شناسه خبر : 44618
یکشنبه 05 ارديبهشت 1395 , 10:30
اشتراک گذاری در :
عکس روز

نفوذی های نسل اول انقلاب!

من حکم نمی کنم بر اینکه آقای سالم نفوذی بود یا نه! اما مشخصا نتیجه ی اخلاق و رفتار او همان چیزی بود که مخالفان ولایت فقیه دنبال می کردند...

رسول اسدی - دوران ابتدایی در مدرسه ی شاهد واقع در شهرک شاهد تهرانپارس بودم.
آقای "سالم" مدیر مدرسه بود.
مردی خشن با سر و ریش و ظاهری حزب اللهی که معمولا یک اورکت اسراییلی می پوشید.
دست بزرگ و سنگینی داشت که با آن دانش آموزان را به تحصیل علم و دانش تشویق می کرد!
گاه به گاه که برای سرکشی وارد کلاس ها می شد، بعضی از بچه ها از شوق دیدنش خیس می کردند!
سال های جنگ بود!
امام خمینی (ره) درقید حیات بودند و در و دیوار مدرسه را پر کرده بودند از عکس و جملاتی از امام، تا بچه ها را به امام علاقه مند کنند.
روی جلد دفتر مشق ها از قول امام خمینی(ره) نوشته بودند: ((تعلیم و تعلم عبادت است.))
در کلاسی که من بودم، دو برادر بودند به نام های حسن و حسین که به دلیل تجدید شدن حسن که برادر بزرگتر بود، هر دو در یک کلاس به هم رسیده بودند.
یک روز آقای سالم سر زده وارد کلاس شد!
همه ی بچه ها مثل چوب سر جایشان خشکشان زد!
از چند نفر سوال درسی پرسید... تا نوبت رسید به حسین (برادر کوچکتر) وقتی نتوانست جواب دهد، رفت بالای سرش و گوش کشان بردش پای تخته!
بعد با آن دست بزرگ و سنگینش، چندتا چک محکم به صورتش کوبید و با یک زیرپا، پهنش کرد روی زمین و آنقدر با لگد به شکمش زد تا خسته شد!
بعد کف کفشش را گذاشت روی صورت حسین و آرنج همان دست بزرگ و سنگینی که مشوق بچه ها بود را روی زانو گذاشت و صورت به صورتِ آینده سازان، شروع کرد به نصیحت:
کسی که درس نخونه به درد حمالی می خوره!
امام خمینی گفته: حرامه کسی که درس نمی خونه بیاد مدرسه!
ما که بچه بودیم و عقلمان نمی رسید، فکر می کردیم منظور آقای سالم این بوده که هر کس درس نخواند، مدیر مدرسه باید او را شکنجه کند!
صدای نفس زدن بچه ها شنیده می شد!
حتی معلم کلاس هم ترسیده بود!
در همین حال سرم را چرخاندم به طرف برادر بزرگتر تا ببینم از دیدن این صحنه چه حالی دارد!
کاسه ی چشمانش پر از خشم و بارش بود و شانه هایش بالا و پایین می پرید!
نمی دانم چند نفر از دانش آموزانی که در دوره ی مدیریت آقای سالم دانش آموز آن مدرسه بودند، آینده ساز شدند و چند نفر حمال؛ اما هیچکدام از دوستان و همکلاسی های من، از کلاس دوم و سوم راهنمایی پیش تر نرفتند؛ البته حمال هم نشدند!
ما بچه دبستانی های دهه ی شصت بودیم! اولین نسلی که قرار بود تحتِ آموزش و پرورش جمهوری اسلامی بشویم آینده سازان کشور!
ما نسلی بودیم که کتک مقدس خوردیم!
کتک خوردن دانش آموزان در دهه ی شصت امری عادی بود و پدر و مادرها هم آن را پذیرفته بودند!
وقتی معلمی به قصد تربیت، دانش آموزی را کتک می زد، هم کار معلم مقدس بود و هم کتکی که دانش آموز می خورد!
اما تفاوت کتک های آقای سالم با سایر معلم ها، ممذوج شدن کتک هایش با تحقیر و توهین و گزیده هایی از کلام نورانی امام خمینی(ره) بود!
من حکم نمی کنم بر اینکه آقای سالم نفوذی بود یا نه! اما مشخصا نتیجه ی اخلاق و رفتار او همان چیزی بود که مخالفان ولایت فقیه دنبال می کردند.

کد خبرنگار: 23
اینستاگرام
جناب اسدی عزیز خیلی زیبا بود و تاثیرگذار.
ممنونیم از قلم شیوایتان و خاطره ماندگارتان و فاش نیوز عزیز...
من خیلی خوشم اومد از این مطلب . چرا ؟
چونکه دقیقا با کلام شیوایی داره رنج و قصه پر غصه امثال منو به نوعی شرح می ده .... شکر خدا حمال نشدم اما ....... صبوری طرفه خاکی ..... ولش کن الانه که اشکم دربیاد ؟

آقای اسدی بیشتر بنویس ************
ووووی فاش نیوز ببخشید این پاراگراف وسطی رو خوب ندیدم . با اجازه یه جوابیه دیگه ارسال کنم . که اگه کسی اینو خوند ناامید نشه .
آقای اسدی البته کار اون مدیر که با ظاهری به اسم مومن آبرو دار چنین رفتارهای ناهنجار و غیر اسلامی داشت که اصلا تایید نمیشه و احساس تنفر در آدم ایجاد می کنه اما اگه من نوشتم حمال نشدم به خاطر این بود علی رغم اینکه همه می خواستند ما رو محدود کنند اما من زیر آبی هر جور شد به درسم ادامه دادم . اخوی مشوق خیلی ها هم شدم .
یعنی چی وقتی یه جفا و ظلمی ببینیم ما خودمونو ببازیم و در خاک بر سر شدن خودمون دخیل بشیم . اخوی درسته نوشتم طرفه خاکی به سر شدیم اما بعدها در آن زمینه محدودیت جور دیگه جبران شد که هیچ مرد و زنی از دور و بریای من به خوشی من نرسید .
منم با قنبرعزیز موافقم.
قلم خوبی برای نوشتن دارید. بازهم از اینگونه خاطرات و مطالب دیگر بنویس لطفا
بنام خدا
تشکر از کلام زیبایتان
یقیننا قضاوت اخروی با خداوند بزرگ است و اینکه مدعی شویم او نیت خیری نداشته نیز محل مناقشه است . اصل را بر نیت خیر اقای سالم میگذاریم که قصد تعلیم و تعلم فرزندان انقلاب را داشته یقینن اعمال او از برداشت اندشه اش در راستای تربیت انسانهایی برای اسلام و انقلاب نسج میکرفت یعنی نیت خیر اما بر اساس عدم شناخت از دین اینگونه اعمال مالیخولیایی را بدین نسبت داده و توقع عالم پروری و اجر ان نزد را نیز داشت در حالیکه بعلت عدم اشنایی با مسایل تربیتی عکس انگیزه خود نتیجه گرفت

کلام الله بزیبایی اینگونه موارد را که از مصدایق انحراف از دین است را بیان می نماید . یکیه بر ظن و گمان و شنیده ها در برابر تحقیق و مطالعه امری که امروزه بشدت بان در گیریم . کسانی که طراوشات ذهن خود را دین انگاشته و بر ان اصرار داشته و کسانی را مانند انان نمی اندیشند از مهدورالدم تا بریده بزدل و جاهل و...
قلمداد می نمایند . بارها عرض نمودم اگر روزی ده دقیقه تا یک ربع ساعت با تدبر قران بخوانید خصوصا ترجمه های سلیس و روان انرا و تنها کتاب جهان بینی اسلامی استاد شهید مرتضی مطهری را که شامل چند کتابچه است مطالعه نمایید یقیننا هر مطلب را که پایه الهی نداشته باشد از کسی قبول نمی نمایید و افکا. خود را نیز اصلاح می نمایید
کتابی که در شروع ان از قول خداوند بزرک میخوانید ذالک الکتاب.... این کتاب بدون هیچ شک و شبهه ای برای هدایت اهل تقوا نازل شده .
فراکوش نکنیم اعمال ما بر اساس اندیشه هایمان شکل می گیرد
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi