شناسه خبر : 44758
چهارشنبه 08 ارديبهشت 1395 , 15:45
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گزارش مصور از دورهمی تفریحی گروهی از جانبازان ویلچری

جانبازانِ عضو تیم تنیس روی میزِ "جانبازان شهید، واقع درباشگاه شهید یگانه مخابرات (ستارخان - شادمان) اردویی نیمروزه، اما پر نشاط و ماندگار در دریاچه خلیج فارس غرب تهران برگزار کردند.

فاش نیوز -  جانبازانِ عضو تیم تنیس روی میزِ "جانبازان شهید، واقع درباشگاه شهید یگانه مخابرات (ستارخان - شادمان) اردویی نیمروزه، اما پر نشاط و ماندگار در دریاچه خلیج فارس غرب تهران برگزار کردند.

این دور همی جانبازی که هر از چند گاهی، به ابتکار خودِ جانبازان تیم جانبازان شهید برگزار می گردد، همه ماهه به میزبانی یکی از جانبازان عضو، برای ترغیب و تشویق جانبازان و بالابردن روحیه ورزشی و شور و نشاط در بین آنها، در اماکن و موقعیتهای مختلف سطح استان تهران برگزار میشود که این اردو به میزبانی جانبازنخاعی "احمد مهری" در این دریاچه برگزارشد.

روز چهارشنبه هفته گذشته قراربود که اردوی (دو هفته یکبارِ) بچه های عضو تیم تنیس روی میز "جانبازان شهید"باشگاه مخابرات (ستارخان) برگزارشود که به دلیل شرایط جوی نامساعد، افتاده بود به این هفته. روز یکشنبه که اکثربچه ها برای تمرین به باشگاه آمده بودند، همانجا قرارشد که با موافقت همه دوستان، اردوی این هفته روز دوشنبه در محیط دریاچه خلیج فارس"چیتگر" برگزار شود و چون نوبت میزبانی این اردو بعهده دوست عزیزمان جانبازهفتاد درصد" احمدمهری" بود قرارشد که  به صورت تلفنی قطعی شدن برنامه اردو را به دوستان اعلام کند.

روز دوشنبه بعداز اذان ظهر و اقامه نماز، به اتفاق یکی دیگر از اعضای تیم راهی محل مورد نظر شدیم. به ورودی دریاچه که رسیدیم، با آقای مهری تماس گرفتیم تا ببینیم محل قرار کجاست و کجا باید جمع شویم تا ماهم برویم. حاج احمد گفت: ورودی اصلیِ ضلع غربی دریاچه. با راهنمایی تابلوها به محل رسیدیم. اما جای پارک پیدانکردیم! تابلو مخصوص پارک ویژه جانبازان و معلولان وجودداشت، اما متاسفانه طبق معمول افراد"غیر" خودرو خود را درآن محل پارک کرده بودند!

باتذکر جانباز"مصطفی مسعودی" به مسئولین و نگهبانان، متوجه شدیم که خودِ پرسنل خودروشان را در آنجا پارک کرده اند. البته بعداز چنددقیقه اصرار و انکار... بالاخره خودروها را جابجا کردند و چون تعداد ما بیشتر از پارکینگ های ویژه بود، با هماهنگی مسئولین آنجا بقیه دوستان با خودرو وارد محیط پارک (قسمتی که مزاحمتی برای دیگران نداشت) شدند. هفت نفز ویلچری بودیم و فقط یکی از دوستان( جانباز، دین محمدی) که البته جانباز 70 درصد است، ویلچری نبود. بنده خدارا بگو که باید همه لوازم پذیرایی را باخودش به محل استقرار و آلاچیق می برد! ضمن اینکه چون از محل مناسب سازی شده برای تردد ویلچر نرفته بودیم تعدادی از دوستان که توانایی برای بالارفتن از پله های کوچک و سربالایی ها را نداشتند، باز با کمکِ آقای دین محمدی موفق به عبور می شدند.

بالاخره با مکافات زیاد دور هم جمع شدیم و بعداز اقامه نماز برخی از دوستان که در ترافیک مانده بودند و از ثواب نمازاول وقت محروم شده بودند، سفره ناهار پهن و در یک فضای شاد و پرنشاط همگی مشغول صرف غذا شدیم.

ناهار الویه خوشمزه ای بودکه همسر حاج احمد تهیه کرده بود و جای دوستان خالی، بسیارلذیذ و خوشمزه بود. نزدیک آلاچیق ما، جشن تولدی مختصر برپابود. زوج جوانی در آلاچیق مجاور ما برای همسرش جشن تولد کوچک و مختصری گرفته بودند. مرد جوان خانواده نیمی از کیک تولد را برای جمع ما آورد و دوستان ماضمن تبریک و آرزوی خوشبختی و عاقبت بخیری، متقابلا به آنها غذا تعارف کردند.. حدود ساعت چهاربعد ازظهر بود که به پیشنهاد برخی از همراهان، به سمت دریاچه حرکت کردیم تا سیر و سیاحتی داشته باشیم. بااینکه وسط هفته بود، ولی جمعیت نسبتا" زیادی اطراف دریاچه حضورداشتند و جمع هفت - هشت ویلچری مارا کنجکاوانه و توام با احترام، تماشا می کردند.

زیبایی دریاچه و محیط اطراف آن (البته غیراز برج های مسکونی که مزاحم همیشگی بازدیدکنندگان این دریاچه است) واقعا" چشم نواز و لذت بخش است. هوای پاک همراه با نسیمی آرام، آرامش را برهر دل آزرده و غمناکی می نشاند و خستگی را از جسم و جانِ ما نیز می زداید.

نزدیک اسکله (تقریبا") vip دریاچه که می شدیم، ناخودآگاه چشممان به دو دستگاه خودرو سواریِ پلاک (شماره) معمولی افتاد! در کمال تعجب از نگهبانی که در آن اطراف بود موضوع را پرس و جو کردیم. می گفت: آنها عوامل تلویزیون و هلال احمرهستند که برای تهیه گزارش در آنجا مستقرند! حرفش را باورکردیم. می خواستیم از درب ورودیِ حصارمانندِ اسکله vip عبورکنیم که باعذرخواهی مانع شد و می گفت ممنوع است. از او می خواهیم با مسئولشان هماهنگ کند تا ما هم نزدیک اسکله برویم و اگر امکانش هست، کمی قایق سواری کنیم.

بنده خدا پذیرفت و با بی سیم موضوع را با مسئول بالاترش درمیان گذاشت. دقایقی نگذشت که فردی با موتورسیکلت به ما نزدیک شد و اجازه وارد شدن به محوطه vip را صادرکرد. اما برای سوارشدن به قایق و انتقال قایق ها از آنسوی ساحلِ دریاچه که مخصوص قایق سواری برای افراد سالم است، از حراست کسب تکلیف کرد.

هماهنگی ها در حال انجام بود که ما به محوطه اسکله رسیدیم. چندنفر از غواصان هلال احمر در حال آموزشِ غواصی بودند اما از فیلمبردارِ تلویزیون خبری نبود. یک ربعی گذشت که قایقی موتوری از راه رسید و دکتر قنبری، مهری و مسعودی در معیتِ جانباز دین محمدی باکمک چندنفر از عوامل اجرایی و تعدادی جوانِ عکاس که گویا برای سازمان میراث فرهنگی عکاسی حرفه ای انجام می دهند، واردیکی از قایق ها شدند. چندلحظه بعد قایق دوم رسید و ساقی، اسدی و من هم به همراه عکاسان جوان سوارقایق شدیم. واقعا"با لطف و عنایت الهی و با بارندگی های اخیر، آب دریاچه در وضعیت بسییارمناسبی قراردارد و این را از موج هایی که قایق هارا با تکان های شدیدی همراه می کند می توان حدس زد. گاهی که قایق ها از یکدیگر پیشی می گرفتند، بادشدیدی که درحال وزیدن بود، آب را از اطراف قایق به روی ما می پاشید و تقریبا" لباس همه جز خودِ رانندگان یا ناخداهای قایق ها، خیس شد. اما چون هوا دلچسب و بهاریست، سرمایی احساس نمی شد. جوانان عکاسِ همراه، که گویا سال هاست با ما دوستی و آشنایی دارند، تاکنون با جمع جانبازانی اینچنین خونگرم، با اراده و پرانگیزه مواجه نبوده اند، سرشوخی را  باز می کنند و از ژرفای وجودشان « ازاینکه بصورت اتفاقی » در این لحظات خوب و ماندگار، در این قایق سواری سهیم هستند راضی بنظر می رسیدند.

نزدیک به یک ساعتی اطراف دریاچه را قایق سواری کردیم. برخی از مردم با تعجب به ما، ویلچرمان و قایق ها نگاه می کردند و برخی نیز با لبخندی برلب، مشغول دست تکان دادن بودند که متقابلا ما نیز برای آنها بادست، ادای احترام می کردیم.

لحظات خوب و خوش و پرنشاطمان را با گزفتن عکس های یادگاری کامل می کردیم. صدای شاتل دوربین های حرفه ای دوستان جوانمان مدام به گوش می رسید. قول می دادند عکس ها را از طریق تلگرام یا ایمیل به دست ما برسانند. به اسکله ویژه که برگشتیم، با کمک و توانایی مجدد دیگران، یک به یک از قایق ها پیاده شده و باتشکر از بذل محبتی که مدیران مجموعه، مخصوصا" مسئولین حراست نسبت به ما داشتند، به کنار دریاچه رفتیم. وزش باد شدیدتر شده بود و نوشیدن چای گوارا، ذائقه ما را لذتی خاص می بخشید.

نزدیک غروب آفتاب است و وقتِ بازگشت. وسایل و بساطمان را جمع و جور کرده و راهی محل پارک خودروها شدیم و به سمت خانه هایشان حرکت کردند.

بااین امید که دیگرِ دوستان جانبازمان به تیم تنیس روی میز"جانبازان شهید" بپیوندند تا هم جسم زخم خورده و رنجورشان را صحت و سلامتی بخشند و هم روح و روانِ خود را با ورزش و استفاده از طبیعتی که به امانت نزد ما انسانهاست، نشاط  بخشند.

درپایان این گزارش چه خوب است تشکرو سپاسی داشته باشیم از شهرداری منطقه 22 تهران و شخص جناب مولایی عزیز و مدیران و پرسنلِ خدوم و زحمتکش مجموعه فرهنگی - تفریحی دریاچه خلیج فارس که مناظر زیبا و چشم نوازی مانند این دریاچه را برای استفاده مردم عزیزمان آماده نموده اند و باقیات و صالحاتی برای آخرت خویش توشه کرده اند.

ضمن اینکه نباید زحمات و خدمات دوست و برادر عزیزمان جانباز "مصطفی مسعودی" ندیده گرفت که زحمات زیادی برای ادامه فعالیت تیم جانبازان شهید درباشگاه مخابرات "شهید یگانه" ستارخان متحمل می شود.

گزارش از محمد رضا عسگری

کد خبرنگار: 21
اینستاگرام
چه خوب. آفرین. اتفاقا جانبازان و مخصوصا دوستان نخاعی خیلی کارخوبی میکنند. اولا بخاطر روحیه و بعد بخاطر حضوردرجامعه و تفرجگاهها.
خیلیها معتقدند جانبازان نباید در مکانهای تفریحی و تفرجگاه حضورداشته باشند و خوش بگذرانند. ولی چه خوب است که بروبچه های ایتن باشگاه این کارارزشمندراانجام میدهند.
واقعا گزارش خوب و دلچسبی بود.
دست نگارنده درد نکند.
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi