10 فروردين 1403 / ۱۹ رمضان ۱۴۴۵
شناسه خبر : 49125
شنبه 13 شهريور 1395 , 11:06
شنبه 13 شهريور 1395 , 11:06
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
دلنوشته ای برای برادرم حمزه
رمضان مرتضی آخوندی
گلزار شهدای تبریز قدم میزدم...
سید علیرضا آلداود
پاک بودن دامان نظام از تخلفات برخی نامزدان و منتخبان
امانالله دهقان فرد
تعاون و اقتصاد جمهوری اسلامی
محسن ناطق
کفّار افرادى بىتفاوت و بهانهگیر هستند!
احمدرضا بهمنیار
متن ها و مکث ها
سید مهدی حسینی
نگاهی به معایب و محاسن تک فرزندی و چند فرزندی
سعیده نام آور
بهارِ دوستی، خانه ای درخورد دیجیتالیسم
سید مهدی حسینی
نکاتی پیرامون قبل و بعد از انتخابات
امانالله دهقان فرد
بازگشت قدرت به صحن منَشاء تحولات بزرگ
سیدمحمدرضا میرشمسی
منافع ملی، بزرگی و مجازی سازی
سید مهدی حسینی
ادبیات ایثار و شهادت
عیدانه ای برای مجاهدان بی مثال وطن
شهیدگمنام
مثل شهدا
مجتبی رحماندوست
قهرمان را باید مثل یک قهرمان تشییع کرد!
زهرا خراسانی
گزارش و گفت و گو
ماجرای «حاج قاسم» و دو برادر فرمانده
سردار حاج محمد میرزایی، فرمانده گردان 412 فاطمه الزهرا (س) از لشکر ثارالله توضیح میدهد: در عملیات «بدر» گردانهای «410» و «422» همزمان تشکیل شدند. این دو گردان به عنوان گردانهای غواص سازماندهی شده بودند، اما آموزشهای خاکی هم میدیدند. فرمانده گردان 410 شهید رضا عباسزاده بود و فرمانده گردان 422 هم شهید حاج احمد امینی بود.
زمانی که من به مقر لشکر رسیدم، شهید عباسزاده گفت: «حالا که آمدی در قسمت رزم، باید داخل گردان خودمان بیایی.» اما حاج قاسم سلیمانی میگفت: «نمیشود، باید بیایی مدیریت داخلی را بگردانی.» گفتم: «من یک نفر را پیدا میکنم و خودم میروم» و محمدرضا رمضانی را که از بچههای «نوق» بود به عنوان مدیر داخلی معرفی کردم و خودم گردان 410 رفتم و فرمانده گروهان ویژه گردان رضا عباسزاده شدم و از اینجا بود که با شهید حاج علی محمدی آشنا شدم. برادرم علی هم فرمانده گروهان ویژه گردان 422 که حاج احمد تشکیل داده بود، شد.
ما برای عملیات بدر آماده شدیم. قبل از عملیات جلسهای با حضور آقای حسین علایی فرمانده قرارگاه نوح برگزار شد. در این جلسه فرمانده لشکرهایی که قرار بود در عملیات حضور داشته باشند شرکت داشتند و هر لشکر دو فرمانده گردان خطشکن و هر گردان فرمانده گروهان ویژهاش همراهش بود تا بیایند و درباره محور خود توضیح دهند.
فرماندهان لشکرها صحبت کردند. فرماندهان گردانها هم همینطور. نوبت لشکر ثارالله رسید. حاج قاسم محور عملیاتی را توضیح داد و حاج رضا عباسزاده و حاج احمد امینی هم توصیحات لازم را دادند.
من هم بلند شدم و ضمن معرفی خودم و مسئولیتم توضیحاتی را دادم و سئوالاتی را هم که آقای علایی میپرسید جواب دادم. بعد از من علی برادرم بلند شد و خودش را معرفی کرد.
آقای علایی پرسید: «شما با محمد میرزایی چه کاره هستید؟» علی گفت: «ما برادریم.» آقای علایی هم به حاج قاسم گفت: «شما دو تا برادر را گذاشتید فرمانده گروهان ویژه و فکر نکردید که اگر یکی از برادرها در حین عملیات، اسیر یا شهید شود در روحیه آن یکی برادر تاثیر میگذارد و نمیتواند مأموریتش را درست انجام دهد. »
هنور حرف آقای علایی تمام نشده که علی، برادرم گفت: «ما مثل شما ستادیها نیستیم. ما میرویم جلو، برادرم شهید بشه، مگر من برای برادرم آمدم جبهه؟!» همه زدند زیر خنده. آقای علایی هم رو به حاج قاسم گفت: «حرف حقی بود. ما ستادی هستیم و او درست میگوید.»
سردار شهید علی میرزایی جانشین گردان 410 غواص لشکر 41 ثارالله در عملیات والفجر8 به شهادت رسید.
زمانی که من به مقر لشکر رسیدم، شهید عباسزاده گفت: «حالا که آمدی در قسمت رزم، باید داخل گردان خودمان بیایی.» اما حاج قاسم سلیمانی میگفت: «نمیشود، باید بیایی مدیریت داخلی را بگردانی.» گفتم: «من یک نفر را پیدا میکنم و خودم میروم» و محمدرضا رمضانی را که از بچههای «نوق» بود به عنوان مدیر داخلی معرفی کردم و خودم گردان 410 رفتم و فرمانده گروهان ویژه گردان رضا عباسزاده شدم و از اینجا بود که با شهید حاج علی محمدی آشنا شدم. برادرم علی هم فرمانده گروهان ویژه گردان 422 که حاج احمد تشکیل داده بود، شد.
ما برای عملیات بدر آماده شدیم. قبل از عملیات جلسهای با حضور آقای حسین علایی فرمانده قرارگاه نوح برگزار شد. در این جلسه فرمانده لشکرهایی که قرار بود در عملیات حضور داشته باشند شرکت داشتند و هر لشکر دو فرمانده گردان خطشکن و هر گردان فرمانده گروهان ویژهاش همراهش بود تا بیایند و درباره محور خود توضیح دهند.
فرماندهان لشکرها صحبت کردند. فرماندهان گردانها هم همینطور. نوبت لشکر ثارالله رسید. حاج قاسم محور عملیاتی را توضیح داد و حاج رضا عباسزاده و حاج احمد امینی هم توصیحات لازم را دادند.
من هم بلند شدم و ضمن معرفی خودم و مسئولیتم توضیحاتی را دادم و سئوالاتی را هم که آقای علایی میپرسید جواب دادم. بعد از من علی برادرم بلند شد و خودش را معرفی کرد.
آقای علایی پرسید: «شما با محمد میرزایی چه کاره هستید؟» علی گفت: «ما برادریم.» آقای علایی هم به حاج قاسم گفت: «شما دو تا برادر را گذاشتید فرمانده گروهان ویژه و فکر نکردید که اگر یکی از برادرها در حین عملیات، اسیر یا شهید شود در روحیه آن یکی برادر تاثیر میگذارد و نمیتواند مأموریتش را درست انجام دهد. »
هنور حرف آقای علایی تمام نشده که علی، برادرم گفت: «ما مثل شما ستادیها نیستیم. ما میرویم جلو، برادرم شهید بشه، مگر من برای برادرم آمدم جبهه؟!» همه زدند زیر خنده. آقای علایی هم رو به حاج قاسم گفت: «حرف حقی بود. ما ستادی هستیم و او درست میگوید.»
سردار شهید علی میرزایی جانشین گردان 410 غواص لشکر 41 ثارالله در عملیات والفجر8 به شهادت رسید.
منبع: ایسنا
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
روایتی از نماز خونآلود یک رزمنده امدادگر
عبدالحسین قاهری
مثل گندم درویمان کردند
علی کرمی
روایتی از فوتبال پیرمردها مقابل دشمن بعثی
محمدعلی نوریان
معرفی کتاب