یکشنبه 04 مهر 1395 , 10:53
همدمم شده قرص و سیگار!
اصغر عطاپور- اینجانب سرباز وظیفه ژاندارمری بودم. درسال ۶۵ براثر انفجار گلوله توپ در کنارم ازناحیه دست وسینه و اصابت ترکش به ابروی سمت چپ وخون ریزی ازگوش چپم وناراحتی چشم چپم و از همه مهم تر موج گرفتگی مجروح شدم و بعد از مدتی به بیمارستان ایلام انتقال دادن.
بعداز دو بار بستری بنده ازبیمارستان فرار کردم برگشتم به یگان خدمتی. خودم اوایل ناراحتی روان داشتم. اهمیت نمی دادم. بعداز مدتی سر یک ناراحتی شدید، عین اینکه این ناراحتی روحیم خواب بود، ازخواب بیدار شد. الان مدت دوازده سال است که من قرص اعصاب و روان استفاده میکنم و کار من سیگار کشیدن و قرص خوردن شده و پیش خیلی دکترهای اعصاب و روان مراجعه کردم. هیچ فایده نداره.
یا باید تریاک استفاده کنی ویا قرص اعصابت و روان استفاده کنی و یا... باور کنید روزی نیست که آرزوی مرگ نکنم! خانواده از دستم خسته شدن. نمی دانم باید چی کار کنم! به خاطر مریضی روحیم هیچ کاری نمی توانم به درستی انجام دهم و نان آور خانه پسرم شده.
به اصرار خانواده پیگیر مدارک جانبازیم شدم و بعداز اینکه برو بیا کمیسیون ناجا سه درصد بند الف دادن، ناجا هیچ اهمیت نمیدهد. اصلا" واسه درصد بند الف بنیاد بیمه نمی کند. در زمان جنگ حق علیه باطل همه یک دست بودن. الان نه! ماها در جبهه برای دفاع از ناموس و آب و خاکمان با خلوص نیت می جنگیم.
جای تاسف داره در کمیسیون اعصاب و روان یک دکتر جوان تا نشستم روی صندلی، گفت آقا به سلامت کار شما انجام شد. فقط یک عده... که نمی دونن که جنگ و جبهه چیه! اصلا" به دنیا نیامده بودن! حالا باید چکار کنم؟ راهنمای کنید.
روح شهیدان شاد و درود به جانبازان سرافراز و درود فراوان رهبرم سید علی خامنهای
با عرضِ سلام و خسته نباشيد
من فرزندِ جانباز نابيناى ٧٠٪ هستم به مشكلى برخورده ام كه نياز به كمك و راهنمايى دوستان دارم.شايد فقط همين خانواده هاى شهدا و جانبازان باشند كه درك كنند.پدرم چند وقت پيش به براى دفاع از مال خود درگير نزاع و درگيرى شد آن هم بر خلاف ميلِ باطنى اش.سه نفر پدرم را زدند ايشان به ناچار براى دفاع از خودش فحاشى كردند.عصايش را شكستند و خيلى كارهاى ديگر كه به دور از شأن يك انسان است كه بيان آن ها درست نيست و بى احترامى به جانباز.چه طور يك انسان ميتواند تا اين حد ظالم باشد و اين اجازه را به خودش بدهد كه به يك جانباز نابيناى مطلق دست درازى كند؟؟
متأسفانه افرادى كه باعث اين نزاع و درگيرى شدند با داشتن قاضىِ آشنا توانستند پدرم را متهم كنند.در دادگاه بيان كرديم كه يك نابينا چه طور ميتواند سه نفر را بزند؟؟ولى كو گوش شنوا؟؟
الآن هم حكم دادگاه براى پدرم ١٧٤ ضربه شلاق و پرداخت ديه ميباشد...
اگه راهى هست براى بركنار كردن اين افراد از قضاوت و گذاشتن حقشان كف دستشان خواهشمندم كه كمكم كنيد...
پدر من تمام زندگى من است...
لطفا راهنمايى كنيد
من همدرد شمام فقط فکر اینکه فرماندهان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس چطور راضی میشن که نیروهای تحت امرشان چنین دارن زجر میکشند ولی کاری نمیکنن داره دیوانم میکنه اخه مگر ما چه گناهی کردیم که بایستی مورد بی مهری قرار بگیریم برادر بزرگوار سردار سرلشکر محسن رضایی بدادمان برس ما که با سن کممان گوش بفرمان بودیم حالا نوبت شماست فردا دیر است خداوند خیرتان دهد
پس به خدا پناه برده و کمافی السابق چون روزهای تکه تکه شدن دوستانمان می فرماییم ومن یتوکل الله فهو حسبه . یا حسبنالله و نعم الامولا نعم الوکیل و نعم النصیر
ما غیر از خدا بزرکی نمی بینیم همانگونه که امامان فرمود الله اکبر یعنی ذاتی بزرگ تر از او وجود ندارد