهر

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi