شناسه خبر : 49767
سه شنبه 06 مهر 1395 , 16:11
اشتراک گذاری در :
عکس روز

هرچه می خواهید بردارید

جانباز شیمیایی 1- از این پولها بردارید، هر چقدر خواستید!

خاطره ای قابل تامل از زمان جنگ
بعد از شروع جنگ تحمیلی در دومین گروه به جبهه ی خوزستان به سوسنگرد رفتیم که بعد از شکستن محاصره ی شهر، نیروهای تبریز در آنجا مستقر بودند و نیروهای سایر شهرها مانند خوزستان در قالب گردان بلالی و یا شیرازی ها و دامغانی ها و… و نیروهای نبریز آذربایجان شرقی نیز در قالب نیروهای تبریز در محل اداره ی آموزش و پرورش شهر مستقر شده بودند.

 اطراف شهر در کنار رودخانه نیسان و در محور های مالکیه و جاده بستان، در آن طرف رودخانه در داخل خانه هایی که مستقر بودیم، توسط کانالهایی که به صورت دستی حفر کرده بودیم خط دفاعی داشتیم و شهر توسط گلوله های خمپاره و توپ و تانک زیر آتش بود و هر روز تلفات می دادیم، فقط یک سنگر اجتماعی کوچک در داخل حیاط اداره زده بودیم که بچه ها حداقل در آنجا کمی استراحت می کردند و بقیه ی نیروها در اتاق های اداره مستقر شده بودند که به نوبت با نیرو های در خط عوص می شدند.

 در خانه ی سازمانی رییس اداره نیز ما مستقر شده بودیم و هال نسبتا بزرگی داشت که آن را نماز خانه کرده بودیم و هر روز نمازهای یومیه را به جماعت می خواندیم. هنوز مسجد جامع شهر راه اندازی نشده بود و سایر نیروها نیز همین طور بودند و به خاطر جلوگیری از تلفات زیاد در مسجد شهر نماز نمی خواندیم.

 روزی فرمانده وقت سپاه استان آذربایجان شرقی زنده یاد دکتر رحمان دادمان برای سرکشی و بررسی مشکلات نیروها به سوسنگرد آمده بود؛ آن موقع حقوق پاسداران که تعدادی آن را دریافت می کردند ۶۰۰۰ ریال بود. در آن موقع هم حتی به شهر اهواز نیز زیاد نمی آمدیم، لذا خرج نداشتیم، هزینه ی ما آن موقع پول تلفن یا حمام بود و یا موقع بر گشتن در آن هوای گرم اگر تشنه بودیم در سه راهی سوسنگرد (اول جاده اهواز به سوسنگرد) آب خنک می فرختند که لیوانی ۱۰ ریال بود و یا اگر در شهر سوسنگرد که مزدمش تخلیه شده بود چیزی نیاز داشتیم از مغازه هایی که باز بود برمیداشتیم و پولش را روی میز مغازه می گذاشتیم!

آن زمان مدت ماموریت نیروها ۴۵ روزه بود و اگر کسی می خواست زیاد بماند با هزار خواهش و تمنا و در صورت داشتن عملکرد خوب و قابل قبول فرمانده نیروها و بعد از موافقت فرمانده، می توانست بماند.
برادر دادمان با خودش دو گونی پول آورده بود. آن موقع پول بزرگ نبود، اکثر پول و یا تمام آنها ۱۰۰۰ و ۵۰۰ ریالی بودند.

 بعد از نماز کمی با بچه ها صحبت کردند و گفتند برای رفع نیاز شما عزیزان مقداری پول همراهم آورده ام، هر کسی هر قدر نیاز داشت بیاید از فرمانده تان بگیرید. بعد از گذشت دو روز کسی برای دریافت پول مراجعه نکرده بود، دوباره ایشان با بچه ها صحبت کردند و گفتند موقع آمدن با خودم برای رفع نیازمندی شما دو گونی پول آورده ام که بین شما تقسیم کنم و کسی برای گرفتن آن به فرمانده تان مراجعه نکرده است، شاید کسی رویش نشده لذا این دو گونی را درش را باز می کنم و همینجا می گذارم، هر کس هرچقدر خواست بردارد. بعد از چند روز کسی اصلا دست به آن نزده بود، آخر برادر دادمان مقداری پول به فرمانده مان داده بود و بقیه را به تبریز آورده بود.
راستی اگر در این زمانه بود، من و شما و یا اختلاس گران دولت پاک دست و فیش های نجومی بگیر دولت تدبیر و املاک نجومی بگیران شهرداریچی چه می کردند؟!

 

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
بنــام خدا سلام بــرشهدا،امام شهدا
چــه زیبــاخاطره اےنقــــل فرمودےبرادرعزیزم که دل ماقلب ماافکارماوهمـــه وجودمارابـــردی سوسنگـــردقهــرمان شهـری که درطول جنگ بخصوص روزهــاےابتدای جنگ بلندی وپائینــی های زیادی درخوددیدچندبارشکسته شدچندباربسته شدونهایتابانثـــارجان های زیــادی وخونهاےپاکــی برای همیشــه مفتــوح شدسوسنگـــردقهــرمان سرزمین مردان بی ادعــاشهــری که عاشقانی ازجنس عشق وجنون رادرخودجــای داده شهــری که خاکش مقدس است بواسطـــه خون جوانان بی ادعا،شهــری که نقطه نقطه اش رابایدباطهــارت پای نهــاد شهـــری که متاسفانه بعدازجنگ برای نسل دوم وسوم انقلاب مجهــول ماندوصدمتاسفانه اطلاعاتی ازرشادتها،جوانمردی ها،وصداقت هاوافت وخیزهایش برای جوانان این سرزمین بازنشده دفترسوسنگــردسراسرغــروراست درحالیکه خاک مـــرده رویش راگــرفته ،
گاهی عکسی آدم هارا  می سوزاند .
گاهی هم آدم هاعکسی را می سوزاند .
گاهی ما دلی را می سوزانیم .
گاهی غم دل,, ما را می سوزاند .

گاهی یک فیلم واقعی  ما را می سوزاند .
گاهی هم  واقعیت فیلمها ما را  می سوزاند.
گاهی شرافت انسانی را میسازد .
گاهی شقاوت انسانیت را میسوزاند.
گاهی اوقات  پولها کارسازند ,  گاهی
اوقات هم کارها پول سازند .
گاهی جنگ مردمان را بهم می شناساند , گاهی هم مردمان جنگ را بهم می شناسانند .
بیشتر  دولتها مردان جنگی خود را می ستایند , گاهی مردان جنگی بعد از جنگ دولتهای خود را می شناسند . بیشتر دولتها  بعد از جنگ مرهم درد مردان جنگی خود هستند .
گاهی رفتن مردان جنگی مرهم درد دولتهای خود هستند .
گاهی عشق را فقط در کانالهای دفاع مقدس می توان پیدا کرد ,
گاهی عشق دفاع مقدس را در کانالها  گم می کنند.
گاهی میزهای  مدیران باعث گم شدن مدیران می شوند .
گاهی مدیران پشت میزها گم می شوند .

  ضربات جبران ناپذیر جنگ را همیشه دلداگان خاک و ناموس بر گرده خویش می کشند و در عاقبت این پولداران هستند که در کشور قداست دارند .
یا علی مدد .



سلام جناب ج.ش.1عزیز .

این نوشته چندم بنده است که به سایت ارسال میکنم . اگر به رویت گذاشتند که فبها ...وگرنه نارا بخیر همه شما را بسلامت انشااله . شاید روزی روزگاری در دیاری بغیراز این دیار غربت که همگان در آن
در عزلت اندیشه و جسم قرار گرفته ایم گپ و گفتگو داشته باشیم . یاعلی مدد .
م ر ک عزیز ما ارادت داریم شما گلید افتخار میکنیم با شما همدمیم
خداوند رحمت کند تمام شهدای جنگ تحمیلی جای تاسف دارد که این عزیزان پاک دست وان رزمندگان دفاع مقدس یا شهید ویا ازاده ویا مثل ما جانباز خوش بحال شهدا بنده باید از تبیض و بیعدالتی زجر بکشم اقایان مدیران گرگ سفت از بیت المال سیر نمیشوند وبا ماهی 100میلیون شکر خدا را نمیکنند انقدر مثل کفتار از این اموال مردم مظلوم ایران میخورند تا خداوند دربین مردم اترا رسوا کند تعدادی از وزیران با کمال بی ایمانی از انان حمایت میکنند وبعد از ترس رهبری و مردم پوزش میخواهند اگر شما شریک دزد نباشید باید از خدا ترس داشته باشید و ان مدیر دزد را اخراج کنید نه حمایت دیگر ان روزهای جنگ مردم و مدیران یکی بودند بر نمیگردد روز یک رنگی و مردانگی بود الان مدیر دم از خدا و ایثارگران میزنند اما عملکرد انان چیز دیگریست
درود بر جانباز شیمیایی خسته نباشی دلاور
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi