شناسه خبر : 49765
چهارشنبه 14 مهر 1395 , 12:43
اشتراک گذاری در :
عکس روز

مصاحبه با جانباز 70% نخاعی مصطفی مسعودی (بخش دوم)

کم کاری بی توجیه بنیاد و بی توجهی به ورزش جانبازان

جانباز نشاطی را که از ورزش کردن به دست می آورد، به منزلش میبرد و خانواده هم از این شادابی بهره می برد. به نوعی باری از روی خانواده برداشته می شود.

فاش نیوز- بخش اول گفت و گو با جانباز مسعودی که توصیفی از دوران کودکی و نوجوانی و جوانی او بود، به نظر مخاطبان رسید.

 در بخش دوم گفت و گویمان با این جانباز 70% باانگیزه و پشتکار و فعال و پویا، او از ادامه فعالیت هایش در دوران جوانی گفته و برخی خاطرات تلخ و شیرین از دوران رزمندگی و از نحوه ورودش به دنیای ورزش.

مصطفی مسعودی با وجود عوارض و محدودیت های جسمی که خاصه شرایط یک جانباز نخاعی ست، با قدم گذاشتن به دنیای ورزش، مدعی ست که سلامت جسم و روحش تاحد زیادی ارتقاء پیدا کرده و حتی از محاسن آن در بهبود شرایط زندگی خانوادگی جانبازان هم سخن گفته است. او به زیبایی از هم رزمان خود می خواهد نه خود را از جامعه بیرون بکشند نه منزوی باشند. او می خواهد بگوید که جانباز هرچه بیشتر در جامعه باشد هم برای خود مفید است هم برای خانواده اش و هم برای جامعه اش.

پای ادامه حرف های زیبا، کارساز و مفید جانباز مسعودی می نشینیم تا به چشم ببینینم که چگونه این قهرمانان همیشه ایران زمین، زندگی را علیرغم سختی ها و محدودیت های ظاهری با تمام توان ادامه می دهند و خستگی را خسته می کنند.

گفت و گو با جانباز مسعودی به این صورت ادامه یافت:

- ما حدود 2 سال کار می کردیم اما به دلیل واردات تولیدات چینی تقریبا" ورشکست شدیم. بعد از آن در سال 86 یک رستوران سنتی از بنیاد مستضعفان اجاره کردم که بعد از یک سال که در بولینگ عبدو بود، به دلیل نداشتن راندمان مالی و محدود بودن مکان رها کردم که البته ایراداتی هم می گرفتند که معلوم بود دنبال بهانه هستند که رستوران را به کس دیگری بدهند! حتی چندبار پیش مسئول کل هتل های بنیاد مستضعفان رفتم و گفتم من کارهای بزرگ زیاد انجام دادم و فلان تالار را به من بدهید که ندادند!

  سال 88 یک زمینی در کردان کرج گرفتم. آن موقع برادرم چند تا کار ساخت مسجد آنجا گرفته بود که ما به بنگاهی آنجا گفتم اگر زمینی برای فروش بود من خریدارم که بعد از مدتی به من اطلاع دادند که زمینی هست و ما هم دیدیم و گفتند برای منابع طبیعی هست ولی محلی ها میخواهند بفروشند خلاصه اینکه زمین را به من انداختند و من هم با کلی رایزنی توانستم زمین را بخرم و خونه ای در آنجا ساختم و دوتا مغازه و دو واحد ساختم و اینطوری وارد کار ساخت و ساز شدم. البته آنجا را برای خودم ساختم که هرازگاهی برای آب و هوای خوبش بروم.

فاش نیوز: شما از چه زمانی پی وارد دنیای ورزش شدید؟

- بعد از این کارها وارد ورزش شدم و البته نمیدانستم کار ورزش را باید از کجا شروع کنم. یک فردی فیزیوتراپ منزل ما بود. به من گفت یکی از دوستانم پینگ پنگ بازی میکند. مرا معرفی کردند و البته گفتند این قدر ظرفیت برای ورزش پینگ پنگ زیاد هست که نمیتوانید بیایید و جا نداریم.

 خلاصه با جانباز اسدزاده آشنا شدم و دوماهی هم با ایشان کار کردیم و آقای اسدزاده بعد سراغ وزنه برداری رفتند.بعد با جانباز عسکری پینگ پنگ را ادامه دادیم و حتی یک جانبازی را جلوی مدرسه دخترم آشنا شدم و باب صحبت را باز کردم و از ورزش با ایشان صحبت کردم و مشوق دعوت به ورزش برای افراد شدم. چون خودم 5 الی 6 ماهی سالن می رفتم، گفتم بچه های جانباز را هم تشویق به آمدن و ورزش کردن کنم تا باشگاه شلوغ بشود.

فاش نیوز : نظر شما درباره ورزش جانبازان چیست؟ از منافع و تاثیراتش بر روی جانبازان بفرمایید.

- درمورد خودم باید عرض کنم که به گفته همسرم که گفت از وقتی ورزش میروی شادابتر هستی و این شادابی را به خانه می آوری و ثانیا تو جابجایی سبک تر شدی و بعدش اینکه تو گوارش خیلی تاثیرگذار هست.

در کشورهای غربی یک الگویی دارند و اینکه از هزینه درمانشان کم می کنند و به هزینه ورزش اصافه می کنند.

اما در بنیاد شهید ما قسمت ورزش اصلا کاری انجام نگرفته و به کلی راکد هست. الان در این سه سالی که من با آقای اسدزاده تو حوزه ورزش هستیم، سه چهار مرتبه مسئولین بنیاد را دعوت کردم و به من گفتند چرا این ها را دعوت می کنید و گفتم دعوتشان میکنم که ببینند با اینکه بودجه دستشان هست ولی از این کارها انجام نمی دهند. ما خودمان باشگاه را از جای دیگر تامین می کنیم و مالی را هم از جای دیگر و غذا را هم از جای دیگر تا بتوانیم مسابقاتی برگزار کنیم. اگر بنیاد توانست 100 تا از بچه های نخاعی را دورهم جمع کند، من هرچه که خواستند به ایشان می دهم. چطور می شود من و آقای اسدزاده 100 جانباز نخاعی را می توانیم دور هم جمع کنیم ولی بنیاد نمیتواند؟!!!

منظور اینکه امثال ما که با کمک همدیگر می توانیم با هزینه اندک این تعداد جانباز را دور هم جمع کنیم، بنیاد باید چندین برابر هزینه کند تا بتواند این تعداد جانباز را دور هم جمع کند. ما مثلا یک جایزه عمومی میگذاریم یعنی هر کسی که وارد مجموعه میشود یک هدیه میدهیم که این خودش انگیزه برای جانباز می دهد و خود جانباز هم نشاطی را که از ورزش کردن به دست می آورد، به منزلش میبرد و خانواده هم از این شادابی بهره می برد. به نوعی باری از روی خانواده برداشته می شود.

ولی بنیاد اصلا" به این موضوع توجه ویژه ای ندارد و قراردادهای سنگین با بیمه ها برای درمان می بندد ولی برای ورزش هزینه ای نمی کنند. ما خودمان نزدیک 6 تا جشنواره ورزشی برگزار کردیم که هر جشنواره 5 تا 6 تا رشته ورزشی شامل می شود که جمع کردن این تعداد جانباز برای این مسابقات بسیار سخت و مشکل است. یعنی ما تک تک جانبازان به تنهایی نمی توانیم این هماهنگی را انجام دهیم ولی همین 4 -5 نفر که جمع می شویم این مسابقات را برگزار می کنیم ولی بنیاد با این همه عظمت و بودجه که دارد همین مسابقات را هم نمیتواند انجام دهد!

یعنی بیاییم رزومه های کاری ما و بنیاد را کنار هم قرار دهیم و ببینیم ما با چه بودجه و تعداد نفرات این مسابقات را انجام دادیم و بنیاد با چه بودجه و تعداد نفراتی می تواند همچین مسابقاتی را برگزار کند.

فاش نیوز: فکر می کنید چرا بنیاد نمیتواند این کارها را انجام دهد؟

- برای اینکه تخصص این کار را ندارند. افراد متخصص برای این کارها سر جای خودشان قرار نگرفته اند. کارمند بنیاد پیش خودش فکر میکند من چه انجام بدهم یا ندهم حقوقم را دریافت می کنم ولی ما با یک انگیزه دیگر این کارها را انجام می دهیم. ما میخواهیم دوست و رفیق جانبازمان را از خانه بیرون بیاوریم و دور همدیگر خوب و خوش وشاداب باشیم و دور هم جمع بشویم چون در این دورهمی اتفاقات خوبی شکل می گیرد.

یکی از این اتفاقات انتقال تجربه هاست. خوب این بار از روی بنیاد برداشته میشود. جانباز دیگر برای درمان زخمش به بیمارستان مراجعه نمی کند. الان هزینه هر جانباز نخاعی که وارد بیمارستان برای درمان میشود حدود 5 میلیون تومان می شود و خوب این هزینه کم میشود و بالطبع بار مالیش از روی بنیاد برداشته می شود. با این دید متاسفانه بنیاد آن کار لازم را هم انجام نمی دهد.

الان منطقه 2 چقدر پای این کار ایستاده و توجیهشان کردیم که باید این ورزش کردن به سایر مناطق تهران هم برسد. جمع کردن 110 جانباز نخاعی خیلی هنر میخواهد. کار بسیار مشکلی هست. الان اگر بنیاد بخواهد همین مسابقات و جمع کردن جانبازان را انجام دهد همین جانبازان می گویند اول بنیاد پول بنزین من را بدهد چون میبیند که چه اسراف ها و سوء استفاده ای از پول ها میشود. وقتی یک مدیر بنیاد جایی می رود 10 نفر دنبالش میروند و خوب این ده نفر حقوق می خواهند و ساعت کاری میخورد.

  امثال ما مگر برای انجام این مسابقات اضافه کاری می گیریم؟ نه چون فقط انگیزه ما این هست که جانبازان شاداب شوند و روحیه شان بهتر شود. الان مدیر مجموعه مخابرات که برای ورزش جانبازان میروند کاملا وضعیت جانبازان را توجیه کردیم و ایشان هم خودش برادر شهید هست و از نزدیک وضعیت جانبازان را درک می کند. یه روز به مدیر مجموعه مخابرات گفتم به چهره جانبازان وقتی از ماشین پیاده میشوند که بیایند برای ورزش نگاه کن که اکثرا اخمو هستند و وقتی میخواهند بروند را نگاه کن و ببین این شادابی را کجا می برد؟ خوب نزد خانواده خودش میبرد. پس شما در این شادابی سهیم هستی که این مجموعه را برای ما در اختیار گذاشتی. مدیر هم با این وضعیت گفت علاوه بر مجموعه پرسنل هم در اختیارت می گذارم. خوب چرا بنیاد با این همه امکانات نمیتواند همچین کاری کند؟

فاش نیوز: نظر فرزندان خودتان درباره شرایط خودتان چیست؟ یعنی به دوستانشان می گفتند پدرمان جانباز هست؟

- یک مدت نمی گفتند و پنهان می کردند. اما فکر می کنم ایراد از خود من بود چون از کارها فاصله گرفته بودم و اکثرشان را به دوش همسرم انداخته بودم. مثلا همه مدرسه رفتن بچه ها را انجام می داد البته من تا دم در مدرسه می رفتم ولی از ماشین پیاده نمی شدم. همین نکته را من یک روزی به آقای ضیائی گفتم که دو فرزند دوقلو دارد که گفتم اگر نمیتوانی مدرسه فرزندانت بروی اما حتما از ماشین پیاده شو. بچه محدودیت فکر میکند. پیش خودش فکر میکند اگر بچه های دیگر پدرش را در این وضعیت ببینند مورد تمسخر قرار میگیرد.

البته این به فرهنگ سازی مملکتمان برمی گردد. اما وقتی فرهنگ را بزرگترها در خانواده انتقال بدهند به این صورت وقتی که یک جانباز فداکاری که برای مملکتت کرده و این آرامش ماحصل همین فداکاری جانباز هست اگر این تفکر در خانواده ها منتقل شود دیگر این فکر و حس تمسخر برداشته میشود.

شاید بچه ها از ترس تمسخر وضعیت پدران جانبازشان را پنهان می کنند.

فاش نیوز: پس علاوه بر مسئله ورزش مشکل فرهنگ سازی در جامعه هست که به شدت با آن مواجه هستیم و کم کاری در جامعه مشاهده می کنیم.

- من چندوقت پیش مشهد بودم. به صورتی که سپاه تاریخی را برای ما برای اقامت در مشهد اختصاص داده بود. روز تخلیه هتل ساعت 8 صبح بود. روز قبلش پویا پسرم گفت که اگر ساعت 8 صبح از مشهد حرکت کنیم عملا من یک روز کاریم را از دست می دهم. و کمی زودتر حرکت کنیم تا من به کارم هم برسم. پوریا هم گفت من هم باید ساعت 4 بعدازظهر بروم سرکار.فاطمه هم گفت من هم ساعت 1 بعدازظهر کلاس دارم. گفتم پس شام را بخوریم و شبانه راه بیفتیم. گفتند شما خوابتان نمیگیرد؟ من گفتم نه. شما بخوابید و من رانندگی می کنم.

 شب شروع به رانندگی کردم و نماز صبح دامغان بودیم و بعد از نماز یک ساعت و نیم خوابیدم و حدود ساعت 10 ونیم تهران بودیم. همه هم سرکارشان رفتند. وقتی فرزند توانایی های پدر را می بینند، آن محدودیت های فکریشان از بین میرود. پوریا به من گفت ما 5 -6 تا جوان که هستیم بیشتر از یک تا دوساعت نمیتوانیم رانندگی کنیم. درحالیکه شما 12 ساعت رانندگی کردی. واقعا تواناییت خیلی بالاست. پس وقتی این توانایی را در پدرش میبیند، احساس عدم توانایی و محدودیت برای پدرش نمی کند.

ما اخیرا" به همراه سه چهار تا جانباز مسافرت رفتیم. حدود 4 هزار کیلومتر رانندگی کردیم یعنی حدود 16 ساعت پشت فرمان می نشستیم. امثال ما خیلی زیاد هستند و از این افتخارات در بین جانبازان کم نداریم.این افتخارات باید نشان داده شود. از چند جهت خیلی خوب خواهد بود. یکی اینکه به جانباز نشان بدهند که تو میتوانی و توانایی های زیادی برای انجام دادنش داری. یعنی یک خودباوری برای جانباز به وجود می آید. الان من همه جا میروم به جز کوه که واقعا برایم خیلی سخت است و امکانش نیست. الان هر جا که با بچه ها میروم خودم اول پیشنهاد رفتن می دهم. بچه ها میگویند بابا شاید برای شما سخت باشد اما من می گویم برویم ببینیم سخت هست یا نه. ننشینیم و بگوییم سخت هست و نمی رویم!

فاش نیوز: بقیه جانبازان هم باید اینگونه فکر کنند؟

- بله. اکثر جانبازان همین طور فکر می کنند و آنهایی که اینطور فکر نمی کنند خودشان را باور نکرده اند.

اما این نکته که شاید بعضی جانبازان شرایط و محدودیتشان فرق دارد، وجود دارد. چون ما جانبازان شرایطمان با همدیگر فرق می کند. یک مثالی را بچه ها می زنند. اگر شما دو بطری یکسان را برداری و به زمین بزنی به طرق و شکل های مختلف می شکنند. شرایط ما هم به این صورت است. به نظر من اکثر جانبازان این توانایی را در خودشان میبینند اما شاید نتوانسته اند به خوبی نشان دهند.

 ما یکسری قوانین داریم که در مجلس تصویب شدند ولی اجرا نمی شوند. مثلا باید درصدی از درآمد صدا و سیما در جهت ترویج معرفی فعالیت ها و نشان دادن توانایی های جانبازان و معلولین صرف شود ولی این پنهان مانده چون مدعی نداشته است.

 الان 2 سال هست که با انجمن جانبازان نخاعی همکاری دارم. از گروه پیگیری ورزشی تا کارهای دیگر انجام داده ام. در سفر آخر که با کمک جانباز عسکری حدود 10-11 تا از جانبازان را به سنندج بردیم. چه کسی باورش می شود این تعداد جانبازان نخاعی را با اتوبوس به سنندج ببریم. با شرایط سخت که حتی در راه گازوئیل اتوبوس تمام شد و به دفعات خراب شد. پس جانبازان این توانایی را دارند که با شرایط سخت کنار بیایند. اما میدان را برای ما باز نمی کنند. میدان برای ما ها بسته شده است.

فاش نیوز: منظورتان امکانات هست؟ صحبت شما می تواند دو بعد داشته باشد. یکی اینکه میتوان به بنیاد نشان داد که می توان این تعداد جانباز نخاعی را  میتوان به مسافرت برد. بحث دیگر اینکه شما حاضر هستید این تعداد جانباز را به مسافرت ببیرد اما بنیاد از دادن امکانات خودداری میکند.

- هر دو تا بعد مد نظرم هست. لازمه بچه های جانباز مسافرتشان هست. حالا یک وقتی یک روز برای ورزش دور هم جمع می شوند و این شادابی برای همان روز هست مثل اینکه شما باتری قلمی داشته باشید یا باتری ماشین. ورزش یک روزه ما مثل آن باتری قلمی هست اما وقتی بچه ها را برای یک هفته میبری مسافرت، این شادابی مدت زیادی برای جانباز باقی می ماند. انرژی یک سال را برای جانباز تامین می کنید. ما با شرایط سختی بچه ها را به سسندج بردیم و بعدش هم بردیم مریوان و در مریوان جا برای خوابیدن نداشتیم البته جا برای ما داده بودند اما فضای مناسب برای ما جانبازان فراهم نکرده بودند. خود جانبازان با استانداری رایزنی کردند و استانداری با آغوش باز پذیرا بودند. به تپه شهدا بردیم و گفتیم اینجا جایی هست که خودتان جنگیدید و کلی از رفقای شما شهید و جانباز شدند. همین حس نوستالژیک چقدر برای بچه ها شادابی می آورد.

ولی چند سوال. چرا جانباز باید با استانداری رایزنی کند؟ چرا بنیاد نباید به اینجور موارد ورود کند. چرا باید این تعداد کم را به مسافرت برم و چرا نمیتوانم بچه های بیشتری را به مسافرت ببریم؟

 ما برای سفر سنندج تجربه نداشتیم اما خود جانبازان مدیریت کردند. متاسفانه این تفکر در بنیاد شهید هست که ما فقط یک حقوق و بیمه را برای جانباز انجام بدهیم و متاسفانه بنیاد در حد همین خلاصه شده است. اگر جانبازی برای رفع مشکلش ضجه و زاری زد، بنیاد به فکر حل مشکلش می افتد. نباید اینطور باشد. به نظر من بنیاد را تعطیل کنند و بودجه بنیاد را به خود جانبازان پخش کنند، خودشان بهتر میتوانند مدیریت کنند. الان 10 نفر پرسنل مشغول کار هستند که حقوق جانباز سر موقع به دستش برسد. جانباز به غیر از بیمه و حقوق به خیلی چیزهای دیگر احتیاج دارد. بنیاد از لحاظ امکانات خیلی دستش باز هست اما ... ما بیشترین امکاناتی که داریم از سپاه کمک می گیریم. بنیاد برای ما جانبازان تعطیل هست. دوست دارم این حرفم به گوش مسئولان بنیاد برسد که بنیاد از نظر ما جانبازان تعطیل هست.

بنیاد خیلی بودجه برای انجام اینجور کارها دارد ولی انجام نمی دهد. برای انجام هرکاری به بنیاد مراجعه می کنیم می گویند بودجه نداریم. همین باشگاه که 4 سال هست در آن فعالیت می کنم، هزینه یک توپ پینگ پنگ 1500 تومان هست که از خود جانبازان پول جمع و خریداری میشد. پارسال صدای بنده درآمده بود که شما چرا اندازه توپ پینگ پنگ کمک نمی کنید؟! برای بچه ها دنبال مربی می گشتیم. با شهرداری رایزنی کردم و گفتم ما یک مربی احتیاج داریم. به بنیاد مراجعه کردیم، گفتند ما بودجه نداریم. به شهرداری گفتیم گفتند ما مربی نداریم. ما هم گفتیم ما مربی داریم شما پولش را بدهید. آنها به ما کمک کردند. میبینید که بازهم خود جانبازان رایزنی کردند. باشگاه را که از مخابرات گرفتیم. مربی اش را از شهرداری گرفتیم. توپ اش را هم از جانباز تهیه کردیم. همه این فرآیند را خود جانبازان انجام دادند و بنیاد اصلا کمکی نکرد. آقای بختیاری هم که کلی کمک مالی از شهرداری میگیرد تا برای جانبازان مسابقه راه بیندازد.

فاش نیوز: نظرتان را درباره وضعیت دارو و درمان جانبازان بفرمایید.

- وضعیت درمان خوب است. حرف من این است که اگر به وضعیت ورزش بیشتر پرداخته شود، بهتر از این هست که بودجه درمان را بالا ببرند. جانبازانی که برای ورزش می آیند اگر سابقه درمانیشان را بررسی کنید، می بینید که خیلی کم به بیمارستان مراجعه کرده اند آن هم شاید برای چکاپ های دوره ای رفته باشند. الان خودم فقط برای همان چکاپ های 6 ماهه از دفترچه درمانی استفاده کردم. از بنیاد سوال شود که با بها دادن به ورزش از سرانه درمان کم می شود یا نه یا دنبال برخی پورسانت ها هستید؟

ورزش خیلی برای جانبازان مفید واقع می شود.تحرک دستگاه گوارش،کلیه ها و ... و باز شدن فکر همه از نتایج ورزش کردن می باشد.

فاش: از کم کاری بنیاد در قبال فرهنگ سازی و بحث ورزش بگذریم، از نحوه برخورد مردم با جانبازان راضی هستید؟

- کاملا راضی هستم. انگار مردم یک احساس دین به جانبازان دارند. برخلاف مسئولان که انگارهیچ احساس دینی به جانبازان نمی کنند و خود جانبازان هم هیچ احساس نسبت به اینکه مردم باید نسبت به ما دین داشته باشند، ندارند. همه می گویند یک وظیفه ای بود و ما هم انجام دادیم. با وجود اینکه تبلیغات زیادی درباره جانبازان نیست اما درک و حس مردم نسبت به جانبازان بینهایت خوب و پسندیده است.

هر جای دنیا که بروید نسبت به کسانی که برای جنگ هایشان جنگیدند، تبلیغات بسیار زیادی انجام می دهند و این تبلیغ ایجاد فرهنگ سازی بین مردم کرده و در فکر آنها نشسته است. با اینکه در کشورمان نسبت به دیگر کشورها تبلیغات کم هست اما مردم خیلی قدر جانبازان را می دانند. چند وقت پیش با جانباز عسکری رفته بودیم نمایشگاهی و داشتیم ماشین های چینی را نگاه می کردیم. سه تا جوان آمدند کنار ما و گفتند شما جانباز هستید؟ گفتیم بله. گفتند چرا شما دنبال ماشین های چینی می گردید؟  دولت باید به هر کدام از شما جانبازان یک پورشه بدهد. گفتیم ما پورشه نخواستیم، همان فولوکس را بدهد!

فاش نیوز: خاطره قشنگی از هم رزمانتان دارید؟

- خاطره برمی گردد به سال 65 که من اولین بار به جبهه رفتم. ما مسجدی داریم بنام امام جعفر صادق (ع). من بسیجی همان جا بودم. دبیرستانی نزدیک خانه ما بود بنام شهید موافق که اسم امروزش است. تعدادی از بچه ها عضو همان پایگاه بودند که مثلا من 16 سالم بود، آنها 21 تا 22 ساله بودند.

من اعزام شدم به جبهه و گردان ادوات بودم. گردانی که تخصصش فقط خمپاره است. قبل از کربلای 4 بود. یک اردوگاهی بود بنام اردوگاه کوثر در جاده سوسنگرد. شهید موافق آن موقع استاد دانشگاه الهیات بود و با نیسان خودش آمده بود. دنبالش دویدم و گفتم: حاج محمود! اینجا چه کار کی کنی؟ او گفت ما در گردان المهدی هستیم. گفتم من غریب اینجا افتادم. دلم میخواهد بیایم گردان خط شکن. آنها هم گردان خط شکن بودند. گردان خمپاره، یک خط عقب تر از خط اصلی می ایستد.  

چون روحیه ماجراجویی داشتم، دوست داشتم به گردان خط شکن بروم. گفتم من می خواهم به گردان شما بیایم. گفت نمی شود! من هم گفتم یا همین طوری می آیم و گناهش گردن شما، اگر مفقود الاثر بشوم، گردن شما. چون پلاک من برای این گردان خمپاره است. شما برو صحبت کن، انتقالی مرا بگیر و ببر آنجا.

 رفتیم با مسئول گردانمان صحبت کردیم. او گفت نه نمی شود. عملیات نزدیک است و ...من هم گفتم یا اجازه می دهی و انتقالی ام را می دهی یا من خودم می روم. سردار فدکی بود. اتفاقا" چند وقت پیش او را در سمیناری دیدم، رفتم جلو و گفتم: سردار مرا یادت هست؟ یادش نبود! گفتم من همان پسر کوچک شیطانی بودم که می خواستم خطم را عوض کنم و لحظه آخر، موافقتت را گرفتم. یادش آمد.

خلاصه موافقتش را گرفتم و آمدم در گردان اینها. مرا گذاشتند کمک آرپی جی حاج احمد مهری. عملیات شد. حاج احمد همانجا تیر به شکمش خورد و نخاعی شد. او را فرستادند عقب. فرمانده گروهانمان هم حاج محمد، زخمی شد. من خیلی ریزنقش بودم ولی در یک قسمتی یک سنگر هلالی بود که من آنجا 16 تا عراقی را اسیر کردم. البته با دو سه تا از بچه ها.

من 2 تا از این اسرا را جدا کردم و گفتم این دونفر را به من بدهید. من حاج محمد را گذاشتم روی برانکارد، و با آن دو تا اسیر بردمش عقب.

من صدای سوت خمچاره را نمی شناختم. من روی کانال راه می رفتم و اینها داخل کانال. حاج محمد همان طور درازکشیده به من هی می گفت: مصطفی ترکش بهت نخوره! خمپاره که می خورد، اینها می نشستند زمین و حاج محمد را هم می کوبیدند زمین، ولی من که اصلا" نمی دانستم ترکش چیست! تا قبلش ترکش نخورده بودم. با هر زحمتی بود، آوردیمش عقب. حاج احمد را هم آوردند عقب و من دیگر او را ندیدم. ارتباط هم دیگر نداشتیم که البته قصور از من بود.

دیگر نرفتم ایشان را ببینم. دیگر درگیر زندگی و... شدیم. تااینکه خودم نخاعی شدم و حاج احمد آمد ملاقات من. تجربه هایش را به من منتقل کرد و الان 4تا5 سال است که کنار هم هستیم. در ورزش و سفر و ...باز هم بعد از سی سال برگشتیم کنار هم.

یک خاطره دیگر هم هست که دوست دارم بگویم. یادم است آن اُسرایی که گرفتم و از داخل سنگر آوردیم بیرون، من بودم و یک سید نامی که بچه نازی آباد بود. ما دوتا خیلی کوچک بودیم. ما را که دیدند یکدفعه دیدیم یک عراقی دارد گریه می کند. ما گفتیم اینها برای چه گریه می کنند؟! آنها 4 برابر ما هیکل داشتند. یک روحانی ای آنجا بود که به او گفتیم از ایشان بپرس که چرا گریه می کند؟! روحانی پرسید و گفت: اینها می گویند که به ما گفته بودند ایرانی ها هیکلشان دو برابر ماست. بعد اگر بگیرنتان، سرتان را می برند. بعد وقتی ما اسیرشان کردیم، من چند تا پسته داخل جیبم بود. چند تا مغز کردم و گذاشتم دهنش. خواستم نترسد. دیدم دارد گریه می کند. گفت ما فکر نمی کردیم دو تا بچه ما را اسیر بکنند بعد هم با آن اخلاق و مهربانی! گریه می کردند که واقعیت چیز دیگری ست و به ما چیز دیگری می گویند. می خواستند مغزهای ما را شست و شو دهند. خلاصه اینکه این به عنوان خاطره برای من مانده بود.

فاش نیوز: یعنی شما می فرمایید خیلی از عراقی ها مجبور به جنگیدن بودند؟ و اگر ایرانی ها را درست می شناختند، چه می کردند؟

- هیچ با آغوش باز به طرف ما می آمدند و روبروی ما نمی ایستادند. فقط بعثی ها بودند که در دشمنی قسم خورده بودند وگرنه بقیه راحت به سمت ما می آمدند. واقعیت را که نگاه می کردند می فهمیدند که چه کلاهی سرشان رفته!

یادم است از آن دو عراقی که با برانکارد با ما آمدند عقب، یکی شان یک ساعت طلا داشت. آن را باز کرد که به من هدیه بدهد. من نگرفتم ولی او باز اصرار کرد. یک بسیجی آمد و او ساعتش را گرفت و برد. من دیدم اشک در چشمانش جمع شد و گفت دلش می خواست که آن ساعت را به من بدهد که با مهربانی با او برخورد کرده ام. آن مهر و عطوفت ایرانی، در آنها تاثیر می گذاشت. با آن بیست تا سی تا اسیر، هیچ کس بد برخورد نکرد..

فاش نیوز: خب برگردیم به بحث مشکلات جانبازان. مطلب دیگری در این مورد به ذهن شما می رسد؟

- یکی از اساسی ترین بحث ها این است که بچه ها همه به سن بالا رسیده اند. هم به استراحت و هم به آب و هوای خوب احتیاج دارند. بچه ها این روزها ترددشان بیشتر است و همین مستلزم هزینه بیشتری ست و باید به گوش بنیاد برسانیم که این حقوقی که الان به بچه ها داده می شود خیلی نسبت به هزینه هایشان کم است. حساب کنید که خیلی از بچه ها الان جوان دم بخت در خانه دارند. حالا اگر فرستاده باشند که هزینه هایشان چند برابر می شود.

در همه جای دنیا برای آسیب دیدگان جنگشان شهرک ساخته اند. باامکانات و شرایط مطابق وضعیت بدنی و زندگی این افراد اما اگر هرکس در زندگی خودش و در یک خانه ای باشد، مشکلاتش بیشتر است. مسطح بودن یا نبودن، مناسب بودن، سرویس ها، آرامش داشتن در محیط آن محله یا نه! مثلا معلوم نیست من جانباز الان در یک آپارتمان چند واحدی و با چه همسایه هایی خانه گرفته ام! مردم آنجا مرا درک می کنند؟ وضعیت مرا می شناسند یا نه؟ و ... عمده مشکلات بچه ها به نظر من همین است.

مشکل درمان که مشخص است اما متاسفانه همه به درمان نگاه می کنند. کار کارشناسی نیست. هرچند همه هم از درمان راضی نیستند! مثلا یکی می خواهد به بیمارستان خصوصی برود، معلوم نیست قرارداد داشته باشد یا نه!

 به نظر من مهم تر از درمان، بحث تامین آرامش روحی و فکری برای بچه هاست. طبیعتا" شما آرامش بیشتری داشته باششید، بیماری ات کمتر می شود. ببینید مثلا شما اگر یک زخم بستر داشته باشید، اگر فکر و خیال بیشتری داشته باشید، زخم شما هم دیرتر خوب می شود! وقتی آرامش داشته باشید، کارهای ترمیمی هم در بدن سریع تر انجام می شود. من این را تجربه کرده ام. اگر استرس داشته باشی، زخم خوب نمی شود.

فاش نیوز: شما خودتان زخم بستر داشتید؟

- بله همین الان هم دارم. یکی در قوزک پایم که نزدیک دو سال است که درگیرم. خوب نمی شود. چون من روی زمین زیاد می خوابیدم. پایم روی فرش کشیده می شد، از آنجا شروع شد.

فاش نیوز: در مورد مبحث یبوست مخصوصا" در بچه های نخاعی چه توصیه ای دارید؟

- چون بحث بی حرکتی عضله هست، ورزش این مشکل را هم درست می کند. من خودم در طی همین 5 سالی که ورزش می کنم، این مشکل برایم مرتفع شده. در دوستانم هم دیده ام. یبوست خیلی عوارض بدی دارد. جسمی و روحی. در طب سنتی معتقدند که یبوست مادر همه بیماری هاست. اگر درست بشود، همه مشکلات برطرف می شود.

 من خودم برای اینکه بچه ها را به طرف ورزش بکشانم، چقدر به همه زنگ می زدم اما برای من ارزش داشت که بچه ها را به این راه بکشانم. دوست داشتم که آنچه خودم به آن دست یافتم، به دوستانم هم منتقل کنم. با راه های مختلف مثل برگزاری مسابقه یا ...

اما تاسفم از بنیاد است. اصلا" در این زمینه همکاری و توجهی نمی کند!

فاش نیوز: در مورد روابطتان با خانواده تان بگویید.

- به خانواده که آدم هرچه محبت کند، کم است. من خودم با اختیار یکسری کارها را در منزل به عهده می گیرم. مثل خریدها یا برخی کارهای دیگر.

فاش نیوز: خرید به تنهایی سخت نیست؟

 - کمی سخت هست ولی نه آنطور. مردم بامحبت اند. وقتی می روی در یک محیطی و می بینند که جانبازی، هرچه بخواهی برایت می گذارند داخل ماشین.

یک بار من به یک دوست جانبازی که گردنی ست، گفتم که من در کارها از مردم خیلی کمک می گیرم. مثلا بالا و پایین گذاشتن چرخ، خرید، صدا کردن مغازه دار و ... تا حالا نماندم. مردم خوب اند. خوب!

 دوستم می گفت من 28 سال است که از هیچ کس کمک نگرفتم. میگفت یا خودم یا خانمم کارهایم را می کردیم. ولی من طرز تفکرش را قبول ندارم. چون باید با مردم زندگی کرد.

فاش نیوز: حسن دیگرش هم آشنایی مردم از نزدیک با زندگی ایثارگران است. موافقید؟

- بله.می دانید الان مردم چطور فکر می کنند. نگاهت می کنند و می گویند خب این آدم که پا دارد. کفش هم که دارد. بعضا حتی نمی دانند نخاعی یعنی چه! اگر پایت قطع بود شاید کمی متوجه شرایط شوند ولی اینطوری نه! بعضا" شرایط ما را لمس نمی کنند!

من یک بار به یکی گفتم می شود کمکم کنی با ویلچر بروم؟ پشت ویلچرم را بلند کرد و مرا انداخت! حتی بلد نبود پشت ویلچر را بگیرد. این همان بحث فرهنگ سازی ست.

حالا من به همین دوستم گفتم برو از مردم کمک بگیر. ماه رمضان پارسال رفته بود جلوی یک آش فروشی ایستاده بود، صدا کرده بود که آقا! این پول را از من بگیر و یک کاسه آش به من بده. طرف پول را گرفته بود و آش را آورده بود و گفته بود شما معلولین باعث ننگ جامعه هستید! می گفت من اصلا متحیر ماندم که چه جوابی به او بدهم! به من فحش میداد که چرا مجبورش کردم از کسی کمک بگیرد. اینها استثناست. شانسی بود وگرنه در اینهمه سال، کسی به من توهین نکرده!

 من به او گفتم باید آدم شناس باشی. من به هرکسی کارم را نمی گویم! آدم را باید نگاه کنی و کارت را بگویی. من کسی بوده که تا از چرخ پیاده شده ام و سوار ماشین شده ام، خودش آمده و اعلام آمادگی کرده برای کمک. بعضی مواقع هم شده که من 10 دقیقه ایستادم تا آدم شناسی کنم ببینم به او بگویم چرخم را پایین بگذارد یا نه! دوستم بی تجربه بود و به یک نفر همین طوری گفته بود. او هم اهلش نبوده!

فاش نیوز: اگر بخواهید به جوانان حرفی بزنید، چه می گویید؟

- به نظر من آن ارقی که ما با آن به جبهه رفتیم برای دفاع از وطن و ناموس و دین و فرمان رهبری، الان هم در جوان ها هست. منتها الان بحث جنگ نیست، بحث علم است. من اگر بخواهم چیزی بگویم می گویم که علم خود و مملکت را بالا ببرید. برای دفاع جنگی، شما هر لحظه که فکرش را بکنید همه پای کار می آیند. الان هم عده ای که باید بروند برای جنگ احتمالی، می روند.

شما به بحث سوریه نگاه کنید. روزهای اول می گفتند ما برای چه باید سوریه برویم و بجنگیم؟ ولی وقتی گذشت و دیدند که دور تا دور کشور ما ناامنی هست جز ایران، امروز به این نتیجه می رسند که این صدقه سر همان هایی ست که دارند به سوریه می روند و می فهمند باید دفاع کرد وگرنه کشور بعدی ما هستیم. می فهمند که این امنیت را شهدای مدافع حرم دارند تامین می کنند. این را مدیون آن بچه های وزارت اطلاعاتی هستیم که دارند کار می کنند و نیروهای برون مرزی.

مردم دیر متوجه می شوند چون شفاف سازی نیست. اگر باشد از همان روز اول تعداد زیادی برای سوریه می روند. ما زمان جنگ دستمان بسته بود. دید و علممان را محدود نگه داشته بودند. تحریم بودیم. الان نه. الان بچه ها باید علمشان را بالا ببرند تا هر خطری که آمد، جوان متوجهش بشود. وقتی جوانان آگاه باشند، دشمن و نحوه نفوذ و حمله اش را می فهمند و این طور می شود که اگر جنگی شود، همه می آیند.

 ما در زمان جنگ خودمان هم داشتیم. کسی بوده که در محله خودش خیلی آدم خوبی نبوده ولی وقتی جنگ شد، گفت چرا به مملکتم تجاوز کردند؟! هم می رفت جبهه هم خلاف یادش می رفت، هم عاقل میشد، هم ایمانش کم کم قوی میشد و آخرش هم شهید میشد.

 در مورد سوریه خیلی تقاضا داریم. من از منبع موثق اطلاع دارم. آنها نمی برند وگرنه بچه های ما  کلی داوطلب شدند. چون جا نیست. حالا همین بچه ها که به سوریه می روند، برای کشور خودشان نمی ایستند؟!

فاش نیوز: توصیه آخرتان به بچه های جانباز چیست؟

- بچه های جانباز همه باید بیایند داخل اجتماع و ورزشی شوند تا سالم و شاد زندگی کنند.

فاش نیوز: از شما سپاسگزاریم.

... این گفت و گو ادامه دارد

 

گفت و گو از شهید گمنام

عکس از ظهوری

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
باسلام اینجانب در مورد یک جانباز 70 % خبری شنیدم از شما درخواست دارم راهنمای نماید این جانباز نابینا هست که ایشان از دادگاه کیفری رشت محکوم شدن به 173 زربه شلاق از چه راهی با فاش ننوز جانبازان تماس بر قرار کنیم
برادر گرامی
با سلام
در بخ تماس با ما، شماره تماس سایت ثبت شده است
سلام.فاش نیوزساده نباش .همه دوست نیستند..ایام فرارسیدن ماه محرم تسلیت باد.
ورزش باعث ایجاد سلامتی و نشاط در همه مردم می شود باز هم خدا رو شکر در مورد جانبازان بالای 25% امکاناتی وجود دارد و اگر بخواهند می توانند استفاده کنند.
ولی برای جانبازان زیر 25% هیج امکان ورزشی و یا تفریحی هم تا کنون برنامه ریزی نشده است . در بودجه بنیاد حتما ردیفی با همین عنوان وجود دارد ولی برنامه ریزی درست و مدیریت منابع و توزیع عادلانه بودجه وجود ندارد .
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi