شناسه خبر : 49812
دوشنبه 12 مهر 1395 , 15:25
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گفت و گو با مهدی زمانی جانباز نخاعی 70% و ورزشکار المپیکی

جانبازی که از همه چیز راضی است!

مهدی زمانی از آن جانبازان سرحال و خوش استیلی است که بعد از سال های مدید مجروحیت و جانبازی، ورزشکاری و همتش او را در فتح قله های دیگری در عرصه زندگی موفق کرده است.

فاش نیوز -  مهدی زمانی از آن جانبازان سرحال و خوش استیلی است که بعد از سال های مدید مجروحیت و جانبازی، آن هم از نوع نخاعی اش که سخت ترین وضعیت ها را برای فرد درپی دارد و تحملش خود، ظرفیت یک قهرمان را می طلبد، توانسته خود را روی فرم نگهدارد. گذشته از ایمان و اعتقاد و استواری عقیده و اراده که لازمه تحمل چنین وضعیت دشواریست، به احتمال زیاد، ورزشکاری و همت بلند، از جمله عواملی می تواند باشد که او را بعد از حدود سه ده و نیم جانبازی در فتح قله های دیگری در عرصه زندگی موفق کرده است.

 روی خوشی که به ما نشان داد و پیشنهاد مارا درباره یک گفت و گوی جانبازی - ورزشی پذیرفت نیز نشان از روحیه بالا و اهل تعامل بودن او دارد. همچنین خلق و خوی جوانمردانه و پهلوانی زیورهایی است که قهرمان عرصه های جهاد، ورزش و زندگی به آن ها آراسته است.

اینک گفت وگوی نسبتاً کوتاه اما صمیمانه ما با این جانباز قهرمان و با روحیه را می خوانید:

فاش نیوز: خودتان را معرفی کنید.

- بسم الله الرحمن الرحیم

بنده مهدی زمانی هستم، اهل جنوب شهر تهران، منطقه میدان خراسان، خیابان خاوران، دقیق تر می شود حسین آباد دولاب، پشت پایگاه مالک اشتر.

فاش نیوز: تعداد اعضای خانواده تان چگونه است؟ چند برادر و خواهر هستید؟

- الحمدلله جنسمان تکمیل است، خداوند به ما دو برادر و دو خواهر عطا کرده. دیگر از هر جهت تکمیل هستیم. یعنی با خودم می شویم 5 نفر. من یکی مانده به آخری بودم.

 

فاش نیوز: در چه تاریخی متولد شدید؟

- دو روایت دارد، به روایت مادرم که می گوید: 10 روز به عید (نوروز) مانده بود که به دنیا آمدی، می شود 20 اسفند؛ اما شناسنامه ام 1/3/1345 هست. یک مقدار زمان تولد واقعی متفاوت است. وارد 51 سالگی شده ام.

 

فاش نیوز: دوران تحصیل ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان در همان منطقه خراسان بود؟ کدام منطقه؟

- بله، آنجا دوران طفولیت را گذراندیم. در همان منطقه بودیم تا زمان جوانی ام و تحصیلات و زمان خدمتمان، یک مقدار هنرستان خواندم بعد دیگر نخواندم و مشغول کار شدم. بعد هم به خدمت مقدس سربازی اعزام شدیم.

فاش نیوز: خانواده تان مذهبی بود؟

- ایرانی ها همه شان مذهبی اند. درصدش فرق می کند. مثلا" یکی 100 درصد مذهبی است، دیگری 90، دیگری 80، غیرمذهبی نداریم حتی اقلیت های دینی ما نیز مذهبی اند. آن ها هم به مذهب خودشان هستند، بله مذهبی بودند. اهل مسجد و نماز و روزه و این ها، پدرمان اهل حوزه علمیه نبود. اما بی دین هم نبود. خدا رحمت کند جمیع گذشتگان را.

فاش نیوز: بعد از گذراندن دوره دبیرستان بود که به سمت جبهه و جنگ راهی شدید؟ طریق عضویت و اعزام به جنگ را هم بگویید؟

- زمان تحصیل چون پدرم زود مرحوم شدند، به همراه دو برادر مشغول به کار شدیم. آن موقع معیشت سخت بود، در جنوب شهر و ضمناً مالی هم به ارث نگذاشته بودند و کمی هم بدهی داشت. ما هم بعد از دوره راهنمایی و کمی هم هنرستان ترجیح دادیم مشغول کار بشویم.

 البته زمان فعالیت انقلابی و بسیجی ما از همان اوایل انقلاب بود. من برادرم یک مدت مسئول ثبت نام بسیج بود، من هم، سن کمی داشتم، حدودا"  13 یا 14 سالم بود. سخت پذیرش می کردند، از همان مواردی بود که دست می بردند به شناسنامه؛ من و آن یکی برادرم به واسطه برادرم که در بسیج بود، ثبت نام کردیم. چون من علاقه به زندگی نظامی داشتم، ارتشی ها را که می دیدم، دوست داشتم.

زمانی که در بسیج بودیم اخوی گفت: برویم جبهه، گفتم تو برو، او از طریق بسیج رفت. من گفتم از طریق ارتش می روم. برای خدمت رفتم، دفترچه ارتش را گرفتم که بمانم آنجا. کلا نظامی بشوم. دوست داشتم. اما نشد. گفتم خدمت تمام بشود بعد ادامه بدهم جزو نیروهای ارتشی باشیم، که در حین خدمت سربازی مجروح شدم.

فاش نیوز : در چه سنی مجروح شدید؟

- در سن بیست سالگی

فاش نیوز: آن موقع مجرد بودید؟

- بله، به بیست ساله چه کسی آن موقع زن می داد.

فاش نیوز: طریقه مجروحیت چگونه بود؟ چه منطقه و چه عملیاتی؟

- اصابت ترکش خمپاره 60، در منطقه درگیری های حاج عمران عراق بود، در خاک عراق بودیم. در جبهه های غرب کشور بود. محور پیرانشهر، سردشت، اشنویه که سال قبلش عملیات قادر در آنجا انجام شده بود ما برای پدافند آن جا بودیم. جهت نگهداری خط.

فاش نیوز: چه سالی آنجا بودید؟ چطور مجروح شدید؟

- از ابتدای سال 64 آن منطقه بودیم تا اوایل سال 65 . دقیقاً در تاریخ 7 / 2 / 1365 مجروح شدم

حدود 4 یا 5 ترکش خمپاره 60 به من برخورد کرد و یکی از آن ها همان لحظه به ستون فقرات و نخاع برخورد کرد.

 

فاش نیوز: چگونه به عقب منتقل شدید؟

- چون ما در خاک عراق بودیم سخت بود. چون عملیات نبود با اعمال شاقّه ما را کم کم به عقب می آوردند. 4 تا 5 روز طول کشید تا رسیدم به تهران. عملیات نبود، تدارکات هم برای عقب بردن مجروحان نبود. اول ما را با پتو آوردند به مقر گروهان. از آنجا هم با خودرو به سختی و ناهمواری جاده مرا بردند تا مقر گردان. از آن جا یک شب گردان بودم، یک شب لشکر، یک شب تیپ، یک شب تبریز ماندم. با همین وضعیت نخاع!

فاش نیوز: اطلاع داشتید که قطع نخاع شدید؟

- من همان موقع متوجه شدم. همان لحظه که در حال رفتن بودم و ترکش را خوردم، فرار از خمپاره سوم بود؛ اولین خمپاره را خمپاره زن آن ها زد، که در فاصله 10 یا 20 متری من خورد. من گفتم تا گرا بگیرد و بزند من رسیده ام به پشت سنگر. دومی اش را که زد حدود 5 متر جلوتر آمد، من هم چند متر به سنگر نزدیک تر شده بودم. گفتم تا سومی را بزند من رفته ام دیگر نمی بیند من را. چون ما و عراقی ها به همدیگر دید داشتیم. سومی را که زد درست یکی دومتری پشت سرم خورد، فقط دیدم مثلا دنیا را که تا آن موقع عمودی می دیدم، یک لحظه دیدم که صورتم روی زمین است و دیگر افقی می بینم.

با توجه به اینکه قبل از این قضیه هم دوستان مان مثل آقای پرکره دچار قطع نخاعی شده بودند.

 

فاش نیوز: قبل از مجروحیت ایشان را می شناختید؟

- بله، ما با هم بچه محل بودیم، در یک مدرسه و یک مسجد بودیم. خب از قبل ایشان را دیده بودم و با وضعیت قطع نخاعی آشنا شده بودم. همان موقع فهمیدم که چه اتفاقی برایم افتاده. اتفاق خوشایندی بود.

فاش نیوز: بعد به بیمارستان منتقل شدید؟

- بله، بعد از چهار پنج شب یا هفت روز به تهران رسیدیم. تکه تکه هم آمدیم. فکر کنم با قطار بود. با این وضعیت و با قطار. با پتو هم می انداختند این طرف و آن طرف. آوردند ما را. ما که نمی فهمیدیم چی به چی است.

 

فاش نیوز: از زمان مجروحیت تا اینکه به بیمارستان درست و حسابی برسید، در این هفت روز حالتان وخیم تر نشد؟ قطعا خونریزی هم داشتید.

- خیر، پانسمان شده بود. من چند ترکش که خورده بودم. یکی در آمده بود. دو سه تا در بدنم بود. خونریزی را پانسمان کرده بودند و تمام شده بود. فقط وضعیت قطع نخاعی بود و تجربه هم نداشتیم. بعد آن زمان مثل حالا نبود تشک راحت و نرم، 7 شبانه روز همین طور به پشت خوابیده بودم، که همین باعث زخم بستر شد. یعنی اگر یکی دو روز زودتر متوجه شده بودیم دچار زخم بستر نمی شدم.

فاش نیوز: چون از بحث جبهه هنوز نگذشتیم، خاطره شیرین یا تلخ دارید برای ما تعریف کنید؟

- خب از دست دادن دوستان، آدم می بیند کسانی از کنارش می روند، شهید می شوند یا مجروح، اینها از خاطرات تلخ است.

از خاطرات شیرین هم همین صفای بچه ها بود. اینکه بچه ها باهم یکدل و یکرنگ و ایمان و تقوای شان، همدلی شان از خاطرات خوب دوران جنگ است.

 

فاش نیوز: این هایی که گفتید کلی بود؛ جزئی هم می توانید برایمان نقل کنید؟

- خب ما جایی بودیم که بچه های بسیج و سپاه هم پیش ما می آمدند. خودمان بودیم، بچه های ارتش بودند. نیروی زمینی بودند. یکی از خاطرات تلخ من که یادم می آید، این است:

" یک شب با عراقی ها درگیر شدیم، گفتم که فاصله مان خیلی نزدیک بود، یکی از بچه های کرد یا لرستان بود، اسمش را فراموش کردم، با هم در سنگر بودیم. عراقی ها با آر.پی.جی به لبه سنگر می زنند و این بنده خدا مجروح می شود و می سوزد. بعد من باید این بنده خدا را تا یک مسیری برای مداوا به عقب می بردم که در راه منطقه ای وجود داشت که در دید عراقی ها بود، به او گفتم باید از اینجا ردت کنم. ناله می کرد، درد می کشید و تشنه اش بود. سوخته بود. گفتم: سر و صدا نکنی عراقی ها می فهمند کجاییم می زنند.

 من بودم و یکی دیگر از دوستان که می خواستیم او را با برانکارد به عقب برگردانیم، بعد این هم نمی توانست جلوی خودش را بگیرد و از درد و سوزش ناله می کرد. وسط راه گفتم: اگر یک بار دیگر داد بزنی همین جا رهایت می کنیم و می رویم. آن بنده خدا هم با همه سختی جلوی فریاد خودش را گرفت و آخر او را به عقب رساندیم.

فاش نیوز: از بعد این که به بیمارستان برگشتید ، علی الرغم اینکه می دانستید قطع نخاع شدید، بگویید.

- من صبح 7 / 2 / 1365 که نزدیک ظهر شد، ترکش خوردم، چه هوای خوبی بود، آسمان صاف کردستان عراق، من یک لحظه فکر کردم رفته ام بهشت، نگاه می کردم چه آسمان قشنگی است، پرنده ها دارند می چرخند، گفتم خب تمام است، دیگر رفتیم بهشت، هر چه منتظر شدم دیدم خبری نیست، بعد شروع کردم به داد زدن. بچه ها را صدا زدم، گفتم: بیایید مرا به عقب ببرید مجروح شدم.

7 اردیبهشت که مجروحیتم بود، 14 اردیبهشت من مورد عمل جراحی قرار گرفتم. در بیمارستان امیرالمومنین (علیه السلام) تهران.

یعنی 13 / 2 رسیدم و 14 / 2 عمل کردم. اینقدر طول کشید.

 

فاش نیوز: وقتی که آمدید آسایشگاه تهران در تاریخ 14/2/65 که عملتان هم کردند، دوره نقاهت خاصی را در آسایشگاه گذرانید؟

- بله، با بقیه دوستان مدتی در آسایشگاه شهدای یافت آباد بودم. البته حدوداً دو ماه در بیمارستان بودم و بعد هم به آسایشگاه رفتم. در آسایشگاه هم به علت زخم بستر در آن جا بودم. آسایشگاه هم به علت زخم بستر آنجا بودم. مدتی در آسایشگاه بودم و کمی که خوب شدم دیگر زیاد آنجا نمی ماندم. اکثر اوقات به خانه می‌آمدم و فقط با بچه ها ارتباط داشتم. برای درمان و کارهای فیزیوتراپی و ارتباط با بچه ها به آسایشگاه می رفتم. درآن چند سال من اکثر پنج شنبه و جمعه ها خانه بودم. در طول هفته هم بیشتر خانه بودم. در هفته دو یا سه روز در سال 65 به آسایشگاه می رفتم و به خانه برمی‌گشتم.

 

فاش نیوز: بعد از مجروحیت و نخاعی شدن ادامه تحصیل دادید یا به کار خاصی مشغول شدید؟

- شاید تعجب برانگیز باشد. من در بیمارستان که بودم یکی دو تا حرف به من زده شد که در زندگی من خیلی تاثیر داشت. یک نفر همان دکتر معالجم بود که وقتی به بیمارستان تهران آمدم به من گفت: می دانی چه شده؟ گفتم بله، می دانم. گفت :قطع نخاع شدی (خانم دکتری بود که زیاد وجهه اسلامی و ظاهر مناسبی هم نداشت) و تا آخر عمر فلج هستی. من هیچ چیزی نمی گفتم. بعد به من گفت: اگر می خواهی گریه کنی، شروع کن به گریه کردن. شاید پیش خودش می گفت ممکن است من با گریه تخلیه بشوم. من گفتم: نه! گریه ندارد و خیلی خونسرد از کنارش رد شدم. تعجب هم کرد که من این طور جواب دادم.

 آن یک نفر دیگر مادرم بود. من روی تخت بیمارستان بودم و تازه عمل کرده بودم. مادرم به من گفت: "مادرجان... شما زنده ماندید و باید زندگی کنید" اگر کشته شده بودی که تمام شده بود و رفته بود حالا که زنده ماندی از این به بعد باید با این شرایط زندگی کنی. مادرم سواد زیادی هم ندارد ولی جمله‌ی معناداری به من گفت. من که فکر کردم دیدم راست می گفت.

 حالا که ما زنده هستیم نمی‌شود که زندگی را رها کرد. حقیقتا" من آنجا که بودم و کار فیزیوتراپی را می کردم، فیزیوتراپ به من گفت: شما پاهایتان از کار افتاده است و از این به بعد دستتان جای پاهایتان است. این حرف را 30 سال پیش به من زد. گفت دستت را باید قوی کنی. از این به بعد زندگیت با دست‌هایت است. من هنوز بخیه‌های عملم را نکشیده بودم که به یکی از بستگان گفتم دمبل‌هایت را برای من بیاور. این درحالی بود که من هنوز بخیه های عمل را نکشیده بودم، روی تخت بیمارستان بودم و هنوز دوران نقاهتم شروع نشده بود. زخم بستر که داشتم عملم که کرده بودند، جای ترکش های قبلی هم هنوز خوب نشده بود. گفتم دمبل‌ها را بیاور بیمارستان. همان‌جا شروع کردم. در بیمارستان که پزشک‌ها و پرستاران می‌آمدند تعجب می‌کردند. من از بیمارستان شروع به ورزش کردن کردم.

بعد از مجروحیت ادامه تحصیل دادم. هم کار کردم و هم ورزش کردم. کارهایی که قبل از مجروحیت نمی‌کردم، بعد از مجروحیت انجام می‌دادم.

فاش نیوز: پس جانباز شدن برای شما محدودیتی نیاورد؟

- خیر. نقطه عطفی هم در زندگی من شد.

 

فاش نیوز: چه زمانی ازدواج کردید؟

- من زود ازدواج کردم. اولش خیلی قصد ازدواج نداشتم. یکی از دوستان خیلی عزیزم آقای مهری، در آسایشگاه با هم بودیم و هم اتاق و هم تخت بودیم. در آن موقع می‌آمدند و پیشنهاد ازدواج می دادند. آن‌هایی که مایل بودند در این راه قدم بردارند و ایثار و گذشتشان را به این صورت ابراز می کردند. من هم همان اوایل با تشویق آقای مهری در سال 68 ازدواج کردم یعنی نزدیک 3 سال بعد از مجروحیت. من زخمم خوب شد و کمی سرپا شدم، سال فوت امام بود که ما نیت به ازدواج کردیم. من از زمانی که تصمیم گرفتم تا زمانی که به خانه‌ی بخت رفتم، یک یا دو هفته بیشتر طول نکشید.

 

فاش نیوز: به عبارتی ازدواج آسمانی بوده و زیاد تشریفاتی نبوده است. از زندگی راضی هستید؟

-بله. من از زندگی، از زنده بودن، از همه چیز راضی هستم. خدا از ما راضی باشد. الحمدلله بعد از مجروحیت زندگی بدی نداشتم.

 

فاش: خصوصیت های همسر جانبازان چگونه است؟

- خیلی زیاد است. اگر کسی بتواند بیان کند اندازه‌ی یک کتاب است. چیزی که می شود راجع به آن‌ها گفت اینکه واقعا عاشق واقعی هستند و صبر و ایثار حقیقی در مقابل مشکلات و سختی ها و ناملایمات دارند. نمی‌شود توصیف کرد. واقعا از یک انسان عجیب است با اینکه خانم ها ظاهرا" توان جسمانی کمتری دارند و توانمندی‌های یک مرد را ندارند، با همه‌ی این خصوصیات مسئولیت به این سنگینی را به عهده می گیرند و به بهترین نحو هم انجام می‌دهند. منِ نوعی نمی توانم چیزی راجع به آن‌ها بگویم. فقط احساس دِین و مدیونی می کنم نسبت به همسر خودم یا همه‌ی جانبازان نسبت به همسرانشان. این یک واقعیت است که همه‌ی جانبازان مخصوصاً نخاعی مدیون ایثار و گذشت همسرانشان هستند.

فاش نیوز: ما شما را به عنوان یک قهرمان میادین ورزش بین المللی و جهانی پارآسیایی و پارالمپیک می‌شناسیم. چه شد که به ورزش روی آوردید؟

- این لطف شماست من خودم را به این شکلی که شما گفتید نمی شناسم. یکی از الگوهای ورزشی من آقای اسدزاده بودند. زمانی که شروع به ورزش تقریباً نیمه حرفه ای کردم و نیکان در خدمت آقای اسدزاده بودم، کمتر به زبان می‌آوردم ولی یکی از الگوهای من، هم از نظر ورزشی و هم اخلاقی ایشان بودند. کلا" ورزش در خصلت بچه‌های تهرانی خصوصاً جنوب شهر هست. قبل از مجروحیت و از زمان بچگی فوتبال بود. کمی که بزرگ‌تر شدم من خیلی به ورزش باستانی علاقه داشتم. زورخانه‌ای بود در خیابان خاوران چهارراه عارف که مطعلق به پهلوان شیرگیر بود که من با یکی از دوستانم مرتب به آن‌جا می رفتیم و ورزش می کردیم. ورزش در وجود من بود ولی نه به عنوان ورزش حرفه‌ای و قهرمانی. من بعد از مجروحیتم به 6 یا 7 رشته ورزشی مشغول شدم. در بعضی رشته ها به سطح قهرمانی کشوری رسیدم ولی خیلی نیتم این نبود. صرفاً ورزش را به خاطر خود ورزش انجام می‌دادم.

 

فاش نیوز: چه ورزش هایی بود؟

- از ورزش باستانی شروع کردم که آن‌جا مقام کشوری آوردم. بعد مدتی دو و میدانی و بعد وزنه برداری کار کردم که استانی مقام گرفتم. دارت به صورت حرفه ای کار می کردم که کشوری مقام گرفتم. تنیس روی میز هم کار کردم. رالی را هم تجربه کردم. شطرنج هم یک مقداری یادگرفتم. شنا هم به همین صورت که مدال کشوری در بین دانشجوها داشتم. ورزش زیاد کردم، با ورزش غریبه نیستم. ولی بیشتر جنبه‌ی تفریحی، درمانی و سرگرمی داشت.

 

فاش نیوز: از چه سالی ورزش کردن را شروع کردید؟

- از سال 65 پراکنده ورزش می کردم ولی ورزشی که در باشگاه و زیر نظر مربی باشد از سال 75 که با ورزش باستانی شروع شد.

البته مثل بقیه‌ی رشته‌ها من تیراندازی هم کار می کردم. (من در طول هفته 3 ، 4 تا رشته‌ی ورزشی را کار می کردم) تا اینکه مربی باشگاه به من گفت: خوب تیر می‌زنی، استعداد داری. اگر می توانی زمان بگذار چند وقت دیگر مسابقات انتخابی تیم ملی است 6 ماه یا یک سال وقت بگذاری می‌توانی به تیم ملی برسی. من تیراندازی را از ابتدای سال 92 شروع کردم که در همان سال 92 برج 2 و 4 و 6 و 8 فدراسیون مسابقات تیم ملی برگزار کرد. من هم در هر 4 مرحله شرکت کردم. مرحله‌ی اول چهارم شدم. مرحله دوم مقام سوم را کسب کردم. مرحله سوم دوم شدم پله پله رفتم تا مرحله چهارم اول شدم. در مجموع جزء سه نفر برتر شدم. انتخاب شدم برای تیم ملی.

 

فاش نیوز: شما الان در رشته خاصی ورزش می کنید؟

- بله، تیراندازی رشته‌ی بادی ماده 10 متر و 50 متر تپانچه خفیف. 50 متر خفیف است و 10 متر بادی است. اصلش همان 10 متر بادی است که در کنار آن ماده‌ی دیگری به نام 50 هم هست. کسانی که در 10 متر بادی کار می کنند در 50 متر هم اگر حد نصاب را بزنند می‌توانند در مسابقات شرکت کنند. من خودم در رشته تپانچه مشغول فعالیت هستم. از ابتدای سال 92 شروع کردم و آخر سال 92 به اردوهای تیم ملی دعوت شدم. و از ابتدای 93 عضو تیم ملی شدم.

 

فاش نیوز: عناوینی که خارج از ایران و مسابقات برون مرزی کسب کرده اید را بفرمایید.

خیلی قابل گفتن و ارزشمند نیست. تیراندازی از آن دسته رشته هایی است که زیاد عناوین استانی و کشوری ندارد. دو سالی که انتخابی تیم ملی بود من دو سال نفر اول کشوری شدم. در سال 94 دیگر شرکت نکردیم چون در اردوی تیم ملی و درگیر مسابقات بودیم. سال 95 هم هنوز اردوهای تیم ملی هستیم و مسابقات کشوری شرکت نکردیم.

فاش نیوز: من به سوابق شما که نگاه می کردم 5 تا 6 عنوان جهانی دارید.

 - از سال 92 که وارد اردوهای تیم ملی شدیم که برای مسابقات اینچئون کره تشکیل شده بود به چند تا مسابقه و در ادامه برای مسابقات ریو هم اعزام شدیم که غیر از ریو در مسابقات قبلی عناوینی را کسب کردم. که اولین عنوان در اردیبهشت سال 93 در مسابقات لهستان بودکه مدال نقره تیمی را گرفتم که اولین حضور ما در مسابقات برون مرزی بود. در ادامه دو ماه بعد در مسابقات جهانی آلمان بود که موفق به کسب مدال طلای انفرادی شدم. سپس در مسابقات اینچئون 2014 کره که در پاییز برگزار شده بود موفق به کسب مدال نقره انفرادی شدم. در ادامه در سال 94 در مسابقات بین المللی ترکیه مدال نقره انفرادی گرفتم. در همان سال در مسابقات جهانی کرواسی مدال نقره تیمی گرفتیم. بعد در مسابقات جهانی استرالیا مدال نقره تیمی را گرفتیم. در سال 95 در مسابقات جهانی آلمان مدال طلای تیمی را گرفتیم.

 

فاش نیوز: با این همه عناوین معلوم است که خیلی در کار و رشته تیراندازی مهارت دارید. چون تیراندازی سخت است و نیاز به تمرکز زیادی دارد.

 -نه زیاد سخت نیست. بلکه به تمرکز بیشتری نسبت به باقی رشته ها نیاز دارد.

 

فاش نیوز: آخرین مسابقاتی هم که حضور داشتید در مسابقات ریو بود که به نظر من یکی از آرزوها و رویاهای یک ورزشکار حضور در مسابقات المپیک و پاراالمپیک می باشد. چطور سهمیه حضور در این مسابقات را گرفتید؟

- من سهمیه ریو را در مسابقات استرالیا گرفتم که آن موقع آمادگی جسمانی بالاتری داشتم و رکورد بهتری زدم و سهمیه مستقیم حضور در ریو را بدست آوردم.

 

فاش نیوز: ورزشکارانی که سهمیه حضور در پاراالمپیک را کسب می کنند تقریبا" از دو سال قبل تمرین های شبانه روزی را شروع می کنند. شما بعد از کسب سهمیه چقدر تمرین داشتید؟

من از همه دیرتر وارد تیم ملی شدم. یعنی حدود 2 سال ونیم هست که وارد تیم ملی شدم و از قبل هم نمی شد برنامه ریزی مدون کرد. بچه هایی که المپیک قبل شرکت داشتند، برای کسب مدال ریو زمان بیشتری برای تمرین و برنامه ریزی داشتند و از همان 4 سال پیش تمرینات را برای مسابقات ریو انجام می دادند. با یک سال و دو سال نمی شود امید چندانی به کسب مدال پارالمپیک داشت. حریفان من در ریو همدوره مربیان من بودند! یعنی حدود 15 تا 20 سال عناوین قهرمانی و تجربه تیراندازی داشتند و با آمادگی وتمرین زیادی به مسابقات آماده بودند و همین الان هم برای مسابقات آتی برنامه ریزی و تمرین دارند. از ثبت رکوردها در ریو معلوم بود از پارالمپیک لندن تا به الان خیلی کار کرده بودند و آمادگی بسیار بالایی داشتند.

طبق گفته شما آرزوی هر ورزشکاری هست که در زندگی ورزشی اش سابقه حضور در المپیک و پارالمپیک داشته باشد حتی اگر موفق به کسب مدال نشود. همین نفس حضور در این مسابقات یک موفقیت برای ورزشکار به حساب می آید جدای اینکه یک تجربه بسیار خوبی هم بدست می آید. من خودم اگر عمری باشد و در این رشته ادامه بدهم از این سفر خیلی تجربه کسب کردم. که از همه مهمتر همین خودباوری بود که یعنی اینکه اگر انسان بخواهد می تواند. اگر برنامه ریزی و تمرین و انگیزه داشته باشیم کسب مدال المپیک و پاالمپیک دور از دسترس نیست.

 

فاش نیوز: ما حضورتان را در مسابقات پارالمپیک تبریک عرض می کنیم و شما کار بزرگی کردید.اما میخواهم بپرسم دلایل عدم کسب مدال شما در این مسابقات چه بود؟ تا ورزشکارانی هم که میخواهند در این مسابقات حضور داشته باشند از این تجربیات استفاده کنند.

-   میدانید که هر ورزشکاری یک دوره اوج در زندگی ورزشی اش دارد. یعنی در اوج آمادگی بسر می برد یا به قول عامیانه می گویند فلان ورزشکار روزش بود و هر فن یا تکنیکی میزند می گیرد. یه مواقعی هم هست که ورزشکار در افت روحی یا جسمانی قرار دارد. اگر روند یک ورزشکار در رشته تیراندازی را درنظر بگیریم یک دوره سینوسی هست که گاهی اوج و گاهی افت دارد یعنی به صورت زیگزاگی رو به بالا می رود. تحلیل بنده و مربی ام این بود که در مسابقات ریو در نقطه افول این حرکت سینوسی بودم.

به نظر خودم دچار یک دوگانگی در هدف گیری ام شدم. چون بنده در دو رشته بادی و خفیف فعالیت می کنم.

خفیف 50 متر و نیمه جنگی و دارای لگد هنگام شلیک است. البته یک اشتباهی کردم که دیر متوجه شدم و فرصت اصلاح نبود و به اردو اعزام شده بودیم. البته به مربی و سرپرست هم این دوگانگی در هدف گیری را گفتم و سعی بر اصلاح داشتم که فرصت زیادی تا مسابقات ریو نمانده بود.

 

فاش نیوز: معمولا" در مسابقات پارالمپیک وقت تجربه نیست بلکه وقت اجرا می باشد. چرا این مشکل را زودتر اصلاح نکردید.

 - این مشکل برای من تا به حال پیش نیامده بود و جدیدا" برای من به وجود آمده بود. اگر مسابقات ریو سه ماه پیش برگزار میشد، در اوج آمادگی قرار داشتم و در مسابقات استرالیا حداقل امتیازی که رکورد میزدم 560 بود.

در این مسابقات پارالمپیک هر کسی 560 می زد به فینال راه پیدا می کرد. متوسط امتیازی که در پارالمپیک ریو زده شده بود 565 بود که بیشترین امتیازی که زده شده بود 571 بود. که نزدیک رکورد های قبلی من بود. ورزشکاری هم با 560 به فینال رفت. اگر آن آمادگی استرالیا را داشتم راحت به فینال ریو می رفتم. به نظر مربی ام من در فینال راحتر از مقدماتی تیراندازی می کنم و استرس فینال در من کمتر است.

از نظر فنی دچار دوگانگی در فضای هدفم شده بودم و این مشکل را هم من و هم مربی ام متوجه شده بودیم و سعی بر اصلاح گرفتم و مقداری در رشته تفنگ بادی اصلاح شد ولی دیگر فرصت نشد تا بیشتر اصلاح کنم که ان شالله تا مسابقات بعدی که بتوانم نتایج خوبی کسب کنم.

فاش نیوز: مسابقات بعدی هم مسابقات پارآسیایی 2018 هست که آرزوی موفقیت برایتان میکنم. ان شالله که از این تجربیات به نحو احسن استفاده کنید و در مسابقات پارآلمپیک 2020 هم نتایج خوبی بدست بیاورید و قول مدال طلای آن مسابقات را از شما بگیریم و این نقص و مشکلات هم تا آن موقع رفع بشود.

به عنوان سوال آخر سمت های ورزشی هم در دوران ورزشی هم داشته اید؟

 - یک مدتی مسئولیت باشگاه پیام مخابرات که در ستارخان هست را داشتم. به اتفاق دوست عزیزم آقای قنبری از سال 85 تا 90 مسئولیت آنجا را داشتم که البته ایشان بعد از دو سال به دلیل مشغله های کاری ادامه همکاری ندادند و بنده مسئولیت آنجا را به عهده گرفتم.

 

فاش نیوز: به گفته بچه هایی که به باشگاه مخابرات می آیند آن زمانی که شما مسئولیت آنجا را به عهده گرفتید دوران شکوفایی و فعالیت باشگاه بود. قبل از شما دو یا سه رشته بیشتر در باشگاه فعال نبود و با آمدن شما تا 10 رشته فعال در باشگاه رسید.

 - اینکه نظر لطف دوستان است. از جانب بنده نبود و لطف خدا بود که شامل بچه ها شد که هم از لحاظ امکانات و سایر موقعیت ها همه چیز خوب پیش رفت و مدیریت و افراد دلسوز همگی باعث شد که آن دوران شکوفایی به وجود بیاید. زمانی که من آنجا مسئولیت داشتم مدیر دلسوزی به نام آقای میرمحمدی بود که ایشان آزاده و 10 سال اسارت داشتند از بنده می خواستند که ورزش باشگاه را توسعه دهم و ایشان خیلی علاقه مند به خدمت به خانواده شهدا و ایثارگران بودند. به من می گفتند دوست دارم وقتی پنجره اتاق را باز میکنم ببینم خانواده جانبازان رفت و آمد به باشگاه داشته باشند و مشغول فعالیت باشند.

 از من خواستند که سالی 5 تا مسابقه سراسری و سنگین برگزار کنم و در رشته هایی مثل تیراندازی، وزنه برداری، تنیس روی میز و .... مسابقاتی برگزار کردیم که باز هم ایشان اصرار داشتند از این تعداد هم بیشتر برگزار کنیم که به ایشان گفتم از حد توان من بیشتر است و نمی توانم. تا آنجا که جا داشت از سالن های باشگاه و ارتباط با بچه ها توانستیم چند رشته مثل یوگا، شنا و ... هم اضافه کنیم. یادم می آید زمانی داشتم به لیست جانبازان و معلولان نگاه می کردم حدود 200 تا از بچه ها از باشگاه استفاده می کردند که به شوخی یکی از مدیران باشگاه گفت آقای زمانی کم کم داری مثل اسرائیل عمل میکنی و  کل باشگاه را از ما میگیری و در اختیار جانبازان قرار میدهی.

 

فاش نیوز: یکی از عوامل موفقیت شما در دوران مسئولیتتان این بود که خودتان ورزشکار بودید و به مسائل ورزشی اشراف داشتید و دوست داشتید بچه های جانباز را به امر ورزش تشویق کنید.

- بله. حتی خود من سعی می کردم با بچه های بوچیا که شدیدترین نوع معلولیت را دارند با آنها ورزش کنم و گاهی هم وزنه برداری کار می کردم. تنها ورزشی که نتوانستم انجام بدهم والیبال نشسته بود و الا بافقی رشته ها را با بچه ها تمرین و کار می کردم. همه اینها لطف خدا بود که نصیب بنده و بچه ها شد.

 

فاش: ممنون از وقتی که در اختیارمان قرار دادید.

 

گفت و گو از مهدی اسدزاده

عکس از ظهوری

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
بنام خدا خـــــــــــــــــدائیکــه همین نزدیکیهاست چهارروزاست که ازهفته دفاع مقدس میگذردانگارکه چهارصدسال است که گذشته تلوزیون رادیورسانه هاهمگی بیکباره فراموششان شدوبرنامه هایشان رابردنددرمسیرروزمرئگی واین همان چیزیستکه نه امام راحل نه مقام معظم رهبری نه انقلاب ونه جنگ توقعش راداشتندکه یکدفعه همه چیزبفراموشی سپرده شوددلسوزیش ازآن جهت است که یکهفته بیشترتوجه نمیشودبه مردمانی که شیرینترین وباارزشترین متاعشان یعنی جانشان رافدای ارزشهانمودندهمین هفته هم ایکاش نمیبودش چرا؟ چون همه اش شعاراست تکرارمکررات است راستی هشت سال جنگ نابرابرهشت سال ایستادن گوشت درقبال آهن هشت سال ایثارگری بچه های این سرزمین هشت سالی که برابری باهشتصدسال تاریخ است نتیجه اش همین است یعنی تمام شدنگاه جامعه به دفاع مقدس مائیکه درهمسایگی امان بدلیل مغایرت افکاری غیرتی شئوناتی جنگ هست وشاهدبدترین مشکلات درجوامع کناریمان هستیم وتنهاکشوری هستیم درخاورمیانه که بااقتدارهرچه تمام درحال زندگی میباشیم وهمه قدرتهای جهانی بنوعی ازماحساب میبرندواین میسرنمیشدمگرباشهادت هایی که دیدیم مگرباکلام گوهربارامام راحل که فرمودملتی که شهادت دارد اسارت نداردوهمه اقتدارمان آرامشمان رامدیون مردان دفاع مقدس هستیم پس این منطقی نیست که مادرقبال آن شهادت هاآن اسارت هاآن جان بازی هادراین حدکه حدودی نامتعارف است ازدفاع مقدس وعناصردرگیردفاع مقدس درحدشعاردرمدت زمانی کوتاه تکریمی نمایشی بعمل آوریم باشدکه خدای تبارک وتعالی بمابصیرتی عنایت کندتاقدردان ویلچرنشینانمان قدردان یتیمانمان قدردان نشسته هایمان دردل شبهاباشیم ونگاهمان راحقیقی درجهت تکریم ازمردان عاشقی که برای ماجان وسلامتی دادنددرجهت مثبت نگاه داریم وآنچه رسالتمان درمقابل این خونهااست رابنحومطلوب درمدت زمان کوتاه زندگیمان انجام دهیم
موفقیت افرادبه خودشان مربوط است وربطی به جانبازی وغیرجانبازی ندارد!درهمه قشرهای جامعه همه جور آدم وجودداره!مثلآدریک اداره قرارنیست که همه مدیرکل باشند!یادراجتماع،یکی قصاب میشه،یکی راننده تاکسی میشه،یکی دکترمیشه،یکی مهندس میشه و..........!وجانبازان عزیزهم جزیی ازجامعه هستند،،،ما ددارند جانبازان،دکترداریم،خلبان داریم،ورزشکارداریم و.............!پس لازم نیست توی بوق وکرنا کنیم و...!!!!!بیاییدفکراساسی وکنیم واین جانبازان عزیزروکه حق بزرگی برگردن جامعه،دولت،نظام و...دارندروحل کنیم و...
توکل برخدا
لاحول ولا قوه الاباالله
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi