شناسه خبر : 46805
چهارشنبه 02 تير 1395 , 11:11
اشتراک گذاری در :
عکس روز

وصیت های جاودان

غلامرضا آزادی در سال ۱۳۴۰ در یکی از روستاهای «جرقویه» در« اصفهان» متولد شد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی، همراه با خانواده، به «تهران» مهاجرت کرد. وی در کنار تحصیل و فعالیت های روزانه، در کلاس های علوم دینی که شب‌ها در حسینیه انصارالمهدی(عج) تهران تشکیل می‌شد، فعالانه شرکت داشت و با عشق و علاقه خاصی از آن بهره می‌برد.

او همگام با ملت ایران، در مبارات سالهای ۱۳۵۷ – ۱۳۵۶ فعالیت مستمر داشت. یکی از فعالیت‌های مهم وی در پیش از انقلاب، توزیع اعلامیه‌های حضرت امام(ره) بین آشنایان و کسبه بود. در جریان تحصن دانشجویان در دانشگاه، نقش فعالی داشت، به طوری که چندین بار مورد ضرب و شتم عمال رژیم قرار گرفت.

پس از پیروزی انقلاب جزو نخستین افرادی بود که به عضویت سپاه در آمد. در سال‌های اول انقلاب، پیش از شروع جنگ تحمیلی، هنگامی‌که عراق قصد ضربه زدن به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و حوزه‌های نفتی کشور را داشت و کارهای تخریبی در مناطق مرزی و شهرهای مجاور آن انجام می‌داد، گروه‌هایی از طرف طرح و عملیات ستاد مرکزی سپاه پاسداران به مناطق مختلف اعزام گردید، که شهید آزادی جزو گروهی بود که به استان خوزستان و شهر خرمشهر عازم شد. او همراه سایر برادران، با اشرار و خائنین داخلی که تحت عنوان «خلق عرب» قد علم کرده و قصد ایجاد زمینه برای هجوم دشمن بعثی به ایران اسلامی و تجزیه خوزستان را داشتند، به مقابله برخاستند.

در همین ماموریت تا پس از سقوط خرمشهر در این شهر ماند و او را می‌توان به عنوان یکی از حماسه آفرینان روزهای اول خرمشهر و مقاومین این شهر حماسه و مقاومت نام برد.

در درگیری‌های سیاسی خرداد ۱۳۶۰ و در اوج فعالیت گروهک‌ها در یکی از خیابان‌های تهران، به وسیله تیغ موکت بری مورد حمله منافقین کوردل قرار گرفت و از شدت مجروحیت، بیهوش بر زمین افتاد پس از آن، مدت یک ماه بستری شد، ولی بلافاصله پس از باز یافتن سلامتی، خدمت خود را به انقلاب و نظام اسلامی ادامه داد.  

به حق خود را وقف راه آزادی و حق‌طلبی کرده بود و یکی از عشاق و فدائیان صدیق راه امام حسین(ع) و آرمان‌های الهی آن حضرت بود، با آغاز جنگ تحمیلی به ندای هل من ناصر ینصرنی رهبر خویش لبیک گفت و در طول خطوط جبهه توحید – از سرزمین‌های تفتیده هویزه، بستان و خرمشهر تا قلل صعب العبور و برفگیر کردستان – با مسئولیت‌های مختلف، به دفاع از آرمان‌های مقدس اسلام عزیز و قرآن کریم پرداخت.

پس از آزادی خرمشهر، به کردستان عزیمت کرد و در واحد عملیات قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) به همراه شهید بروجردی نقش موثری را ایفا نمود. با فعال شدن مجدد جبهه‌های جنوب، مشتاقانه به خوزستان بازگشت و مدتی در جبهه‌های حمیدیه و سوسنگرد مشغول خدمت گردید.

همزمان با حمله اسرائیل به جنوب لبنان در سال ۱۳۶۱ جهت یاری مردم مسلمان و مظلوم آن دیار به کشور لبنان اعزام شد و مخلصانه انجام وظیفه نمود.

به دنبال تلاش بی‌وقفه و خدمات صادقانه‌اش در اواسط سال ۱۳۶۱ برای گذراندن دوره آموزش تخصصی دافوس، همراه با عده‌ای از برادران به عنوان اولین گروه اعزامی از سپاه وارد دانشگده فرماندهی و ستاد نیروی زمینی ارتش شد و در اوایل سال ۱۳۶۲ این دوره را با موفقیت به پایان رسانید. در فاصله همین دوره بارها به هنگام عملیات در جبهه حضور یافت، زیرا او به سهم خود در صدد تحقق عملی شعار جنگ در راس همه امور بود و به آن اعتقاد قلبی داشت.

اواخر سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر، عهده دار مسئولیت طرح و عملیات قرار حنین شد. در سال ۱۳۶۳ به عنوان مسئول طرح و عملیات قرارگاه کربلا در عملیات عاشورا و بدر حضور داشت و پس از آن با همین مسئولیت به قرارگاه سلمان که بعدها به قرارگاه قدس تغییر نام یافت، مامور گردید و در صحنه نبردهای عظیمی مانند والفجر۸، کربلای۱، کربلای۴، کربلای۵، کربلای۸ نقش تعیین کننده داشت.

او فردی وارسته، مخلص، صمیمی و متخلق به اخلاق الهی بود و با حیات طیب خود همه وجودش را وقف اسلام عزیز و قرآن کریم و خدمت به خلق خدا نمود. حرکات و سکنات او برای دوستان و همکاران سرمشق بود به نحوی که با اولین برخورد، مجذوب شخصیت او می‌شدند.

او هر کار و وظیفه را با بصیرت و احساس مسئولیت فوق العاده‌ای انجام می‌داد و خستگی ناپذیر بود. آنقدر متواضع و با ظرفیت بود که کسی، (حتی اعضای خانواده) از مسئولیت‌هایش مطلع نبودند و هنگامی که از مسئولیت او در جبهه سئوال می‌کردند می‌گفت: «من یک بسیجی هستم».

ایشان آن قدر حلیم و بردبار بود که حتی جواب مخالفین و معترضین به نظام را با سعه صدر و برخورد منطقی می‌داد. در جنگ و مقابله با دشمن نیز به دلیل انس با خدا و اذکار الهی با آرامش و اطمینان برخورد می‌کرد و در صحنه‌های حساس و خطرناک، با شجاعتی وصف ناپذیر می‌ایستاد و ضمن توصیه دیگران به حق و صبر، از میدان به در نمی‌رفت و منفعل نمی‌شد.

او همواره به خانواده‌اش توصیه می‌کرد که در مقابل سختی ها صبور باشید و خدا را به یاد آورید. ایشان به نماز بسیار اهمیت می‌داد و همیشه نماز را اول وقت می‌خواند و شرکت در نماز جمعه را بسیار سفارش می‌کرد و می‌گفت: « نماز جمعه پشتوانه این انقلاب و نظام اسلامی است ».

شهید آزادی یکی از شیفتگان و عاشقان امام راحل(ره) بود و همواره به اطرافیانش سفارش می‌کرد گوش به فرمان امام(ره) و رهبر باشید. مبادا او را تنها بگذارید. همه ما باید فردای قیامت پاسخگو باشیم.

در سال 1366، هنگامیکه قرارگاه قدس در منطقه سردشت (کردستان) مستقر و در حال انجام ماموریت بود، به دلیل زحمات و تلاش مخلصانه و نقشی که در جنگ و جهاد ایفا نموده بود، از طرف فرماندهی مورد تشویق قرار گرفت و به عنوان سهمیه قرارگاه برای سفر حج انتخاب شد. او در حالی که خود را مهیای این سفر روحانی و معنوی می‌کرد در 1366/4/2 در منطقه عملیاتی نصر۴ (مقر شهید بروجردی) بر اثر بمباران هواپیماهای عراقی به درجه رفیع شهادت نایل گردید و به جای زیارت خانه خدا، سبکبار به منزلگاه جاوید پرواز کرد و به دیدار و زیارت صاحب خانه شتافت و همان طور که در وصیت نامه خود، خداوند تبارک و تعالی را به کرمش قسم داده بود که توفیق و لیاقت شهادت در راهش را نصیب او گرداند، به لقای محبوب حقیقی و آرزوی دیرینه خود رسید.

بخشی از وصیت نامه شهید
مردم امام را تنها نگذارید و به حرف‌های ایشان گوش داده و عمل نمایید و گرنه در روز قیامت جواب خداوند را چه خواهید داد؟ باید امروز به بهشتی‌ها بگوییم که چون کوه استوار مانده‌ایم به رجایی‌ها بگوییم که سرنوشت جنگ را در میدان جنگ معین خواهیم کرد. 

منبع: حیات
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi