سه شنبه 03 فروردين 1395 , 09:59
پدرت جانبازه، به تو چه؟!
محمد فروتن- فرزند جانباز شیمیایی هستم که به عنوان فرزند ارشد خانواده مسئولیت درمان پدر و مادر پیر و سال خورده ام به عهده ام بوده و وظیفه خود میدانم.
در سال 91 از استان مازندران به استان سیستان و بلوچستان منتقل شدم. علیرغم گزارشات متعدد و ارایه مدارک و استشهاد محلی تا نامه بنیاد انتقالم منفک نشد بعد گذشت یک ماه از انتقالم بواسطه عدم رسیدگی مشکلات پدر و مادرم و عدم امکانات و تجهیزات پزشکی مجهز و مشکلات مالی، پدرم دچار حادثه ایست قلبی شده که به کمک همسایگان به بیمارستان شهرستان و نهایتا" با نظر پزشک به مرکز استان اعزام شد.
میبایست که به جهت رسیدگی امورات درمانی پدرم به شهرستان اعزام می شدم که مراتب را گزارش نمودم اما با گذشت یک هفته از تاریخ درخواست گزارشم حتی دستوری در خصوص موافقت یا عدم موافقت صادر نشد. نهایتا" پس از مراجعه حضوری با رئیس یگان خدمتی ام و اعلام مشکلاتم با خنده وی مواجه شدم و اعلام داشته که جانبازی و زندگی پدرت به تو ارتباطی ندارد! او جانباز است و حقوق و مزایایش را می گیرد. به تو چه ربطی دارد؟
بسیار ناراحت شدم در صورتی که خدا میداند پدرم ریالی حقوق از بنیاد تاکنون نگرفته. حتی در بستر بیماری بنیاد هیچ کمکی نکرد و حتی مسئولی به عیادت نیامد. نهایتا" از مقام ارشد شهرستان مرخصی گرفتم و انصافا بسیار همدردی نمود اما وقتی به شهرستان رفتم میبایست برای جراحی قلب پول جور می کردم. به ناچار حدود 20میلیون قرض کردم به امید اینکه با حقوق اداره ام ماهیانه قرض مردم را می دهم. اما شرایط طوری شد که مادرم هم سخت بیمار شد!
نمیتوانستم دو انسان بیمار و سالخورده را رها کنم! مجبور شدم مدت 8ماه از آنان مراقبت و نگهداری کنم و برای چکاب آنان را به بیمارستان ببرم و بیاورم. پس از 8ماه غیبت کاری مرا اخراج کردند. به دادسرا هم که بخاطر تخلف غیبتم رفتم مبلغ300هزار تومان جریمه شدم.
اکنون خود دچار بیماری افسردگی و اضطراب شدم. با این بدهی و مخارج زندگی و 13سال سابقه کار اخراج شدم. چه خاکی بر سر کنم؟ متاهلم و مستاجر. با این همه مشکلات چرا هیچ مسئول دلسوزی صدای ناله و اشک چشم هایم و حال و روزم را درک نمی کند؟
جانم به فدای آقایم مولایم! همه افتخارم نوکری و سربازی تو بود. اما حالا چه کنم؟!!!
اما پاسخ ریس شما، او یک بی وجدان و بی دین است