دوشنبه 04 مرداد 1395 , 11:09
مدیرکل یزد و تلاش برای حل مشکلِ "آقازاده"
کارمند بنیاد یزد - وظیفه مدیرکل بنیاد شهید استان یزد چیست؟ دو سال قبل مدیرکل بنیاد شهید استان یزد به پاس خدمات معاون توسعه بنیاد شهید استان، فرزند وی را که پزشک داروساز بود را برای تسهیل در امر خدمت سربازی و برای آرامش وآسایش والد مکرمش با نامه نگاری و دهها تلفن و سفارش و پارتی بازی به عنوان سرباز امریه در قسمت درمان بنیاد شهید یزد مشغول نمودند و حال آنکه پدر این آقازاده نه تنها جزء ایثارگران نبودند بلکه هیچ نسبتی با ایثارگران نیز نداشته و ندارند.
آقازاده ی از فرزندان ایثارگر بهتر، در قسمت درمان مشغول خدمت سربازی شد و به لطف پدر گرامیشان بدون استثنا با تاخیر در محل کار حاضر شده و بدون استثنا زودتر از اتمام ساعت اداری به منزل مراجعت مینمودند! لیکن به واسطه پست معاونت ابویشان هر ماه با چشم پوشی امور اداری بنیاد استان نامه کارکردشان بدون گزارش تاخیر و تعجیل و غیبت به یگان مربوطه منعکس میگردید. در اواخر خدمت نامبرده پدرشان به دلایلی به حکم اجبار ستاد مرکز بازنشسته شدند و آقازاده محترم نیز یکی دوماه آخر خدمت را با غیبتهای مکرر به پایان رساندند و به زعم خودشان خدمتشان به پایان رسید.
نا گفته نماند در طول مدت حضور آقای معاون با استفاده از رانت پست معاونت و بواسطه ارتباط اداری با ادارات مختلف و سفارشات بی وقفه مدیرکل بنیاد استان یزد موفق میشوند قبل از اتمام خدمت سربازی فرزندشان مجوز داروخانه به نام نامبرده اخذ نمایند!. البته آقازاده محترم عصرهای زمان خدمتشان نیز در داروخانه ای مشغول کار بوده و ماهانه پنج میلیون تومان درآمد داشته اند. قبل از اتمام سربازی آقای دکتر داروخانه ایشان در شهرستان بافق از توابع استان افتتاح میگردد و آقای دکتر علیرغم سرباز بودن با غیبت غیر موجه، درداروخانه خود که 120 کیلومتر با محل خدمت سربازیشان فاصله داشته حاضر میشوند. به هر ترتیب یگان ارتش از موضوع مطلع شده و امور اداری بنیاد استان به هر دلیل و تحت فشارِ یگان ارتش، نامه چند روز غیبت نامبرده را منعکس مینماید و متعاقب آن یگان مربوطه برای وی 5 ماه اضافه خدمت در یگان را منظور مینمایند.
آقای معاون که خود اینک در معیت فرزندشان گرداننده داروخانه هستند برای رفع مشکل اضافه خدمت فرزندش متوسل به مدیرکل بنیاد شهید استان میشود و جناب ریاست مجددا" به پاس خدمات آقای معاون بازنشسته به شخص ایشان، جلسه ای 4 ساعته تشکیل داده تا با همکاری یکی از سرداران سپاه که مشاور جناب شهیدی میباشند و ارتباط مستمر بامسئولین وارتش دارند اضافه خدمت این آقازاده را پاک نموده و دغدغه خاطر والدشان را برطرف کنند!.
سئوال اینجاست: آقای مدیر کل چقدر دغدغه رفع مشکل سربازی بچه ها ی ایثارگر را داشته و دارند؟ آیا تا به امروز برای حل مشکل سربازی فرزند یک جانباز یا آزاده دست به قلم شده اند و یا جلسه ای تشکیل داده اند؟ چقدر برای رفع مشکلات اشتغال – ازدواج – مسکن و.... جانبازان زیر بیست وپنج درصدکه هیچ محلی از اعراب ندارند وقت گذاشته اند؟ چقدر برای حل مشکلات فاحش در بنیاد استان یزد در حوزه درمان – مسکن مهر – اشتغال – پشتیبانی – توانبخشی و .... وقت گذاشته و جلسه تشکیل داده اند و تا حصول نتیجه از پاننشسته اند؟
چقدر برای رفع مشکلات فی ما بین شخص خودشان وایثارگران از کار بیکار شدهِ همکارشان در بنیاد وقت گذاشته اند؟ برادر جانبازی به جرم انتقاد از عملکرد ایشان به تعبیری تبعید میشود و برای خلاصی از فشار های آقای مدیرکل و همراهانشان مجبور میشود ماموریت آموزشی گرفته و از بنیاد فرار کند!.
مدیرکل بنیاد استان چقدر برای رفع مشکل جلسه گذاشته و اقدامی داشته است؟ آقای مدیر کل برای حل مشکل کارمندان قردادی که قریب 10 نفرشان مرتبط با ایثارگران هستند چه کرده اند؟ آیاجلسه ای گذاشتند؟ مکاتبه ای کردند؟ آفای مدیر برای حل مشکل حکم روسای واحدهای بنیاد استان که فرزند شهید بوده و بیش از یک سال است بلا تکلیف میباشند چه کردند؟ آیا پیگیری نموده اند؟ برای حل مشکل فرزند جانباز 70 درصد کارمند بنیاد که از اول امسال علی رغم چند سال کار در بنیاد و داشتن مسئولیت پذیرش ایثارگران در بنیاد شهرستان و تصریح قانون و با داشتن مدرک تحصیلی دانشگاهی حکم نظافتچی برایش صادر شده چه اقدامی داشته اند؟
به گواه همه کارمندان، هیچ اقدامی صورت نگرفته و نخواهد گرفت! چون این افراد مغضوب مدیریت محترم میباشند.
بگذریم. شایسته است سردار محترم که مشاور ریاست کل سازمان بنیاد شهید بوده ومدام به بنیاد استان یزد نیز مراجعه دارند نیز این سئوالات را خوانده و نه برای تنویر افکار عمومی بلکه برای راحتی وجدانشان به آنها پاسخ گویند.
جانباز کارمند بنیاد شهید استان یزد
سلام مرا به جانباز فراری تبعیدی یا هرچه شما اسمش را می گذارید برسان
اطلاعات خود را از سیا می گیرید یا موساد یا ..... بگذریم.
چند ریال از حقوق دوران فرارتان در ده سال گذشته کم شده است آیا؟
نمی دانستم برای فرار از کار و دریافت حقوق از بیت المال می شود به دانشگاه فرار کرد و همه را متهم که به خواسته ناحقتان تن ندادند.
انگار همین دیروز بود که به انتصاب فرزندان شاهد کارمند بنیاد معترض بودید و ایشان را فاقد سابقه و مدرک تحصیلی و.... خواندید چون به خیال باطلتان این پستها حقتان بود اینک چه شده که دنبال صدور حکم آنها هستید.
اگر تجسس در امور همکارانتان را به حساب بی کاری و بی پستی و ....... بگذاریم چه کسی و کدام دین و آئین اجازه تجسس در زندگی اشخاص و اعلام ارقام من دراوردی را به شما می دهد.
راستی قبل از فرار به دانشگاه کارمند کدام قسمت بودید چون مدتهاست شما را پشت میزی اداری(فقط 11 سال ناقابل که می شود یک سوم دوران خدمت صادقانه و خالصانه!!!) ندیم پرسیدم.
یک سوال دیگه اگه ناراحت نمی شی آخرین دغدغه ای که به عنوان کارمند از جامعه هدف برطرف کردید را ذکر می کنید؟
سلام بر همکاری که نه نامی دادی و نه نشانی تا بتوانم با اسناد و مدارک برای سوالاتی که مطرح نمودی جوابی ارائه دهم ولی در پاسخ به سوالات شماره نامه های ثبتی دبیرخانه را میدهم تا برای رسیدن به حقیقت سریعتر به جواب و واقعیت دست یابی اما قبل ارائه پاسخ و شماره نامه ها به شما همکار گرامی بگویم که اگر مسایل بی خبر بودی به یقین مرا میشناسی ولی از اینکه چرا این سوالات رااز خودم ننمودی دلیل آن را نمیدانم ولی اگر از حقیقت مطلع و به هر دلیلی خود را به ندانستن زده اید خیالی نیست بدان که حق همیشه باآن کسی نیست که زور بازو و قدرت دارد و یا بر اریکه قدرت و بر مسند ریاست تکیه زده است و اگر خدای نکرده چنین باشد شما را به وجدانتان ارجاع میدهم .
همکار گرامی : اگر منظورتان از اطلاعات خبر فوق است که باید برای یافتن نگارننده و خبر رسان آن به شرکت کنندگان در جلسه مدنظر نویسنده مراجعه کنی برای این کار فقط کافیه از شرکت کنندگان سوال نمایید که چه کسی یا کسانی از اخبار جلسه مطلع و آن را منعکس یا به بیرون داده اند . و اطلاعات داخلی بنیاد اجل از این اتهامات است که شما آنرا مرتبط با موساد و سیا میدانید زیرا جلسات آن بعضا حتی مهمتر از جلسه شورای عالی امنیت ملی است.!!!
در مورد کم شدن حقوق پرسیدید بهتر است این را از امور اداری مجموعه سوال بفرمایید که ماباالتفاوت کارشناس استان و شهرستان چقدر است تا پاسخ خود را از مسئول مربوطه بگیرید که به یقین شنیدن واقعیت از زبان ایشان بیشتر مورد پسند شما واقع خواهد شد.
بنده نه از کار بلکه بخاطر دروغگویی یک فرد و تایید توسط دیگری واعمال سلیقه وبه اعتراض به خلاف قانون عمل کردن و همچنین اعتراض به حکم تبعید به شهرستان یزد با بهانه قرار دادن ماموریت آموزشی ویژه ایثارگران و بصورت کاملا قانونی فرار را بر قرار ترجیح دادم (حکم تبعیدی که به خاطر عدوات و دشمنی که داشتند و دارند ) آری چون راه برای فرار وجود داشت ولی آنان که راهی ندارند میسوزنند و میسازند.
اگر چه دلیل طرح موضوع انتصاب فرزندان شاهد را مطرح نمودید نمی دانم ولی خدا را شاهد میگیرم و او را شاکرم که چه قبل از ادغام و چه بعد از ادغام هیچ کجا معترض به انتصاب آنان نبوده ونیستم و آنان را ولی نعمتان انقلاب و کشور میدانم و حتی با اینکه چند روزی در جبهه حضور داشته ام اما چون در زمان نوجوانی بوده و تعلق و دلبستگی زندگی گول زننده شیرین دنیایی را نداشته ام این حضور چند روزه را برای خود هنر نمی دانم و این را بارها و بارها گفته ام ولی هنرمند آن کسانی بود که با همه تعلقات رفتند و هنرمند حقیقی پدران همین فرزندان شاهد بودند که به فیض شهادت نایل آمدن و الان فرزندان آنان با قبول مسئولیت چه در بنیاد و چه بیرون بسیار دلسوزند و مایه افتخار این نظامند از طرفی چون احکام آنان در حیطه کاری بنده نبوده و کاری در این خصوص از دستم بر نمی آمده ادعای حل و حتی درخواست آنرا هم نداشته ام و در این خصوص تکلیفی بر دوشم خود احساس نمی کنم .
آری در هیچ آیین و دین و مسلکی تجسس در زندگی اشخاص و افراد جایز نیست ولی اگر منظورتان بیان و اعتراض به عملکرد و دریافت اضافه کاری های 175 ساعت چند ساله بعضی افراد است که شاید صرفا حضور فیزیکی هیچ بازدهی نداشتند و جز سنگ اندازی برای همکاران و توهین کاری دیگری نکرده اند میباشد موردی دیگری دارید متذکر شوید که اگر خدای نکرده چنین باشد از درگاه خدا طلب مغفرت میخواهم و عاجزانه از آنها در خواست دارم تا مرا مورد عفو خود قرار داده و بنده حقیر را حلال فرمایند.
حقیر از سال ۷۰ تا ۸۳در قسمتهای مختلف بنیاد جانبازان وقت قبیل (دبیرخانه ؛ فرهنگی ؛ پذیرش ؛ تربیت بدنی و حفاظت بودم و از سال 83 تا نیمه سال 89 حالت اشتغال تبصره 6 که با ادغام این وضعیت تا برج 7 سال 89 ادامه و با بازگشت بکار پس از 6 ماه بلاتکلیفی بعنوان کارشناس تسهیلات استان منصوب وادامه کار داده و با قبولی در دانشگاه با استفاده از ماموریت آموزشی به تحصیل در مقطع کاردانی پرداختم ولی ماجرای فرار برمیگردم به پایان دوره کاردانی و درخواست بازگشت بکار که طی نامه 4218مورخ 27/6/92نمودم و پس از 45 روز تعلل مسئولین مربوطه و نگارش نامه توهین آمیز بجای ابلاغ با تمسخر قرار دادن و بازی با آبرو و اعتبار بنده حکم به تبعید دادند.
و اما پاسخ سوال آخر ابتدا عذرخواهی که این سوال را با سوال پاسخ میگویم ولی چه کسی برای اولین بار با توجه به قوانین موجود دراستفاده از تسهیلات که فرزندان شاهد را همتراز باجانبازان 50 درصد میدانست با مکاتبه و پیگیری از طریق شرکت گاز در سطح کشور انجام داد ؟ چه کسی چند مکاتبه در رابطه با معافیت سربازی تمام فرزندان شهدا با مرکز و مسئولین در مرکز داشت تا به حمدالله با استنادات قانونی این معافیت شامل حال تمام فرزندان شهدا شد ؟ براستی چه کسی بیشترین مدافع و مصمم ترین فرد بود تا وام های سفر ریاست جمهوری برای توزیع عادلانه در سطح استان باشد و این وامها به دور افتاده ترین نقطه استان وبدست کم بضاعت ترین افراد برسد؟ آیا اینها دغدغه جامعه هدف نبود ه که فقط در سال 90 انجام شد؟ اگر چه موارد فوق جزء وظایفی قانونی و شرعی و تکلیفی بود که بر عهده حقیر قرار گرفته بود و خود را درمقابل جامعه هدف موظف میدانستم و لا غیر مراتب این بند صرفا برای اطلاع شما همکار گرامی می باشد.
شماره نامه های مربوطه
1- درخواست به شماره ثبت 4218 مورخ27/6/92
2- نامه توهین آمیز به شماره 5212/830/250مورخ 14/8/92
3- درخواست مورخ 16/8/92 که دستور مدیر کل وقت دارد و در پرونده وجود دارد
4- ابلاغ (حکم تبعید) طی شماره 5331/830/250مورخ 21/8/92
5- درخواست ماموریت آموزشی مورخ 25/8/92 که در پرونده موجود است
6- نامه بنیاد یزد و درخواست موافقت با ماموریت آموزشی از مرکز طی شماره 5380/5009/2508مورخ 25/8/92
7- درخواست اعاده پست سازمانی به شماره ثبت 72168مورخ 22/12/92به مشاور استاندار در امور ایثارگران
8- نامه 1593مورخ 17/1/93مشاور استانداردر امور ایثارگران به بنیاد یزد
ام
حضور در جلسات و مجالسی که استاندار یا امام چمعه حضور دارند
حضور در برنامه هایی که تصویر تلویزیونی دارد
پیگیری امور کسانی که برایشان مفید است
بکار گیری بازنشستگان نورچشمی
تشکیل اتاق فکر با همفکران و حلقه یاران 175 ساعتی
گیر دادن به هر آنکه همفکر و هم نظر ایشان نیست
و ...........................
کو گوش شنوا .
جانباز یزدی- به نام خدا مدت هاست برای گرفتن وام برای عروس کردن دخترم به بنیاد یزد می روم هر روز یک بهانه ای می کنند و من را مثل توپ به پاس می دهند. شهرستان به مدیر کل - مدیر کل به معاون – معاون به کارمند – کارمند به بانک و دست آخر هم هیچ هیچ هیچ با هزار التماس م رفتن و آمدن خودم و زنم و نامه نوشتن به رییس جمهور بالاخره یک نامه به من داده اند که پنج میلیون تومن از بانک دی وام بگیرم تا با گرفتن آن و خریدن جهیزیه تنها دخترم را روانه خانه بخت کنم.
شما را به خدا با پنج میلیون من چه چیزی میتوانم بخرم. من جانباز حالت اشتغالم و هیچ محل درآمد دیگری هم ندارم. خدا شاهد است توانایی هیچ کاری هم ندارم. بنیاد هم همیشه یک جواب دارند که نداریم – تهران نمی دهد – بانک ها همکاری نمی کنند و ... من نمیدانم چطور ندارند که هر روز توی بنیاد دارند ساخت و ساز می کنند – رنگ و روغن می زنند – میز و صندلی ها را نو می کنند – کولر گازی و شوفاژ می خرند – افطاری می دهند - هدیه برای کارمندان می خرند و هزار رقم اسراف دیگر ولی برای رزمنده ها و جانبازها پول نیست. حرفم که می زنیم رییس و همه تهدید می کنند که نظم اداره را بهم بزنی زنگ می زنیم پلیس 110 بیاید.
خدا میدونی به تنگ آمدم، روی اینکه به بچه ام نگاه کنم را ندارم. نمیدونم. یک نفر من راهنمایی کنه