چهارشنبه 12 خرداد 1395 , 12:44
گزارش مصور از مراسم جانباز شهید طرفی
هفت روز است که به وصال محبوبت رسیدی و با تن آزرده بعد بیست و هشت سال چشم انتظاری برای پوشیدن خلعت سرخ و زیبای شهادت به جمع دوستان شهیدت پیوستی . شربت شیرین شهادت گوارای وجودت
فاش نیوز - جانباز نخاعی گردنی حاج اسماعیل شهابی طرفی عصر جمعه ۳۱ اردیبهشت که متبرک بود به نام و یاد مولایمان صاحبالزمان ارواحنا فدا به کاروان شهدای کربلای ایران پیوست.
آتشی در دل فروزان کرد و رفت
خاطری از ما پریشان کرد و رفت
چشمه ها از چشم ما جاری نمود
ابر را در دیده باران کرد و رفت
آن صبور دردمند پر شکیب
رازها در سینه پنهان کرد و رفت
برادر جانباز شهیدم ، حاج اسماعیل شهابی طرفی
هفت روز است که به وصال محبوبت رسیدی و با تن آزرده بعد بیست و هشت سال چشم انتظاری برای پوشیدن خلعت سرخ و زیبای شهادت به جمع دوستان شهیدت پیوستی . شربت شیرین شهادت گوارای وجودت . برادر جانباز شهیدم . امروز من دیگر می توانم هر چقدر دلم می خواهد از تو عکس بگیرم . گرچه تو نیک می دانی من همانی هستم که پیشتر از این در دل خود عکس تو را قاب گرفتم . اولش فکر می کردم تو پرستو شدی و پرواز کردی بدون آنکه فکر کنی چه بر سر من می آید . اما امروز که منزل به منزل همراه خاطرات تو حرکت کردم به حکمت این آشنایی کوتاه مدت پی بردم . حالا من هم یک دوست شهید دارم که می توانم از لحظه لحظه زندگانیش الگو بگیرم . ببخش که دیر آمدم . اگر دیر آمدم مجروح بودم . تو بیست و هشت سال با مقاومتی بی نظیر در مقابل سختی های عدیده ات کم نیاوردی و در حالی که دست و پایی برای خدمت در راه خدا نداشتی با زبانت دین حق را یاری کردی . زیباترین جلوه سربازی تو در راه اسلام این بود که دانستم در آن شرایط سختت باز هم دوستان و همرزمانت را تشویق می کردی برای دفاع از حرم اهلبیت کوتاهی نکنند . کم لطفی ها به چشمت نمی آمد و به خانواده ات توصیه می کردی فقط خدا را در نظر بگیرند .چقدر روح تو بزرگ بود برادر !
در طی راه اهواز – شوش توفیق پیدا کردم با دو تن از بستگان داغدارت که هنوز پرواز تو را باور نکرده اند ، گفت و گویی مختصر داشته باشم . آنها چیزهایی درباره تو می گفتند که به دانستنش سخت محتاج بودم . خواهرت که همسر یک جانباز شیمیایی است در تجلیل از یاد تو گفت : « زندگی یک جانباز نخاعی –گردنی خیلی سخت است . هم خودش رنج می کشد و هم خانواده اش . تا در آن شرایط نباشی با حرف و تعریف کسی قادر به درک آن نیستی . بچه هایش از همان دوران طفولیت با سختی پدر آشنا شدند . خیلی چیزها دلشان می خواست که بخاطر وضعیت پدرشان امکان تحقق نداشت . همه این مسائل در روحیه یک آدم اثر می گذارد . با این حال این بچه ها هر طور بود تا دم آخر پدر را در منزل خودش عین یک گل نگه داری کردند . کمترین کار بچه ها این بود که لحظه به لحظه پدر را جابه جا کنند تا دچار زخم بستر نشود . آنها باید طوری پدر را جا به جا می کردند که دست و پایش نشکند . حالا ببینید اگر کسی بخواهد با ملایمت و مدارا این مراقبتها را داشته باشد باید چقدر روحیه اش قوی باشد ؟ اما این بچه ها در عین مظلومیت خودشان و در حالی که خودشان به دلجویی احتیاج داشتند باز هم در مراقبت از پدر جانبازشان کوتاهی نکردند .»
حاج اسماعیل شهیدم ! عروس کوچکت نکات ارزنده ای را بیان کرد که حقیقتا چهره واقعی یک عامل به حفظ فرهنگ شهدایی را ترسیم می نمود . او وقتی مطالبی درباره کار من دانست با یک حالت خاص و مظلومانه ای گفت : « من میگم تو رو خدا برای جانبازان هر کاری که از دستتون بر میاد انجام بدید . هر چه ازتون می خوان کوتاهی نکنید . دلشونو نشکونید . پا به پای سختی هایی که می کشه صبورانه تحمل کنید و همراهشون باشید . اما عاشقش نشید . دل نبندید . بهش عادت نکنید . چون به حال و روز الان من دچار می شید !»
پرسیدم : حال امروزت چطوره ؟
او گفت : «من الان احساس می کنم قلبم در حال متلاشی شدنه . یک هفته بی قرارم . اصلا فکر نمی کردیم عمو اسماعیل اینقدر زود از بین ما بره . اون بارها حالش بد شد . بارها زیر تیغ جراحی رفت . اما بازم برگشت . باور نمی کنم این قدر راحت جلوی چشمان ما پرواز کرد .»
پرسیدم : منظورت از اینکه عاشق جانبازا نشیم چیه ؟
عروست گفت : « شما دور اومدی تا انچه من می خوام بگم شما ذره ای از آن را با دیدن جانباز درک کنی و ببینی . من با افتخار اینکه عروس یه جانباز می شم پا به درون خانه عمو اسماعیل گذاشتم . نه ساله که این افتخار رو سرم جا داره . عمو اسماعیل خودش مرا انتخاب کرده بود . چون پدرم دوست صمیمی و همرزمش بود . به همین دلیل وقتی به من گفتند عمو اسماعیل گفته دوست دارم لیلا عروسم بشه به احترامش نه نگفتم . در حالی که می دانستم پسرِ عمو اسماعیل بخاطر پدرش نتونسته بود به تحصیلاتش ادامه بده و بعد این هم باید تمام وقت در خدمت پدر باشه . من با تحقیقات زیاد فهمیدم بهرحال زندگی من هم باید در خدمت عمو اسماعیل بگذره . با این حال پیشنهاد عمو اسماعیل را قبول کردم و حتی با اینکه یکسال و نیم از دوران تحصیلات من می گذشت ، به خاطر شرایط از آن هم صرفنظر کردم تا مثل بقیه اعضای خانواده در خدمت عمو اسماعیل باشم . عمو اسماعیل حق زیادی بر گردن تک تک ما داشت . باید هر کسی به اندازه توانش حق عمو اسماعیل ها را ادا کنه . وقتی پا به درون این خانه گذاشتم فهمیدم تک تک اعضای خانواده از هم عروسم و مادرشوهرم و خواهرشوهرم و داماد این خانواده و بقیه فامیل همه و همه سعی می کنند از یک حماسه بزرگ و مقدس به اسم حاج اسماعیل شهابی طرفی تا حد توانشون به خوبی مراقبت کنند . من هم به جمع این افراد که عاشقانه ایثار می کردند اضافه شدم . عمو اسماعیل مهربانی خاصی داشت که همه رو عاشق خودش می کرد . بی نهایت خاطره از خودش تو دل ما گذاشت و حالا که یه هفته میشه عمو اسماعیل از پیش ما رفته ، می بینم عاشقی چه تاوان سختی دارد !»
برادر شهید جانبازم ! حالا دیگر می دانم تو چرا هیچ وقت گنجینه دلت را از دوران دفاع مقدس به روی کسی نگشودی . چون فکر کنم ما حرمت تو را به قدر بچه هایت خوب نگه نداشتیم . هر چند که ادعاهای ما گوش فلک را پر کرده است . خیلی ممنون برادر که با اون نور معنویتت و مهربانی شهداییت باعث شدی در زمان کوتاه بیشتر مقام یک جانباز را درک کنم . انگار درک کرده بودی من دنبال انسان هایی می گردم که «حقیقتا» و در عین گمنامی و مهجوری از فرهنگ ایثار و شهادت مراقبت می کنند و تو همان حقیقت ناب دوران دفاع مقدس بودی که بعد پرواز مظلومانه ات به سرزمین نور ، چشم مرا روشن کردی که ببینم و بشنوم چطور « خانواده ات »ایثارگرانه بیست و هشت سال از تو مراقبت کردند . امیدوارم این دوستی برقرار بماند و قدرش را خوب بدانم .الهی آمین
یادآوری می شود همزمان با هفتمین روزعروج مظلومانه جانباز نخاعی-گردنی حاج اسماعیل شهابی طرفی ، مراسم یادبودی به همت بنیاد شهید اهواز در مسجد ارشاد برگزار گردید که تنی چند از مسئولین استان در این محفل ساده و بی ریا شرکت کردند. در این مراسم مداح اهلبیت حاج احمد طرفی با مرثیه سرایی شهدایی چشم و دل داغداران حاضر در جلسه را جلا بخشید و در ادامه برنامه حجه الاسلام حاج آقا بلک نیز درباره شان مقام جانبازان علی الخصوص جانباز شهید حاج اسماعیل شهابی طرفی مطالبی بیان کردند . لازم به ذکر است ساعت سه بعد از ظهر همان روز همراه با بستگان و دوستان شهید برای عرض ادب و ارادت بر سر مزار مطهر شهید شهابی طرفی به طرف شوش حرکت نمودیم . دقایقی بعد عده ای از همرزمان و مقامات مسئول از خطه شهیدپرور شوش نیز برای ادای احترام پروانه وار گرد مزار پاک شهید شهابی طرفی جمع شدند و حدیث فراق را با قطره قطره اشکشان نجوا کردند . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
گزارش از خانم محمدی
اماخبرنگار یا یار صمیمی جانباز ما555هزار جانباز وبیش از سه هزار قطع نخاع داریم مسِولیت سنگین است همه مدافع حریم اسلام ومملکت ایران بودند دوستی شهاب را در رفع دردهجران همدردهای او تسلی خاطر خویش قرار دهیم والسلام