شناسه خبر : 45908
شنبه 08 خرداد 1395 , 14:59
اشتراک گذاری در :
عکس روز

بازدید از خطوط دشمن با لباس کارگران شهرداری

صبح روز بعد، یک دستگاه جیپ لندکروز، نزدیک قرارگاه گروهان، توقف کرد و دو افسر ارشد ارتش، از آن پیاده شدند. یکی از آن ها، درجه ی سرگردی داشت و افسر اطلاعات لشکر بود. دستور دادند همه به صف بشویم. یکی از آن ها، ضمن صحبت هایش ما را تهدید کرد که اگر پل در معرض تخریب قرار بگیرد، همگی مان را اعدام خواهند کرد.

جاده ای که به ارتفاعات گرده مند می رسید، با اینکه سنگ فرش بود، اما دست اندازها و نقاط صعب العبور زیادی داشت.

جاده از بین دشت هایی که تمام آن را صخره های بزرگی پوشانیده بود، می گذشت و پیچ می خورد و از کنار رودخانه ای عبور می کرد و سرانجام به ارتفاعات می رسید. این جاده همیشه خطرآفرین بود؛ طوری که به جرأت می توان گفت خطرات خطوط مقدم جبهه، در مقایسه با خطرات این جاده، بسیار ناچیز بود. بیشتر خودروهایی که حامل نفر بودند و از این جاده می گذشتند، دچار سانحه شده و واژگون می گردیدند. بعضی وقت ها هم، ستون نیروهایی که از این راه می گذشتند، مورد تهاجم کُردهای مخالف رژیم قرار می گرفتند. از طرف دیگر، این جاده از آنجا که واحدهای مستقر در ارتفاعات گرده مند،«اوراس» و «کردکلو» را به قرارگاه های پشت این منطقه، یعنی «دیانا» می رساند، دارای اهمیت زیادی بود.

علاوه بر آن، در این جاده سه پل آهنی بسیار مهم و حساس «برسلین» و «درگله» و «اوراس» قرار گرفته بودند که از کار افتادن، حتی یکی از این پل ها، سبب می شد تا نیروهای خط مقدم و مناطق تدارکاتی، ارتباط شان قطع شود. چرا که در منطقه، امکان احداث پل ذخیره وجود نداشت.

یک روز گروهان ما، مأموریت یافت که حفاظت نخستین و مهم ترین این پل ها، یعنی برساین را به عهده بگیرد. از این که چنین مأموریتی به عهده ی ما گذاشته شده بود، بسیار خوشحال بودیم و انگار که از خدمت در ارتش، مرخص شده بودیم. چرا که موقعیت گروهان سابق، در دشت بسیارخطرآفرین بود و مرتب، زیر بارش شدید گلوله های ایرانی قرار داشت. اگر هم گلوله نمی بارید، برف و سرما بود که امان مان را می برید و به هر حال، روزی نمی شد که خساراتی متحمل نشویم. به جز این ها، حراست از پل در مقایسه با شداید و مشکلات زیاد خطوط مقدم، کاری راحت و سهل بود.

رسته های گروهان، برای حفاظت از پل، بین قله های اطراف پل، تقسیم شدند و بعضی از سربازها هم،در قرارگاه گروهان ماندند تا ضمن حراست از پل، تنظیم عبور و مرور روی آن را برعهده بگیرند. روزهای استراحت و آرامش که ما سال ها از آن دور بودیم، یکی بعد از دیگری سپری می شد. سحرگاه یکی از روزها، دو تن از کارگران کرد شهرداری که یونیفرم های مخصوصی به تن داشتند، آمدند و مشغول پاکسازی پل شدند. یکی از آن ها جاروی بزرگی در دست داشت. روی پل در اثر باران گِل نشسته بود. آن هاف گِل ها را پاک کردند و بعد از ما تشکر کردند و رفتند.

صبح روز بعد، یک دستگاه جیپ لندکروز، نزدیک قرارگاه گروهان، توقف کرد و دو افسر ارشد ارتش، از آن پیاده شدند. یکی از آن ها، درجه ی سرگردی داشت و افسر اطلاعات لشکر بود. دستور دادند همه به صف بشویم. یکی از آن ها، ضمن صحبت هایش ما را تهدید کرد که اگر پل در معرض تخریب قرار بگیرد، همگی مان را اعدام خواهند کرد.

سرگرد اطلاعاتی گفت: «ممکن است این پل را منفجر کنند، چون دو تن از افسران مهندس ایرانی، وارد  منطقه شده و با لباس های کارگران شهرداری، خود را به پل ها رسانده و اطلاعاتی از آن ها، تهیه کرده اند.»

وقتی حرف هایش تمام شد، همگی خشک مان زده بود و تازه متوجه موضوع شدیم.

    این ارتفاعات در خاک عراق قرار دارد و در ایران به قله ی ۲۵۱۹ معروف است و عملیات والفجر۲ در این منطقه از طرف نیروهای ایرانی در تاریخ ۲۹/۴/۱۳۶۲ انجام شد. این عملیات حدود دو هفته ادامه داشت و پادگان حاج عمران عراق به تصرف نیروهای ایرانی درآمد.

سرباز وظیفه ابراهیم


مأخذ: مدال و مرخصی، یازده یادداشت از یک اسیر عراقی. هدایت الله بهبودی. تهران، سوره مهر، (سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، دفتر ادبیات و مقاومت)، 1370 / سایت جامع آزادگان

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi