درد از دسته تبر است!

رضا امیری فارسانی- خداگواه است که درون جامعه خودماهم دیگرآن رنگ وبوی قدیمی نیست. اگرخاطرمبارکتان باشدقبل ازعملیات وقتی فرماندهی ارشدی بزرگی برای توجیه کردن بچه هامی آمد تفکیک میکرد، مثلا" میگفت آقای فلانی شما نمیتوانی درعملیات یا تک یا هر موردی که بود شرکت کنی.

 بعدکه بهت برمی خورد ناراحت میشدی میگفتی بزرگواراین چه حرفی بودشماجلوبچه هازدی؟ مگرمن عراقیم که نمیتونم؟ بایک لحن زیبا درعین ایثارمیگفت اخوی شما فرزندشهیدی یا برادرشهیدی یازن وبچه داری یاپدرو مادرت پیرهستند نمیخوام شرمنده آنهابشم.

 این مطلب بخدای شهداقسم چندباربرای خودم پیش آمدکه یک بارآن رادرهمین سایت عزیزتوضیح دادم وآن بچه هاصبح رفتند. عصر رفتیم برای تخلیه جنازه هایشان حاج عیسی توسلی و... می خواهم این مطلب راعرض کنم شهیدهمت باروح بلندی که داشت و اطلاعاتی که خدا درون او قرارداده بود، دریکی ازمباحثش فرمود بچه ها دعاکنید تاجنگ تمام نشده شهیدشویم. چون بعد به سه دسته تقسیم می شویم. اگراین حرف رابرای جوانی که دو ساعت در آرایشگاه فقط گیر ابروهایش است بزنی شایدتمسخر هم بکند ولی من و شماآن صحنه رادیده ایم والان دقیقا به صدق کلام شهیدمعزز حاج ابراهیم واقف شده ایم.

 شمابراساس قلب مهربانتان ودل دریائی سرشارازایثارتان سه روزاست که طرح صندوقی ازجنس عشق وچفیه رادرسایت گذاشته اید هنوزکسی زیرآن مطلب نگذاشته است. این یعنی همان داستان تشریحی حاج همت یعنی اینکه ماهاخودمان مقصران اصلی داستان هستیم. میدانی چرا؟ چون توجهی به همرزم دوست همشهری مان نداریم. شاید درمقطعی احساسی حرفی هم بزنیم امادرعمل انجام نمی دهیم اگرماآن بچه هائی که همنشین شهدابوده ایم وهنوزهمان بچه هاباشیم. بخداقسم اینقدربی تفاوت نمی شویم.

 چون خودمن چندبارکه برای گرفتن مساعده درزمان جنگ به سپاه میرفتم. شاهدبودم شهیدعبدالصمدامیریان فرمانده گردان حضرت امیر تیپ قمر به جان بچه هام حقوقش رامستقیم میبرد کمیته امداد. آیاعبدالصمدمیخواست تظاهربه نیکی بکند؟یااینکه جنسش بامن تفاوت داشت؟

 وقتی یک پزشک که جانبازهم هست دخترهمرزمش یادوستش میرود دندانش رادرست کند بخاطرپول وقسطی بودن انجام نمی دهد، تکلیف روشن است. کجای کاری؟ اگربجای این کامنت.عکسی یاتصویری از خواننده ای حک شده بود،حداقل دوهزارلایک با نام ناشناس میخورد، ولی چون درد دوست رامیخواستیم درمان کنیم و بحث ازمادیات وسط کشیده شد کسی تا این لحظه اعلام موجودیتی نکرده است. واین دقیقا مصداق کلام حاج ابراهیم همت است که دسته بندیمان کرد.

 حالا خود روح بلند همت عزیزمیداند که من ازکدام دسته ام. همانگونه که ازدرختان جنگل سوال کردم که چرا از تکه آهنی بنام تبرمی رنجید ومیترسید؟ پیردرختی ازمیان جنگل گفت رنجش از تبرنیست. ازدسته اوست که ازجنس خودماست. حال داستان ماهم همین است. وقتی من درد مینویسم تنها برخی که تعدادشان از ده نفرتجاوز نمی کند. برای من ودردم درد می کشم و بقیه جامعه مورد بحث... چه توقعی از فلان آقا که رنگ آفتاب راندیده، بوی سیر درسنگر استنشاق نکرده، اصلا امدادگرنبوده، به واسطه سفارشات فلان آقا در سمت رسیدگی به امور جانبازان کرسی بنیاد را تصرف نموده داشته باشیم. یعنی تعداد جانبازانی که دست نوشته مبارک شما را خوانده اند فقط من بوده ام یا دوستانمان هم دیده اند و با راحتی عبور کرده اند.

 اخوی عزیزم ما اگر خودمان ازابتدای کار به فکرخویش بودیم حالا نیاز نبود که برای حداقل های زندگی اینهمه زجر بکشیم. وقتی جنگ تمام شد میبایست تحت هرشرایطی صحنه راخالی نمی کردیم ومجال رابه آفتاب نخورده هانمی دادیم که امروزشاهدباشیم دوستی که همه هستی اش رادرطبق اخلاص نهادبرای تهیه یک کیلوگوشت زجربکشد و یا دخترشهیدی که باتمام وجودش برای این خاک رزم نمود تا زمین خورد امروز نان بپزد وفلان مسئول بگوید چه اشکال دارد؟ کارکه عیب نیست؟ اماخودش چندواحدی بسازد و هرکدام از بچه هایش درگوشه ای ازمملکت درحال چپاول باشند.

  من اعلام آمادگی می کنم که باتوجه به فیشی که در دسترس همگان است و ماهیانه سیصدهزارتومان حقوق دریافت می کنم آمادگی خودم رااعلام می کنم که هرزمان دستور بفرمائید این مبلغ رابه هرحسابی واریز نمایم ضمن پوزش ازشما و دوستان امیدوارم به کسی توهین نکرده باشم وحلالیت می طلبم التماس دعا.