سه شنبه 11 آبان 1395 , 10:05
گزارش خبری؛
صفای دل مدافعان حرم
فاش نیوز: روزنامه کیهان در شماره منتشره امروز (11 آبان) خود، مطلب زیر را که نوشته «ایرج نظافتی» است، به عنوان «گزارش خبری: صفای دل مدافعان حرم» منتشر کرده است.
وای اگر گرد و غباری به حرم بنشیند
تیغ ما شوق به انداختن سر دارد
ما جوانان بنیفاطمه اربابیم
کشور ضامن آهوست، بزرگ تر دارد
اینکه ما دست به شمشیر و زره ایستادیم
سبب این است که این طایفه رهبر دارد
-به محسن گفتم: تصمیمت برای رفتن جدیه؟
با اطمینان گفت: آره. . .
با اون لبخند همیشگیاش نگاهم کرد و گفت: مطمئن باش من شهید میشم!
منم گفتم: برادر همه ما آرزوی شهادت داریم ولی همه چیز خواست خداست.
اینبار با آرامش کامل رو به من کرد و گفت: خودم خواب دیدم و میدانم سند شهادتم امضاء شده است!
راوی این سخنان که از دوستان شهید محسن قطاسلو از شهدای مدافع حرم در سوریه است، ادامه میدهد: عشق به شهادت سراپای وجودش را فرا گرفته بود و خودش با اطمینان قلبی و اطلاع قبلی از شهادتش کاملا آگاه بود و بالاخره در فروردین ماه همین امسال به خیل شهدا پیوست و آسمانی شد. بسمرب الشهدا و الصدیقین.
امروز غوغای عشقبازان در دفاع از حرمین شریفین در عراق و سوریه شور و اشتیاقی وصفناپذیر در دل جامعه اسلامی بپا کرده است و عطش رفتن به آن آستان مقدس مبارزه با تکفیریها در دل پیر و جوان موج میزند و در هر محفل و مجلسی بدون استثناء از مدافعان حرم و خاطرات آسمانی آنان سخنها گفته میشود.
اگر سیری در خاطرات و وصیتنامه شهدای مدافع حرم داشته باشیم و پای درد دل خانواده این عزیزان بنشینیم خواهیم دید که شوق پرواز در دل این شهیدان یک شوق درونی و ریشهای بوده است و لازم است در ابعاد مختلف به آن پرداخته شود.
و براستی چقدر زیبا توصیف کردند جناب حاج منصور ارضی مداح مشهور اهل بیت علیهمالسلام که در گفتوگوی اخیر تلویزیونی تصریح کردند: «من میگم شهدای مدافع حرم شهدای دفاع مقدس را زنده کردند».
امروز کسانی در خیل شهدای مدافع حرم قرار گرفتهاند که بعضا دوران دفاع مقدس را درک نکردهاند و یا در آن دوران هنوز به دنیا نیامده بودند اما با الگوپذیری از راه و مرام و مسلک آن شهیدان، امروزه میداندار عرصه مبارزه و جهاد با تکفیریها شدهاند.
شهید ابوذر داوودی یکی از همین شهدای ارزشمند مدافع حرم از استان فارس به همرزمانش میگفت: «بهخدا قسم اگر هزار بار داعش جان مرا بگیرد و دوباره جان به تنم برگردد، برای هزار و یکمین بار هم تا پای جان برای دفاع از اسلام و میهنم میجنگم.»
مادر شهید مدافع حرم عبدالصالح زارع روایت میکرد که پسرم هر چند وقت یک بار تماس میگرفت.
چهل و پنج روز از رفتنش گذشته بود. بهش گفتم: پسرم نمیایی؟
گفت: مامان از تو انتظار نداشتم!
خیلی عذرخواهی کردم، گفت: من نمیتوانم بیایم، با چه رویی برگردم؟ چه جوری سرم را بلند کنم و خانوادههای شهدا را ببینم؟
مادر این شهید میگفت: تو خواب دیدم پسرم شهید شد و افتاد، من بغلش کردم، سریع همه رو بیدار کردم و گفتم: صالح شهید شده!
همه گفتند: نه آروم باش، انشاءالله که چیزی نیست.
روز بعد که خبر شهادتش را آوردند دیدم همان ساعت که من خوابش را دیدم شهید شده است! همه دعایم این بود بدنش دست دشمنان نیفتد، آخر طاقت نداشتم . . . »
امروز در مملکت امام زمان(عج) خیلیها آماده و مشتاق این راه آسمانی هستند، و عاشقانه دل در گرو اهل بیت علیهمالسلام دارند، گرچه این راه بزرگ لیاقتی میخواهد و به قول حضرت آیتالله مجتهدی تهرانی رضوانالله تعالی علیه: «مگر هر کسی لیاقت دارد حبیب ابن مظاهر باشد!» اللهم ارزقنا توفیق الشهاده، آمین یارب العالمین.
کربلا دریای خون از غیرت مردان بود
روح عاشورا قیام و نصرت مردان بود
چشمه دریای بی پایان و عهد ماسوا
کربلا میعاد وصل و هجرت مردان بود
سر نهادم در خرابات از مرام بو تراب
سر بلندی با شهادت سیرت مردان بود
ایدل از بنیاد بی سامان چه گویی هوشدار
گنج ایثار و شهادت اجرت مردان بود
گرچه دشمن ساز و برگ و حیله ها دارد بسی
حرمت خون شهیدان قدرت مردان بود
سوی میقات مقدس بال بگشاید ظفر
کربلا فتح مبین و فطرت مردان بود
کربلا خون و شهادت در اسارت شیر حق
عزت آل نبی از عترت مردان بود
بازوان حق گشوده ، خصم بدخواهان دین
فجر پیروزی جلال و شهرت مردان بود
آه از دنیا پرستان منافق در جهان
رستگاری از دو عالم عبرت مردان بود
چشم ناطق اشکبار و جان غریق عین عشق
شین و قافش در شهادت حسرت مردان بود
انگار همین دیروز بود که برای رفتن آماده میشدیم
توی همهمه و حرفای دوستان راجع به رفتن و دفاع از حرم همیشه حرف شهید داوودی (اگر هزار بار بمیرم و زنده شوم بازم برای دفاع از حرم و شهادت در این راه اولین نفر بلند میشوم در گوشم میچرخد و جدای از این جمله حرف دیگرش اینکه شهدا مقرب درگاه الهی هستند و حتی قبل از شهادت میشه تشخیص داد که چه کسی قصد رفتن و بر نگشتن را دارد
شب عملیات حس عجیبی داشتیم شاید باورتون نشه نمیگم صددرصد ولی به راحتی میشه گفت بیشتر شهدا رو میشد شب قبل از عملیات از چهره و رفتارشون فهمید که قصد پرواز دارن،
خوب یادمه شهید حیدری دقایقی قبل از اصابت موشک داشت راجع به چهره شهدا قبل از شهادت میگفت
یه جور خاصی نگام میکرد چشماش میخندید صدای انفجار و شلیک کم شده بود بعد از چند ثانیه سکوت و گوش دادن به مکالمات بی سیم رو کرد به من :
مادرت چشم به راهته آروم تر ،با احتیاط تردد کن
داشتم دنبال یه جمله ای میگشتم که بگم من چیزی واسه از دست دادن ندارم جز مادرم که با صدای انفجار هردومون افتادیم با یه مکث کوتاه بلند شدیم به سمت راه پله حرکت کردیم
خوب یادمه توی پاگرد راه پله چهار پنج نفری ایستادیم با وجود اون همه غباروخاک انفجار چهره اش واقعا میدرخشید
داشت میگفت به خیر گذشت برو پایین دیگه نیا رو پشت بوم که موشک بعدی
وقتی به هوش اومدم دیدم نگاهش به سمت منه لبهاش به هم میخورد گویا آخرین تکبیر رو میگفت
جز من که لیاقت شهادت نداشتم شهید صفدر حیدری همراه سه نفر از همرزمای دیگه ام شربت شهادت رو نوشیدند