01 ارديبهشت 1403 / ۱۱ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 50781
دوشنبه 15 آذر 1395 , 09:38
دوشنبه 15 آذر 1395 , 09:38
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
وعده صادق، سقوط اسرائیل و حکومت های وابسته
امانالله دهقان فرد
باید جریان داشته باشیم!
علیرضا رجایی
تفکر انقلابی و روحیه جهادی اساس تفکر بچه های انقلاب است
داریوش بهمن یار
روحیۀ ملی، عزت نفس، پهپاد و موشک نقطهزن
سید مهدی حسینی
وعده صادق!
امانالله دهقان فرد
دیوار خیبر فرو ریخت؛ پیدا و پنهان عملیات ایران
محمد ایمانی
پاسخ موشکی به موشهای صهیونیست
سیدحسین اخلاقیدوست
شگفتانه حمله تاریخساز!
محمدکاظم انبارلویی
ایران کلید حل معماهای محال است
احمدرضا بهمنیار
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
شهیدِ بلوچی که در حرم امام رضا (ع) آرام گرفت
پای یکی از ستون های بهشت رضوان در بلوک ۹۳ صحن جمهوری آستان قدس رضوی، شهید سعید چندانی، لتراب مقدمه الفدا شده است.
سعید چندانی، معجزه مسلم حضرت صاحب الزمان در مسجد مقدس جمکران بود. نوجوانی از اهل سنت که مورد عنایت حضرت ولی عصر قرار گرفت. مسیح بود که در کوچههای زاهدان قدم میزد و دلهای مرده را زنده میکرد.
امام او را به جوار خود در مشهدالرضا دعوت کرد. طلبه شد و پس از گلولهای که خطا رفت، به زهر تکفیریهای وهابی، به مقام سعادت و شهادت رسید.
داستان جالب و شگفتی دارد...
سعید چندانی متولد 1360، در استان سیستان و بلوچستان و در منطقه سنی نشین بود که مذهب سنّی حنفی داشت.
او در سن 13 سالگی، چند ماهی در حوزه اهل سنت، طلبه بود و در کنار طلبگی در یک کارواش مشغول به کار بود. یک روز در کارواش برایش اتفاقی می افتد و لگن او آسیب شدیدی می بیند. بعد از مدتی او را برای عمل جراحی به بیمارستان می برند ولی متوجه می شوند که یک غدّه ی بدخیمی در بدن او وجود دارد. سپس او را به تهران اعزام می کنند. ولی دکترهای تهران هم او را جواب کردند. و هیچ امیدی به زنده بودن او نبود.
مادر بزرگوارش با حالتی مادرانه و متضرّعانه رو به درگاه خداوند متعال می آورند و خواستار شفا یافتن فرزندشان می شوند. ایشان را راهنمایی می کنند به مسجد مقدّس جمکران. وقتی به قم رسیدند، مادر سعید، رو به حضرت معصومه (س) می کند و می گوید که: « خانم جان؛ سعید جان مریضه. بی حاله. من میرم و شفای سعید جان رو می گیرم و میام. »
وقتی به مسجد میرسند، در اتاقی ساکن می شوند. شب شهادت حضرت زهرا (س) بود. دو نفر وارد اتاق می شوند و در کنار سعید قرار می گیرند. سعید شفا گرفت و آنها به عهد خود وفا کردند و شدند از شیعیان و پیروان راستین مولا علی علیه السّلام و ائمه ی بعد از ایشان.
جریان سعید و شیعه شدنش، باعث شد موجی از شیعه گرایی در آن منطقه پدید بیاید. خیلی ها بواسطه ی این اتفاق شیعه شده بودند. و همین باعث شد که این اتفاق، به مذاق وهابیت ملعون خوش نیاید. یک روز به طرف او تیراندازی کردند که تیر، به گوشش اصابت می کند و گوشش آسیب می بیند. خانواده ی چندانی که جان سعید را در خطر می بینند، برای ادامه تحصیل، او را به مشهد می فرستند.
او در سن 13 سالگی، چند ماهی در حوزه اهل سنت، طلبه بود و در کنار طلبگی در یک کارواش مشغول به کار بود. یک روز در کارواش برایش اتفاقی می افتد و لگن او آسیب شدیدی می بیند. بعد از مدتی او را برای عمل جراحی به بیمارستان می برند ولی متوجه می شوند که یک غدّه ی بدخیمی در بدن او وجود دارد. سپس او را به تهران اعزام می کنند. ولی دکترهای تهران هم او را جواب کردند. و هیچ امیدی به زنده بودن او نبود.
مادر بزرگوارش با حالتی مادرانه و متضرّعانه رو به درگاه خداوند متعال می آورند و خواستار شفا یافتن فرزندشان می شوند. ایشان را راهنمایی می کنند به مسجد مقدّس جمکران. وقتی به قم رسیدند، مادر سعید، رو به حضرت معصومه (س) می کند و می گوید که: « خانم جان؛ سعید جان مریضه. بی حاله. من میرم و شفای سعید جان رو می گیرم و میام. »
وقتی به مسجد میرسند، در اتاقی ساکن می شوند. شب شهادت حضرت زهرا (س) بود. دو نفر وارد اتاق می شوند و در کنار سعید قرار می گیرند. سعید شفا گرفت و آنها به عهد خود وفا کردند و شدند از شیعیان و پیروان راستین مولا علی علیه السّلام و ائمه ی بعد از ایشان.
جریان سعید و شیعه شدنش، باعث شد موجی از شیعه گرایی در آن منطقه پدید بیاید. خیلی ها بواسطه ی این اتفاق شیعه شده بودند. و همین باعث شد که این اتفاق، به مذاق وهابیت ملعون خوش نیاید. یک روز به طرف او تیراندازی کردند که تیر، به گوشش اصابت می کند و گوشش آسیب می بیند. خانواده ی چندانی که جان سعید را در خطر می بینند، برای ادامه تحصیل، او را به مشهد می فرستند.
سعید به خانواده گفته بود که من مدت کمی میهمان شما هستم و باید بروم... پس از مدتی، وهابیت ملعون، این شخص بزرگوار و عنایت شده را مسموم و مضروب کرد، و روح او در شب 21 رمضان سال 1375 به ملکوت اعلا پیوست.
آرامگاه او، همانطور که خودش هم قبل از شهادتش گفته بود، در حرم مطهر امام رضا علیه السّلام، بهشت ثامن صحن جمهوری، بلوک۹۳ قرار دارد.
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
نمونه شوخیهای شهید خرازی با بچههای لشکر
غلامحسین هاشمی
کمپوتی که مزهاش جاودانه شد!
محمد مجیدی
تقابل گشت ثارالله(ع) و القارعه با دسیسههای منافقین
سید مجتبی گنجی
سادهترین روش مبارزه که بعثیها را به ستوه آورد
محسن جامبزرگی
معرفی کتاب