شناسه خبر : 50644
سه شنبه 02 آذر 1395 , 16:24
اشتراک گذاری در :
عکس روز

سیلی که او را به جبهه برد!

اسماعیل مرتضایی- در یک مورد دستگیری در کمیته انقلاب در سال 62 به علت درگیری خیایانی (دعواهای بین جوانان یک محله ) هنگام بازداشت طرفین دعوا و بعضا مقاومت آنها، برادر ..... با زدن سیلی به گوش یکی از متهمین آنها را جلب و تحویل ستاد داد.

 بر خلاف روال عادی در نماز جماعت شرکت نکرد. پس از نماز نیز مهر جلوی او و او ایستاده بالا را نگاه می کرد. حدودا" نیم ساعت در همین حالت بود. چون با هم دوست صمیمی بودیم، از ایشان جویای عدم شرکت در نماز جماعت و اینگونه اعمال او شدم. نشست و شروع به گریه نمود. گفت نمی توانم اقامه ببندم. هرگاه دستمان را بطرف قبله بالای سر میرم. تا با گفتن الله اکبر نماز را شروع کنم. گویی صاحب نماز ( الله جل و جلاله ) اجازه سخن گفتن باخود را به من نمی دهد و مدام در ذهنم درگیرم که چرا آن پسر جوان را با سیلی زدم.

 ناگهان چون تیر از من دور شد. زندان بان را صدا نمود. آن جوان را از زندان درآورد و او را به بیرون از کمیته هدایت نمود تا مبادا ترس از بازداشت، دوباره آن جوان را در معدورات قرار دهد. با تحکم به او گفت من به تو ظلم کردم و به تو سیلی زدم. سه راهکار برایت می گذارم.

 یا در جمع همان دوستان به من سیلی بزنی (قصاص ) یا به آدرسی که به شما می دهم (دادستانی پاسداران ) رفته و از من شکایت کنی و ناگهان آن حالت تحکم به گریه تبدیل شد و فرمود یا عندالله مرا ببخشی. متهم که توقع چنین خالتی را نداشت گیج شده و پیش از توضیح دوباره بنده به ایشان گفت بخشیدم. اما او می ترسید که بخشش از روی ترس از بازداشت دوباره باشد.
 
 سریعا" پرونده شکایت را آورد و رضایت طرفین دعوا را جلب نمود و فرمود حالا قانونا" آزادی یکی از سه کار را باید انجام دهی که او متهم با بوسیدن او گفت عندالله رضایت می دهم.

هفته بعد دیدم از طریق بسیج راهی جبهه شد. او دیگر به کمیته باز نگشت و تا روز پایان سال هفتاد مدام در جبهه ماند.

این مطلب را خود شاهد عینی آن بودم. خدایا ما را به اندازه پلک زدن چشمانمان به خودمان وامگذار. آمین

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
پایان سال هفتاد در جبهه ماند .. آقای مرتضایی جنگ 26/5/67تمام شد و سپاه طبق دستوری که به کلیه ستادهای خود داد تمام بسیجیان با تشویق و هورا و دست زدن مردم به کشور باز گشتند .

تمام مردم و مسیولین بعد از جنگ با هدیه و پاداشی در خپر تحسین به درب خانه یک به یک ایثارگران رفتند و تشکر و قدرانی کردند .


که ما هنوز هم شرمنده مردم و مسؤلان هستیم .

به وحدانیت و قدر شناسی خداوند قسم که گر ما خرد داشتیم کجا این روزگار بد داشتیم .
جنگ در سال 67 به پایان نرسید بلکه اتش بس میان دو کشور بوجود امد . و پس از ان نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در نقاطی از خط درگیری ایران و عراق مستقر شدند ضمنا پس از تهاجم مرصاد منافقین و شکست خفت بارشان برای انکه نیروهای خود را با توجیه و تحلیل سر پا نگه دارند رحلت امام بزرگوار (ق ره ) را منشا تحلیل نیروهای خود برای فروپاشی جمهوری اسلامی قرار داده و بیشترین درگیری یا وجود حضور نیروهای سازمان ملل یا همان یو - ان در کردستان بوجود میامد بحث جابجایی سلاح های مستقر در خط و حالت خلاهای نظامی نه جنک و نه صلح تا حمله عراق به کویت ادامه داشت . و توقعی نیز نیست که شما بدانید کتابها اینچنین نوشته اند . و شما اینچنین میخوانید بزرکترین عملیاتهای عراق که و رسیدن به محل اشغالشان در سال 59 و سپس عقب نشنینی و عملیات منافین یا همان مرصاد و بزرکترین اعزام نیرو به جبهه که برای اولین بار سپاه از مردم خواهش کرد که دیگر نمی تواند نیروها را نجهیز و سازماندهی کند پس از اتش بس اتفاق افتاد . همانگونه که گفتم بسیجیهای دارای تحلیل تمام زوایای ضرورت دفاع نظامی را سنجیده و جبهه را ترک نمودند . ایشان از نیروهای سه ماهه نبودند . که تحت امر یکان باشند اینهم قطرهای از اطلاعات پس از اتش بس. بهمین جهت است . که بدلایل ... سخت ازرده خاطرند
اگه از این تیپ آدم ها را الان پیدا کردید سلام بنده را برسونید
الان در بازداشتگاه ها برای حفظ نظام کارهایی انجام می دهند که سیلی و مشت و لگد در برابرش احلی من عسله برادرمن
عزیزمن
اگه از این جور افراد پر جاذبه و آدمهایی که به این شیوه شهدایی راه اصلاح افراد را بلدن ، دیدی....
منو خبر کن خاک پاشو سورمه چشمم کنم !
امروز افرادی برای جاذبه داشتن کارهایی می کنن که شیطان هم از انجامش شرم دارد و اگه هم مجبور شد انجام بدهد در خفا انجام می ده نه مثل این افراد وقیحانه ...... بگذریم !

مردید بیایید پای درد دل من تا بگم به اسم جاذبه داشتن چه کارها که نمی کنن و بعد با وقاحت به من میگن تو جاذبه نداری
ندارم که ندارم . افتخار می کنم که جاذبه مورد نظر اونا رو ندارم .
سلام نقی عزیز . یکی از همین انسانهایی که دنبالش میگردی خود تو که اینچنین خراب انسانهای مومنی و خاک پایشان را سرمه چشمت میکنی . بنظر خودت اگر شما جای همین پاسبان باشی اینگونه وقیحانه با متهم برخورد می نمایی یا محترمانه اکر جوابت محترمانه است یقیننا تو نیز یکی از ان پاگانی که جایگاهت در نیروی انتظامی خالیست . مهم قلب بی کینه مومن در مقابل کینه کسانی است که همین قدرت ذره ای انان را فاسد نموده انها اگر بدانند نظام اسلحه و این ذره قدرت انتطامی را برای حفظ و حراست از مردم بانها داده . باید خاک مردم را طوطیای چشم خود نمایند اسیب شناسی نیروی انتظامی امریست که از بالا بانه تحمیل شده انان ظلم مافوق به خود را اینگونه تخلیه می نمایند . شاید بعنوان فردی که اشنایی دفیق از این نیرو چه قبل از ادغام و چه پس از ادعام و حضور برادر خود و سرهنگ شهید ابراهیم مرتضایی به این روز افتاد قلمی کنم اما باشد تا انروز .
بنام خدا
دوستان عزیزازاین دست آدمهازیادهستندمثلاکلانتری فارسان ازاستان چهارمحال وبختیاری سال گذشته اولین روزازهفته دفاع مقدس ازبنده بعنوان فرزندشهیدوجان بازوازپسرم بعنوان نوه شهیدوفرزندجان بازبااسپریه فلفل تکریم بعمل آوردندوبنده که مشکلات تنفسی داشتم بمحضی که اسپریه پاشیدن بصورتم عین یک حیوان که نصف سرش راببریدافتادم داخل جدول ودست وپامیزدم وپسرم جیغ میکشیدکورشدم همسایه هاومیهمانان مارابردندبیمارستان وتاساعت 11شب بیست بارصورتمان وچشمانمان راباسرم شست وشویی دادندوبعدرفتیم دادسراشکایت کردیم صبح رسیدگی پرونده مارادادندبه متهمین پرونده دوتاگروهبان بودندبدون برگ شمارآوردندجهت رسیدگی دفترداربه آنهاگفت چه کسی پرونده راداده بشما شماکه متهم پرونده هستیدخلاصه دوستان الان14ماه است نه کسی بمارسیدگی کردونه کسی احوالی پرسیدتازه هردوطرفمان رفتیم پزشکی قانونی مانامه آوردیم که افشانه فلفل بصورتمان پاشیدندبه آنهانامه دادکه خودزنی کرده اندبعدسه سال حبس تعلیقی برای ماصادرشداین داستان امروزی باداستان کمیته ای های دیروزی است حالاشماگیربده کی جنگ تمام شدجنگ هنوزهم تمام نشده تازه ازدرون شروع شده
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi