09 فروردين 1403 / ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
شناسه خبر : 45940
یکشنبه 09 خرداد 1395 , 11:45
یکشنبه 09 خرداد 1395 , 11:45
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
دلنوشته ای برای برادرم حمزه
رمضان مرتضی آخوندی
گلزار شهدای تبریز قدم میزدم...
سید علیرضا آلداود
پاک بودن دامان نظام از تخلفات برخی نامزدان و منتخبان
امانالله دهقان فرد
تعاون و اقتصاد جمهوری اسلامی
محسن ناطق
کفّار افرادى بىتفاوت و بهانهگیر هستند!
احمدرضا بهمنیار
متن ها و مکث ها
سید مهدی حسینی
نگاهی به معایب و محاسن تک فرزندی و چند فرزندی
سعیده نام آور
بهارِ دوستی، خانه ای درخورد دیجیتالیسم
سید مهدی حسینی
نکاتی پیرامون قبل و بعد از انتخابات
امانالله دهقان فرد
بازگشت قدرت به صحن منَشاء تحولات بزرگ
سیدمحمدرضا میرشمسی
منافع ملی، بزرگی و مجازی سازی
سید مهدی حسینی
ادبیات ایثار و شهادت
عیدانه ای برای مجاهدان بی مثال وطن
شهیدگمنام
مثل شهدا
مجتبی رحماندوست
قهرمان را باید مثل یک قهرمان تشییع کرد!
زهرا خراسانی
گزارش و گفت و گو
این جانباز جنگ تحمیلی را دریابید
غلامعلی غلامپور از جانبازان 15درصد اعصاب و روان دوران جنگ تحمیلی به بیان برخی از خاطرات خود در رابطه با جنگ تحمیلی پرداخت و گفت: متولد 1346 هستم. سال 61 برای نخستین بار از سوی سپاه فجر استان فارس و از طریق تیپ احمدبن موسی به قصرشیرین رفتم، بعد از آن نیز به جنوب منتقل شدم.در طول حضور داوطلبانهام در جبهه دو بار مجروح شدم. ابتدا مچ دست چپم شکست و پس از آن نیز ترکشهایی به کمرم اصابت کرد.
به دلیل آنکه در آن دوران جوان بودم و قابلیت کار کردن داشتم زیاد پیگیر موضوع جانبازیام نبودم و 15 درصد جانباز شناخته شدم اما هر چه زمان گذشت و دچار کهولت سن شدم مشکلات جانبازی و عوارض ناشی از جراحتهای جنگ تحمیلی بر من چیره شد،به گونهای که پس از اینکه پزشکان معتمد بارها من را معاینه کردند تأییدیهای را در راستای اینکه قادر به انجام هیچگونه کاری نیستم صادر کردند.
متأسفانه به دلیل فقدان توان انجام کار اکنون با مشکلات معیشتی و مالی بسیار زیادی دست و پنجه نرم میکنم. من پدر دو پسر و دو دختر هستم که اختلاف سنی کمی با یکدیگر دارند. دختر کوچکم قرار بود امسال به مدرسه برود اما شرمندهاش شدم.متأسفانه نتوانستم هزینهای را برای ثبت نامش و مخارجی که برای تحصیل نیاز است را فراهم کنم.
فرزند بزرگم که 21 سال سن دارد نیز به دلیل وضع مالی نامساعد دچار بیماری روحی شده است. همچنین اوضاع اقتصادی بسیار دشوار هم باعث شده است که حداقل امکانات یک زندگی ساده را هم نداشته باشیم. ما در یکی از روستاهای کازرون ساکن هستیم که به دلیل هم جوار بودن با استان بوشهر هوا بسیار شرجی و گرم است. همین هوا نیز باعث شده است که گرمازدگی به سراغ ما بیاید.
بارها به بنیاد شهید و امور ایثارگران مراجعه کردهام و مشکلاتم را گفتهام، اگرچه آنها به من کمک کردند و ماهانه مبلغی به عنوان کمک معیشتی دریافت میکنم اما با توجه به شرایطم از عهده مخارج اولیه بر نمیآیم. ما در منزلمان حتی کولر و تلویزیون و گاز هم نداریم و همین اختلافهایی که در زندگی ما وجود دارد باعث شده است برای فرزندانم پرسشهایی ایجاد شود که چرا و برای چه به جبهه رفتهای؟
به دلیل همین عوارض جانبازی برای عمل جراحی کمرم به یکی از بیمارستانهای شیراز رفتم اما به دلیل اینکه توان پرداخت 300 هزار تومان را نداشتم بیمارستان من را مرخص نمیکرد تا اینکه یک خانم پرستار با وجدان این هزینه را پرداخت کرد. باید از این فداکاری ایشان قدردانی کنم.
امید من در ابتدا به خداوند و سپس به بنیاد شهید و امور ایثارگران است و در صورتی که مردم بخواهند قدم خیری در ارتباط با من بردارند از آنها نیز سپاسگزار خواهم بود.
بر اساس پیگیریها، بنیاد شهید و امور ایثارگران حقوق قانونی مربوط به این جانباز را پرداخت کرده است اما این جانباز به دلیل محرومیت از توان انجام کار و عوارض ناشی از جنگ،به کمک بیشتری نیاز دارد.
به دلیل آنکه در آن دوران جوان بودم و قابلیت کار کردن داشتم زیاد پیگیر موضوع جانبازیام نبودم و 15 درصد جانباز شناخته شدم اما هر چه زمان گذشت و دچار کهولت سن شدم مشکلات جانبازی و عوارض ناشی از جراحتهای جنگ تحمیلی بر من چیره شد،به گونهای که پس از اینکه پزشکان معتمد بارها من را معاینه کردند تأییدیهای را در راستای اینکه قادر به انجام هیچگونه کاری نیستم صادر کردند.
متأسفانه به دلیل فقدان توان انجام کار اکنون با مشکلات معیشتی و مالی بسیار زیادی دست و پنجه نرم میکنم. من پدر دو پسر و دو دختر هستم که اختلاف سنی کمی با یکدیگر دارند. دختر کوچکم قرار بود امسال به مدرسه برود اما شرمندهاش شدم.متأسفانه نتوانستم هزینهای را برای ثبت نامش و مخارجی که برای تحصیل نیاز است را فراهم کنم.
فرزند بزرگم که 21 سال سن دارد نیز به دلیل وضع مالی نامساعد دچار بیماری روحی شده است. همچنین اوضاع اقتصادی بسیار دشوار هم باعث شده است که حداقل امکانات یک زندگی ساده را هم نداشته باشیم. ما در یکی از روستاهای کازرون ساکن هستیم که به دلیل هم جوار بودن با استان بوشهر هوا بسیار شرجی و گرم است. همین هوا نیز باعث شده است که گرمازدگی به سراغ ما بیاید.
بارها به بنیاد شهید و امور ایثارگران مراجعه کردهام و مشکلاتم را گفتهام، اگرچه آنها به من کمک کردند و ماهانه مبلغی به عنوان کمک معیشتی دریافت میکنم اما با توجه به شرایطم از عهده مخارج اولیه بر نمیآیم. ما در منزلمان حتی کولر و تلویزیون و گاز هم نداریم و همین اختلافهایی که در زندگی ما وجود دارد باعث شده است برای فرزندانم پرسشهایی ایجاد شود که چرا و برای چه به جبهه رفتهای؟
به دلیل همین عوارض جانبازی برای عمل جراحی کمرم به یکی از بیمارستانهای شیراز رفتم اما به دلیل اینکه توان پرداخت 300 هزار تومان را نداشتم بیمارستان من را مرخص نمیکرد تا اینکه یک خانم پرستار با وجدان این هزینه را پرداخت کرد. باید از این فداکاری ایشان قدردانی کنم.
امید من در ابتدا به خداوند و سپس به بنیاد شهید و امور ایثارگران است و در صورتی که مردم بخواهند قدم خیری در ارتباط با من بردارند از آنها نیز سپاسگزار خواهم بود.
بر اساس پیگیریها، بنیاد شهید و امور ایثارگران حقوق قانونی مربوط به این جانباز را پرداخت کرده است اما این جانباز به دلیل محرومیت از توان انجام کار و عوارض ناشی از جنگ،به کمک بیشتری نیاز دارد.
منبع: ایسنا
00
پاسخ
سلام لطفا شماره كارت جهت كمك به اين رزمنده عزيز بدهيد.ما شرمنده رزمندگان جنگ تحميلي هستيم.
سلام دوست گرامییم آقای غلامپورعزیزجانباز15درصدهمه که هستیم مشکلاتی ازقبیل درمان دردمان داریم وبعداینکه همه رزمندگان که28سال استکه به فراموشی سپرده شده اندپیش زن وبچه بخاطرنبوددرآمدکافی شرمنده شده ایم چراچون من وامثل جانبازسرافراز15درصدآقای غلامپوریک اینکه حال که سن هابالا رفته دردبه مازورآورشده وبخاطرنبوددرآمدومخارج زیادبخاطرزیادبه متخصص های اعصاب وروان رفتن وسوم هم اینکه بخاطرسن بالا دیگرقادربه کارکردن نیستیم پس بااین شرایط هم شرمنده اهل وعیال شده ایم وهم دیگرازاین به بعدنمیتوانیم بااین گرانیهاآنهم آزادبدون دفترچه بیمه درمانی دردخودمان راکه ازجنگ8ساله رسیده درمان کنیم وتابحال هم هرچه ازطریق سایتهابخصوص سایت وزین فاش نیوزبی صدافریادزدیم هیچ فریادرسی پیدانشدتامادردمندان حدعقل دردخودمان راکه نزدیک است دیوانه بشیم رادرمان کنیم مارزمندگان بدون مدافع 28سال استکه دردرنج جنگ رابدون حمایت دولت تحمل میکنیم بدون اینکه فریادرسی باشد.بخداقسم من یکی راضی به یک دفترچه بیمه درمانی شده ام اماهمان چندبرگ دفترچه بیمه درمانی راهم دولت نداد.پس آقای غلامپورعزیزکه هردومان روستانشین هستیم هرچه باصدابی صدافریادبزنیم کسی فریادهای مارانمیشنودچراچون اگرمیخواستن بشنوددرطول این28سال بعدازپایان جنگ قدمی که درخورمارزمندگان وجانبازان زیر25درصدیهاباشدرابرمیداشتند.یعنی میشنونددوست ندارندکه کاری برایمان انجام دهنداگرخودرابه خواب غفلت نمیزدندودرهرسال یک قدم برای این دلاوران برمیداشتندحال باگذشت30سال رزمنده وجانبازی نمانده بودکه مشکلات داشته باشد.پس به امیدروزی که بعضی ازمسولین کارشکن ماازخواب غفلت بلندشوندتاببیننددرطول این30سال درحق مارزمندگان وجانبازان زیر25درصدهاچه هاکه نکرده اند/به امیدروزی که هم مردم وهم مسولین درددل مارابدانندودرک کنندکه باباماناقص هستیم کسی که درطول24ساعت6تاقزص اعصاب وروان مصرف کندعاقبتش چطورمیشودکه بعضی مواقع این 6تاقرص به9تاهم میرسد.مسولین بی صدافریادمیزنیم لطفابدادمادرمندان 8سال جنیهابرسید............یاعلی مدد
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
روایتی از نماز خونآلود یک رزمنده امدادگر
عبدالحسین قاهری
مثل گندم درویمان کردند
علی کرمی
روایتی از فوتبال پیرمردها مقابل دشمن بعثی
محمدعلی نوریان
معرفی کتاب